یک ، جلویش تا بینهایت صفر ها

  • شروع کننده موضوع
  • #1

pariya

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
689
امتیاز
971
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
شیراز
مدال المپیاد
یه حماقتی کردیم یه زمانی :|
قسمتی کوتاه از کتاب "یک، جلویش تا بی نهایت، صفرها" از نوشته های زنده یاد دکتر علی شریعتی را می خوانید :


یک، جلویش تا بی نهایت، صفرها



یکی بود

یکی نبود

غیر از خدا هیچ کس نبود

هیچ چی نبود

هیچکی نبود

خدا تنها بود

خدا مهربان بود

خدا بینا بود

خدا دوستدار زیبایی بود

خدا دوستدار نیکی بود

خدا دوستدار شایستگی بود

خدا از سکوت بدش می آمد

خدا از سکون بدش می آمد

خدا از پوچی بدش می آمد

خدا از نیستی بدش می آمد

خدا "آفریننده "بود

مگر می شود که "نیافریند"؟

ناگهان ابرها را آفرید

و ابرها را در فضای نیستی ها رها کرد

ابر هایی از ذره ها

هر ذره : منظومه ای کوچک

نامش : اتم !

آفتابی در میان

و پیرامونش، ستاره ای

ستاره هایی، پروانه وار، در گردش

توی حساب: فقط "یك" عدده!
تو این عالم: فقط "یك عدد" ه!
بقیه هر چه هست، صفر است، همه صفرند، هیچ اند، پوچ اند، خالی اند
"صفر": یك دایره تو خالی، دور می زند تا آخرش برسد به اولش و … هیچ! همین!
فقط، یك است و جلوش (تا بی نهایت) صفرها ...

صفر: خالی، پوچ، هیچ!
وقتی بخواد خودش باشه، تنها باشه، وقتی بخواد فقط با صفرها باشه
اما وقتی جلو "یك" بشینه…؟!
وقتی بخواد فقط برای "یك" باشه، از پوچی و از تنهایی در بیاد، همنشین یك بشه؟!

تو بچه جان!
بچه 9 ساله، دو ساله! كه هیچ بودی، خاك بودی، خوراك شدی
هشتاد سال دیگر، نود سال دیگر، یك بچه پیر میشی، هیچ می شی، خاك می شی
دور می زنی، دایره ای، بی جهت، بی معنی، تو خالی مثل صفر.

وقتی برای خودت زندگی می كنی، وقتی بخوای فقط برای "خودت" باشی، تنها باشی
وقتی بخوای فقط با صفرها باشی، عمر تو، مثل یك خط منحنی، روی خودت دور می زنه
مثل صفر، باز از آخر می رسی به اول!

می مونی، می گندی، مثل مرداب، مثل حوض، بسته میشی، مثل دایره، مثل "صفر"!
اما اگر جلو "یك" بنشینی…؟
اگر بخوای فقط برای یك باشی، از پوچی و از تنهایی در بیای، همنشین "یك" بشی…؟!
باید برای دیگران زندگی كنی
عمر تو، مثل یك خط افقی، پیش میره
مثل راه، مثل رود‌، وقتی از "خودت" دور بشی
از آخر، به آبادی می رسی، مثل راه از آخر، میریزی به دریا، مثل رود ...

اما اگر جلو "یك" بنشینی، اگر بخوای فقط برای "یك" باشی
از پوچی و از تنهایی در بیای
همنشین "یك" بشی، باید برای دیگران "بمیری"
عمر تو، مثل یك خط عمودی، بالا میره
مثل موج، مثل طوفان، مثل یك قله بلند مغرور، تو تپه ها
مثل درخت سرو آزاد، تو خزه ها، (كه رو به خورشید میرویه به آسمان قد می كشه)
مثل یك "انسان بزرگ"، یك "شهید"، یك "امام"، تو گرگ ها، تو روباه ها، تو موش ها، تو میش ها
كه "پا میشه"، كه "می ایسته"، که بپا خیزی، بایستی، تو صفرها
مثل "یك"!

بله، فقط "یك" عدده
فقط "یك عدد" ه!
شماره ستاره ها، منظومه ها، زمین، آسمان، شماره تمام چیزهای عالم، "یك"، جلوش (تا بینهایت) صفرها!
"یك" ی هست
"یك" ی نیست
غیر از "خدا"، هیچ چیز نیست
هیچ کس نیست
 

amooshalbo

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
137
امتیاز
362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
مدال المپیاد
وات ؟!
دانشگاه
فردوسی !
رشته دانشگاه
ریاضی !
پاسخ : یک ، جلویش تا بینهایت صفر ها

عاشقشم
اولین کتابی بود که از دکتر خوندم
اولین کتابی که فهمیدمش :)
 
بالا