شعر من

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع venus
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

venus

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
19
امتیاز
9
نام مرکز سمپاد
فرزانگان همدان
شهر
همدان
مدال المپیاد
یه مدت ریاضی می خوندم دیدم اگه طلا نیارم عمرم فنا میشه ترک کردم.
شبي بود و دلي پرغم جهاني رو به تاريكي
نفس مي رفت در سينه شود حبس و نيايد باز
غمي مي زد بر قلبم
هزاران زخم در هر دم
اميدم بود تا يك روزي بيايد چون تو محبوبي
كند غم را ز قلبم دور
كند هديه به من خوبي
از آن لحظه كه ديدم من نه با چشمم كه با قلبم تو را
در ذهنم اين افكار
كه تنهايي رود آخر
كه شادي مي رسد روزي
كه عاشق مي شوم با تو
كه تو دل مي دهي بر من
همه يك لحظه شد پيدا
وجودت را چشيدم من
تو كم كم عاشقم گشتي
دلم بردي و در يك دم
شدم ديوانه و اين بس كه اكنون جز تو در قلبم كس ديگر نمي آيد
دلم جز خنده اي از تو نه ديده و نه مي خواهد


اين يكي از شعراي خودمه كه چند وقت پيش براي يكي گفتم.
 
پاسخ : شعر!

دل نوشته ی احساسیه قشنگی بود
آفرین =D>
 
پاسخ : شعر!

قالبش شعر نوئه! از نوع نيماييش. البته معمولا شعر كلاسيك مي نويسم
 
پاسخ : شعر من

به نظر من مشكلي نداره و عاليه ;)
 
پاسخ : شعر من

به نظر من تنها مشکلی که داره اینه که تموم نمیشه !
یعنی این شعر رو میشه کللی ادامه داد .
 
Back
بالا