- شروع کننده موضوع
- #1
shekoofeh
کاربر فوقحرفهای
- ارسالها
- 655
- امتیاز
- 4,354
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 1
- دانشگاه
- دانشگاه علوم پزشکی تهران
- رشته دانشگاه
- پزشکی
برای من همیشه شخصیت فروغ فرخزاد همراه با یک سوال بزرگ بود که چرا قضاوت های بیشتر افراد در رابطه با او تند و افراطی بوده است. گروهی از اصل او را نفی کرده اند و گروهی دیگر او را تا حد قدیس ستوده اند.
مهم ترین خصوصیت اشعار او ابراز بی تظاهر و بدون ریای عواطف درونی و تجسم بی پرده ی احساسات است که به وجه جسمانی - یا زمینی - عشق توجه زیادی می کند.
ولی وای به آن روز که شاعری سخن خود را خلاف عرف زمانه بازگو نماید و در هنر خود تابوهای جامعه را بیان کند و فروغ چنین کرد.
می توان او را انسانی آزاد نامید که در جسم خود نمی گنجید. او آنقدر به زندگی جسمانی اهمیت می داد که بی اهمیتش می کرد.آنقدر زندگی را بی ارزش می پنداشت که ارزش معنوی به آن می داد.
فروغ از 17 سالگی شعر می گفت و تا پانزده سال پس از آن زندگی کرد و در این مدت کوتاه به رشد و تجربه ای معادل یک قرن رسید ولی همواره انسان هایی بوده اند که دیگران تابِ بودن ایشان را نداشته اند و در زمان خودشان نگنجیده اند.
یونسکو چهل سال پیش فروغ و آثارش را شناخت و از زندگیش اثری ساخت. فروغ سال هاست متعلق به جهان است و چه ما او را تقدیس کنیم و چه تکفیر ، او خواهد ماند.
بیش از این ها ، آه ، آری
بیش از این ها می توان خاموش ماند.
می توان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان ، ثابت
خیره شد در دود یک سیگار
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بی رنگ ، بر قالی
بر خطی موهوم ، بر دیوار
می توان با زیرکی تحقیر کرد
هر معمای شگفتی را
می توان تنها به حل جدولی پرداخت
می توان تنها به کشف پاسخی بیهوده ، دل خوش ساخت
پاسخی بیهوده آری ، پنج یا شش حرف
می توان چون صفر در تفریق و جمع و ضرب
حاصلی همواره یکسان داشت
می توان چشم تو را در پیله ی قهرش
دکمه ی بیرنگ کفش کهنه ای پنداشت.
می توان چون آب در گودال خود خشکید
می توان همچون عروسک های کوکی بود
می توان با هر فشار هرزه ی دستی
بی سبب فریاد کرد و گفت :
"آه ، من بسیار خوشبختم ! "
شعر رو خلاصه کردم چون زیاد بود ، امید وارم خوشتون بیاد ! : )
مهم ترین خصوصیت اشعار او ابراز بی تظاهر و بدون ریای عواطف درونی و تجسم بی پرده ی احساسات است که به وجه جسمانی - یا زمینی - عشق توجه زیادی می کند.
ولی وای به آن روز که شاعری سخن خود را خلاف عرف زمانه بازگو نماید و در هنر خود تابوهای جامعه را بیان کند و فروغ چنین کرد.
می توان او را انسانی آزاد نامید که در جسم خود نمی گنجید. او آنقدر به زندگی جسمانی اهمیت می داد که بی اهمیتش می کرد.آنقدر زندگی را بی ارزش می پنداشت که ارزش معنوی به آن می داد.
فروغ از 17 سالگی شعر می گفت و تا پانزده سال پس از آن زندگی کرد و در این مدت کوتاه به رشد و تجربه ای معادل یک قرن رسید ولی همواره انسان هایی بوده اند که دیگران تابِ بودن ایشان را نداشته اند و در زمان خودشان نگنجیده اند.
یونسکو چهل سال پیش فروغ و آثارش را شناخت و از زندگیش اثری ساخت. فروغ سال هاست متعلق به جهان است و چه ما او را تقدیس کنیم و چه تکفیر ، او خواهد ماند.
بیش از این ها ، آه ، آری
بیش از این ها می توان خاموش ماند.
می توان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان ، ثابت
خیره شد در دود یک سیگار
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بی رنگ ، بر قالی
بر خطی موهوم ، بر دیوار
می توان با زیرکی تحقیر کرد
هر معمای شگفتی را
می توان تنها به حل جدولی پرداخت
می توان تنها به کشف پاسخی بیهوده ، دل خوش ساخت
پاسخی بیهوده آری ، پنج یا شش حرف
می توان چون صفر در تفریق و جمع و ضرب
حاصلی همواره یکسان داشت
می توان چشم تو را در پیله ی قهرش
دکمه ی بیرنگ کفش کهنه ای پنداشت.
می توان چون آب در گودال خود خشکید
می توان همچون عروسک های کوکی بود
می توان با هر فشار هرزه ی دستی
بی سبب فریاد کرد و گفت :
"آه ، من بسیار خوشبختم ! "
شعر رو خلاصه کردم چون زیاد بود ، امید وارم خوشتون بیاد ! : )