شعر دوستم

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع یلدا
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

یلدا

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
131
امتیاز
550
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
رشته دانشگاه
هرچي خدا بخواد
يه شعري دوستم گفت ديدم قشنگه گفتم بزارم اينجا شما هم مفيوض بشين ;D
ببينين چقد صادقم نگفتم ماله خودمن :-[
آخه من خودم بلد نيستم شعر بگم فقط يه بار گفتم :-\ :-[ ضايع شدم


ميروم تا دم ميخانه كمي مست كنم
جرعه بالا بزنم آنچه نبايست كنم
آنقدر مست كه اندوه جهانم برود
استكان روي لبم باشد و جانم برود
برود هركه دلش خواست شكايت بكند
شهر بايد به منه ديوانه عادت بكند





مردن و گم شدن از ماست نه از فاصله ها
دل از اين هاست كه تنهاست نه از فاصله ها
گر چه ديگر همه جا پر ز جدايي شده است
مشكل از طاقت دلهاست نه از فاصله ها
 
پاسخ : دوستم نوشته

خیلییییییی قشنگن!!!!! :o :o :o
دوستت همشو تنهایی گفته؟؟؟ ;D
من که خیلی خوشم اومد! >:D<
بگو بازم بگه! ;D
 
پاسخ : دوستم نوشته

اولي به نظرم خيلي اشنا بود...
فك كنم از روي شعر يكي از شاعر هاي بزرگ گفته!
به هر حال خيلي خوبن!
 
پاسخ : دوستم نوشته

به نقل از یلدا :
مردن و گم شدن از ماست نه از فاصله ها
دل از اين هاست كه تنهاست نه از فاصله ها
گر چه دگر همه جا پر ز جدايي شده است
مشكل از طاقت دلهاست نه از فاصله ها

جای دگر باید دیگر گذاشت !
 
پاسخ : دوستم نوشته

به نقل از po0ya :
جای دگر باید دیگر گذاشت !
آره راس ميگي اشتباه از من بود
مرسي
 
پاسخ : دوستم نوشته

فقط این خراب بود به نظرم:
شهر بايد به منه ديوانه عادت بكند
 
پاسخ : دوستم نوشته

به نقل از damad masoodi :
فقط این خراب بود به نظرم:
شهر بايد به منه ديوانه عادت بكند
آره هجا ؟اون مشكل داره آواييه
 
پاسخ : دوستم نوشته

چرا دیگه دوستت نمینویسه؟
 
پاسخ : دوستم نوشته

چون معمولا كنكوري ها ديوانه اند

در شهر يكي كس را هش يار نمي بينم
هر يك بتر از ديگر شوريده و ديوانه
 
پاسخ : دوستم نوشته

به نقل از damad masoodi :
چرا دیگه دوستت نمینویسه؟
يه دفتر شعر نوشته هر وقت رفتم پيشش ازش مي گيرم
 
Back
بالا