- شروع کننده موضوع
- #1
سیما
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 312
- امتیاز
- 2,830
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- همدان
- دانشگاه
- ایشالا که شهید بهشتی :)
- رشته دانشگاه
- داروسازی
سلام بچه ها. بیشتر شما میدونینی من یه داداش دارم تعدادی از شما هم میدونید که داداش من شعر میگه با خودم گفتم یچند تا از شعراشو بذارم شاید شما هم خوشتون اومد. مرسی :)
خوابگاه
خوابگاهی عجیب و تک داریم
در بدنسازی اش خرک داریم
گر چه این کاخ هست در حافظ
لیک استخر در ونک داریم
پولدار و فقیر یکسانند
از همه قشر و هر دهک داریم
روز و شب در تلاش بی وقفه
کشت تدریجی کپک داریم
تا که ثابت کنیم این شدنیست
طرح گنداندن نمک داریم
تا مگر ظرف ها تمیز شود
مته ،سمباده ، کاردک داریم
در کمدهایمان به جای کتاب
تیغ اصلاح ، کش ، پفک داریم
غالبا در نماز آخر وقت
هر دو رکعت سه بار شک داریم
در نمک پاشمان مربا و
در شکر پاشمان نمک داریم
روی بالشت هایمان لپ تاپ
زیر بالشت ها تشک داریم
فیس بوک است شمع محفل ما
ما که ویندوز یا که مک داریم
Asghar is now friend with Zahra
توی wall همه سرک داریم
بهر ابراز عشق ، امروزه
Like داریم ، سیخونک داریم
روز و شب حرف می زنیم فقط
تا که ثابت کنیم فک داریم
تا بخندیم بی جهت با هم
روی دیوارها ترک داریم
شاممان لوبیای سحر آمیز
قصه ها با جناب جک داریم
از قضا سلف جمعه تعطیل است
پس غذا سوپ جو پرک داریم
این غذایا که توی یخچال است
صاحبش کیست؟ ما که شک داریم...
وام ها چون که می شود واریز
با غذا دائم ایستک داریم
آخر ماه بعد هر وعده
چای جوشیده خنک داریم
در آسانسور به لب دعای سفر
ربی انی اتوب لک داریم
شتر مرگ ساکن اینجاست
چشم بیهوده بر کمک داریم
هفته ای هفت بار pes داریم
حمله داریم ،هافبک داریم
تخته ،پاسور و مثلهم هرگز...
منچ داریم...بادکنک داریم...
اهل سیگار عده ای تک و توک
اهل آن کار توک و تک داریم
روی دیوارهایمان عکس
خانم جولیا کیک داریم
عاشقیم اکثرا بنابراین
شعر داریم، نی لبک داریم
عاشقی شغل مطمئنی نیست
دو سه معشوقه یدک داریم
طبق اصل بقای عشق اگر
نازنین رفت، روشنک داریم
آری اینگونه است اوضامان
گوییا خانه در درک داریم
بی خودی نیست آخر هر ترم
یک سبد نمره های تک داریم...
----------------------------------------
وقت اذان
لیلای من را ناگهان از من گرفتند
شعری شدم تا داستان از من گرفتند
او را که در عشقش تنفس می کند صبح
چون آیه های ناگهان از من گرفتند
جان می گرفت الهام من از آن مسیحا
وقتی شنیدم رفت جان از من گرفتند
در لا به لای اشک هایم خانه اش بود
او رفت و آن رنگین کمان از من گرفتند
یک عمر با قفل قفس رفتم کلنجار
وقتی که وا شد آسمان از من گرفتند
از دار دنیا عشق و ایمانم فقط بود
تا این گرفتند از من آن از من گرفتند
جای تعجب نیست گر گشتم پریشان
آماج گرگم ، تا شبان از من گرفتند
این نی اگر این روزها تلخ است نایش
شیرینم... آن شور نهان از من گرفتند
می مانم از این فصل ،تا آخر زمستان
وقتی که می بینم خزان از من گرفتند
من ،این بیابان ،نای برگشتن ندارم
پایم چکار آید؟ توان از من گرفتند
بغضم نمی داند،نمی خواهد،نمی هیچ
حتی همین نای فغان از من گرفتند
آنان نفس را ،عدل ،آن وقتی که گفتم
ای آسمان با من بمان ،از من گرفتند
تکبیرالاحرام عشقت را که گفتم...
آری... تو را وقت اذان از من گرفتند
------------------------------------------------
دو در یک (2)
1)
به شدتی که تو داری غرور جایز نیست
و صبر این همه چون من صبور جایز نیست
به من نگاه کن ای ماه بر سیاهی خاک
دریغ کردن یک قطره نور جایز نیست
اگر فلک نه سزاوار چون تو خورشیدی است
مرا حقارت کوخی نمور جایز نیست
بتاب گر چه مرا تاب دیدنت نبود
دریغ کردن گرما ز کور جایز نیست
دلی که گرم تمنا به خاک افتادست
سپردنش به تن سرد گور جایز نیست
کمان رها کن و خنجر به کف بگیر ای عشق
که جان گرفتن از راه دور جایز نیست
بگیر جان مرا و مرا ز یاد مبر
ز یاد بردن اهل قبور جایز نیست
2)
شب دراز است و قلندر خواب است
غیر من هر کس دیگر خواب است
برکه در عمق سکوتش غرق است
هیس...! نیلوفر پرپر خواب است
چشم من خواب ز یادش رفته ست
چشمت ای یار ،اگر تر ،خواب است
شاید این جمعه بیایی، شاید
من نگهبانم و بستر خواب است
چشم من خیره به در می خشکد
بی خبر از دل من ،در ،خواب است
گر چه بیدار دعایم مرگ است
مرگ اگر خیر ،اگر شر ،خواب است
قلمم خسته دواتم خالی
برگ برگ دل دفتر خواب است
دل من مستی اش از خاطر رفت
ساقی و باده و ساغر خواب است
چند سالی است چنین می گذرد
چند سالی است که "قیصر" خواب است
---------------------------------------------------
از قول داداشم:
سلام
یه شعر طنز گفتم درباره دانشگاه.
لازم به توضیح دیدم که سوء برداشت نشه قصد توهین به عزیزانی که زحمت کشیدند و تو دانشگاه ها قبول شدنو ندارم.منظورم اینه که این قدر دانشگاه های با سطح زیر صفر تو ایران زیاد شده که همه فکر می کنن اگه دانشگاه نرن آسمون به زمین می آد!!!این همه هم مهندس بی سواد ریخته...کو کار؟؟؟
دانشگاه
حاج مشدی برات آمده دانشگاه
جای عتبات آمده دانشگاه
امسال دو میلیون و دو تا دانشجو
چون نقل و نبات آمده دانشگاه
با پول فروش گله بزهایش
چوپان دهات آمده دانشگاه
چادر به کمر رقیه جان کوزه به سر
از پای قنات آمده دانشگاه
اصغر با خر علیرضا با پیکان
کامبیز با فیات آمده دانشگاه
هر بچه ی مایه دار یک دانشجوست
صندوق صدقات آمده دانشگاه
گویند فری خفن هم اینک جهت
بهبود سوات(!) آمده دانشگاه
مامان حسن کچل به او گفته برو
او هم زده قات! آمده دانشگاه
از دست پلیس ها فراری گشته
چاقو کش لات آمده دانشگاه
باور بکن اشمال دودو منگ و خمار
از پای بساط آمده دانشگاه
مریخ تو کنکور پذیرفته شده
از بین کرات آمده دانشگاه
هیتلر ،اوباما ،گاندی ،آقا محمود(!)
یاسر عرفات! آمده دانشگاه
از دفتر خود شنیده ام مدیر کل
با حفظ سمات(!) آمده دانشگاه
امسال نماینده مجلس جهت
رفع شبهات آمده دانشگاه
برخیز انیشتین برو نجاری
نجار به جات آمده دانشگاه
استاد ز پشت کوه ها،دانشجو...
از پشت فلات! آمده دانشگاه
خوابگاه برای سوسک ها جا دارد
شاه حشرات آمده دانشگاه
فی الجمله که هر که هست بر روی زمین
در قید حیات آمده دانشگاه!!!
بچه ها اینم آدرس وبلاگ داداشمه میتونید مجموعه شعراشو اونجا ببینید :) دhttp://saeed-talaee.blogfa.com/
خوابگاه
خوابگاهی عجیب و تک داریم
در بدنسازی اش خرک داریم
گر چه این کاخ هست در حافظ
لیک استخر در ونک داریم
پولدار و فقیر یکسانند
از همه قشر و هر دهک داریم
روز و شب در تلاش بی وقفه
کشت تدریجی کپک داریم
تا که ثابت کنیم این شدنیست
طرح گنداندن نمک داریم
تا مگر ظرف ها تمیز شود
مته ،سمباده ، کاردک داریم
در کمدهایمان به جای کتاب
تیغ اصلاح ، کش ، پفک داریم
غالبا در نماز آخر وقت
هر دو رکعت سه بار شک داریم
در نمک پاشمان مربا و
در شکر پاشمان نمک داریم
روی بالشت هایمان لپ تاپ
زیر بالشت ها تشک داریم
فیس بوک است شمع محفل ما
ما که ویندوز یا که مک داریم
Asghar is now friend with Zahra
توی wall همه سرک داریم
بهر ابراز عشق ، امروزه
Like داریم ، سیخونک داریم
روز و شب حرف می زنیم فقط
تا که ثابت کنیم فک داریم
تا بخندیم بی جهت با هم
روی دیوارها ترک داریم
شاممان لوبیای سحر آمیز
قصه ها با جناب جک داریم
از قضا سلف جمعه تعطیل است
پس غذا سوپ جو پرک داریم
این غذایا که توی یخچال است
صاحبش کیست؟ ما که شک داریم...
وام ها چون که می شود واریز
با غذا دائم ایستک داریم
آخر ماه بعد هر وعده
چای جوشیده خنک داریم
در آسانسور به لب دعای سفر
ربی انی اتوب لک داریم
شتر مرگ ساکن اینجاست
چشم بیهوده بر کمک داریم
هفته ای هفت بار pes داریم
حمله داریم ،هافبک داریم
تخته ،پاسور و مثلهم هرگز...
منچ داریم...بادکنک داریم...
اهل سیگار عده ای تک و توک
اهل آن کار توک و تک داریم
روی دیوارهایمان عکس
خانم جولیا کیک داریم
عاشقیم اکثرا بنابراین
شعر داریم، نی لبک داریم
عاشقی شغل مطمئنی نیست
دو سه معشوقه یدک داریم
طبق اصل بقای عشق اگر
نازنین رفت، روشنک داریم
آری اینگونه است اوضامان
گوییا خانه در درک داریم
بی خودی نیست آخر هر ترم
یک سبد نمره های تک داریم...
----------------------------------------
وقت اذان
لیلای من را ناگهان از من گرفتند
شعری شدم تا داستان از من گرفتند
او را که در عشقش تنفس می کند صبح
چون آیه های ناگهان از من گرفتند
جان می گرفت الهام من از آن مسیحا
وقتی شنیدم رفت جان از من گرفتند
در لا به لای اشک هایم خانه اش بود
او رفت و آن رنگین کمان از من گرفتند
یک عمر با قفل قفس رفتم کلنجار
وقتی که وا شد آسمان از من گرفتند
از دار دنیا عشق و ایمانم فقط بود
تا این گرفتند از من آن از من گرفتند
جای تعجب نیست گر گشتم پریشان
آماج گرگم ، تا شبان از من گرفتند
این نی اگر این روزها تلخ است نایش
شیرینم... آن شور نهان از من گرفتند
می مانم از این فصل ،تا آخر زمستان
وقتی که می بینم خزان از من گرفتند
من ،این بیابان ،نای برگشتن ندارم
پایم چکار آید؟ توان از من گرفتند
بغضم نمی داند،نمی خواهد،نمی هیچ
حتی همین نای فغان از من گرفتند
آنان نفس را ،عدل ،آن وقتی که گفتم
ای آسمان با من بمان ،از من گرفتند
تکبیرالاحرام عشقت را که گفتم...
آری... تو را وقت اذان از من گرفتند
------------------------------------------------
دو در یک (2)
1)
به شدتی که تو داری غرور جایز نیست
و صبر این همه چون من صبور جایز نیست
به من نگاه کن ای ماه بر سیاهی خاک
دریغ کردن یک قطره نور جایز نیست
اگر فلک نه سزاوار چون تو خورشیدی است
مرا حقارت کوخی نمور جایز نیست
بتاب گر چه مرا تاب دیدنت نبود
دریغ کردن گرما ز کور جایز نیست
دلی که گرم تمنا به خاک افتادست
سپردنش به تن سرد گور جایز نیست
کمان رها کن و خنجر به کف بگیر ای عشق
که جان گرفتن از راه دور جایز نیست
بگیر جان مرا و مرا ز یاد مبر
ز یاد بردن اهل قبور جایز نیست
2)
شب دراز است و قلندر خواب است
غیر من هر کس دیگر خواب است
برکه در عمق سکوتش غرق است
هیس...! نیلوفر پرپر خواب است
چشم من خواب ز یادش رفته ست
چشمت ای یار ،اگر تر ،خواب است
شاید این جمعه بیایی، شاید
من نگهبانم و بستر خواب است
چشم من خیره به در می خشکد
بی خبر از دل من ،در ،خواب است
گر چه بیدار دعایم مرگ است
مرگ اگر خیر ،اگر شر ،خواب است
قلمم خسته دواتم خالی
برگ برگ دل دفتر خواب است
دل من مستی اش از خاطر رفت
ساقی و باده و ساغر خواب است
چند سالی است چنین می گذرد
چند سالی است که "قیصر" خواب است
---------------------------------------------------
از قول داداشم:
سلام
یه شعر طنز گفتم درباره دانشگاه.
لازم به توضیح دیدم که سوء برداشت نشه قصد توهین به عزیزانی که زحمت کشیدند و تو دانشگاه ها قبول شدنو ندارم.منظورم اینه که این قدر دانشگاه های با سطح زیر صفر تو ایران زیاد شده که همه فکر می کنن اگه دانشگاه نرن آسمون به زمین می آد!!!این همه هم مهندس بی سواد ریخته...کو کار؟؟؟
دانشگاه
حاج مشدی برات آمده دانشگاه
جای عتبات آمده دانشگاه
امسال دو میلیون و دو تا دانشجو
چون نقل و نبات آمده دانشگاه
با پول فروش گله بزهایش
چوپان دهات آمده دانشگاه
چادر به کمر رقیه جان کوزه به سر
از پای قنات آمده دانشگاه
اصغر با خر علیرضا با پیکان
کامبیز با فیات آمده دانشگاه
هر بچه ی مایه دار یک دانشجوست
صندوق صدقات آمده دانشگاه
گویند فری خفن هم اینک جهت
بهبود سوات(!) آمده دانشگاه
مامان حسن کچل به او گفته برو
او هم زده قات! آمده دانشگاه
از دست پلیس ها فراری گشته
چاقو کش لات آمده دانشگاه
باور بکن اشمال دودو منگ و خمار
از پای بساط آمده دانشگاه
مریخ تو کنکور پذیرفته شده
از بین کرات آمده دانشگاه
هیتلر ،اوباما ،گاندی ،آقا محمود(!)
یاسر عرفات! آمده دانشگاه
از دفتر خود شنیده ام مدیر کل
با حفظ سمات(!) آمده دانشگاه
امسال نماینده مجلس جهت
رفع شبهات آمده دانشگاه
برخیز انیشتین برو نجاری
نجار به جات آمده دانشگاه
استاد ز پشت کوه ها،دانشجو...
از پشت فلات! آمده دانشگاه
خوابگاه برای سوسک ها جا دارد
شاه حشرات آمده دانشگاه
فی الجمله که هر که هست بر روی زمین
در قید حیات آمده دانشگاه!!!
بچه ها اینم آدرس وبلاگ داداشمه میتونید مجموعه شعراشو اونجا ببینید :) دhttp://saeed-talaee.blogfa.com/