کتاب سوم: عقاید یک دلقک

آیا از این کتاب راضی بودید و آن را مناسب می‌دانستید؟

  • بله

    رای‌ها: 43 79.6%
  • خیر

    رای‌ها: 11 20.4%

  • رای‌دهندگان
    54
وضعیت
موضوع بسته شده است.
  • شروع کننده موضوع
  • #1

mehran

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
1,087
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
با کتاب سوم از طرح کتاب‌خوانی گروهی سمپادیا در خدمتتون هستیم! :)
این بار، کتاب «عقاید یک دلقک» اثر «هاینریش بل» نویسندهٔ مشهور آلمانی رو انتخاب کردیم. برای آشنایی بیش‌تر با نویسنده زندگی‌نامهٔ ایشون رو به نقل از ویکیپدیا با هم می‌خونیم:

هاینریش بل ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن هم‌زمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهه‌های جنگ به سربرد. بیشتر دوران خدمت سربازی او در جبهه‌های شرق آلمان بود و در پایان جنگ هم به جبهه فرانسه اعزام شد که در آنجا برای چندین ماه به اسارت متفقین درآمد.

اودر سال ۱۹۴۲ با آن ماری سش ازدواج کرد که اولین فرزند آنها، به نام کرسیتف، در سال ۱۹۴۵ بر اثر بیماری از دنیا رفت. پس از جنگ به تحصیل در رشته زبان و ادبیات آلمانی پرداخت. در این زمان برای تأمین خرج تحصیل و زندگی در مغازه نجاری برادرش کار می‌کرد. در سال ۱۹۵۰ به عنوان مسئول سرشماری آپارتمان‌ها و ساختمان‌ها در اداره آمار مشغول به کار شد.

در سال ۱۹۴۷ اولین داستان‌های خود را به چاپ رسانید و با چاپ داستان قطار به موقع رسید، در سال ۱۹۴۹، به شهرت رسید. و در سال ۱۹۵۱ با برنده شدن در جایزه ادبی گروه ۴۷ برای داستان گوسفند سیاه موفق به دریافت اولین جایزه ادبی خود شد. در ۱۹۵۶ به ایرلند سفر کرد تا سال بعد کتاب یادداشت‌های روزانه ایرلند را به چاپ برساند.

در ۱۹۷۱ ریاست انجمن قلم آلمان را به عهده گرفت. او همچنین تا سال ۱۹۷۴ ریاست انجمن بین‌المللی قلم را پذیرفت. او در سال ۱۹۷۲ توانست به عنوان دومین آلمانی، بعد از توماس مان، جایزه ادبی نوبل را از آن خود کند.

هاینریش بل خروج خود و همسرش را از کلیسای کاتولیک، در سال ۱۹۷۶، اعلام کرد. او در ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵ از دنیا رفت و جسد او در نزدیکی زادگاهش به خاک سپرده شد.

220px-Bundesarchiv_B_145_Bild-F062164-0004%2C_Bonn%2C_Heinrich_B%C3%B6ll.jpg

و اما کتاب! دیدی اجمالی از کتاب به نقل از وبلاگ کتاب‌هایی که می‌خوانیم:

این کتاب از دو دیدگاه مهم قابل بررسی است :یکی اثرات روانی پس از جنگ و دیگری اهمیت انسان و مقابله با هر چیزی که مانع انسان بودنش است. هاینریش بل به انسان با همه ی اشتباهاتش و سادگی هایش معتقد است و به هر چه که مانع انسانی بودن باشد می تازد.

هانس اشنایر ِ دلقک ، انسانی است بسیار انسان . او با رنگ روغنی بر چهره صادقانه مقابل ریا کاری های جامعه ایستاده است. هانس پروتستان زاده و عاشق ماری است و به قول خودش مرض تک همسری دارد . ماری که کاتولیک است بی دین بودن هانس را نمی تواند بپذیرد ، به دلیل عقاید مذهبیش هانس را ترک می کند . هانس در طول شش سال زندگیش با ماری به عقاید مذهبی او احترام می گذاشت حتی او را صبح زود برای رسیدن به مراسم مذهبیش بیدار می کرد و حاضر بود در مراسم مذهبی کاتولیک ها با او ازدواج کند ولی ماری تنها نبود ، کاتولیک ها همواره در اطرافش حضور داشتند.

برادر هانس کاتولیک شده بود و هانس را که پروتستان زاده ی بی دینی بود را حاضر نبود ببیند او برادرش را دوست داشت و از دیدن او محروم بود

941_orig.jpg

«عقاید یک دلقک» طنزی است عاشقانه که در قالب داستانی بسیار خواندنی به مسائل مختلف می پردازد.

متاسفانه نسخهٔ صوتی این کتاب رو نتونستم پیدا کنم؛ اما خب لینک خرید کتاب مثل همیشه موجود هستش! :D
(برای خرید روی عکس‌ها کلیک کنید.)




index.php
index.php






از امروز، شنبه مورخه ۲۹ مرداد نود، برای خرید و مطالعهٔ این کتاب ۸ روز مهلت دارید. یک‌شنبهٔ هفتهٔ آینده که می‌شه ۶ شهریور، این تاپیک برای تحلیل و بررسی باز می‌شه.

مُتُشکرم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

mehran

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
1,087
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

روز موعود فرارسید!
بفرمایید شروع کنید؛ منتظر نظرات شما هستیم!

خودمم هم نظرمو اعلام خواهم کرد.
 

raman

Hatter
ارسال‌ها
253
امتیاز
2,846
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

اولا که بدون شک یکی از بهترین کتابهایی بود که تا به حال خونده م! ;))
حالا کوتاه در حد سه نکته برجسته بگم چرا...
شخصیت هانس برام خیییییلی جذاب بود و می تونم بگم چیزی که منو تو کتاب دنبال خودش می کشوند کشف خصوصیات بیشتر این شخصیت بود.
چون به نظرم آدمی بود که در عین بی قید به نظر رسیدن نسبت به همه چیز،درباره خیلی چیزها مقید بود.ولی نه قید و بندی در چارچوب فکری دیگران و عرف. :-?

همین طور عشقش نسبت به ماری جالب بود برام.اینکه بدون شباهت ها و تفاهم هایی که_باز هم_در چارچوب فکری دیگران وجود داره،عاشق هم بودن.دو آدم کاملا متفاوت و می تونم بگم به همین دلیل مکمل هم. 8->

و در نهایت روابط جانبی که کارکاترهای اصلی با بقیه داشتن هم جالب بود.دید هانس نسبت به اطرافیان و نطراتی که درباره شخصیت آدمای اطرافش داشت برای من به شخصه بسیار جذاب بود.

اینا مهمترین چیزایی بود که به ذهنم رسید... :-?
 

minasamiei

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
549
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين يك
شهر
اصفهان
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

[quote author= ]
تا به حال و در طي قرن هاي متمادي دلقك ها وسيله اي براي سرگرمي و خنده بودند و كسي ديگر كاري به كار آنها نداشت و برايشان مهم نبود كه اين انسان ها در زندگي شخصي چگونه اند و چه مي كنند و چه احساساتي دارند . نه ، فقط لودگي ها و مسخرگي هاي آنها بود كه براي بقيه جالب بود . اما انسان قرن بيستم ، به خصوص انساني كه جنگ ها و حماقت هايي خونين چون جنگ هاي جهاني را پشت سر گذاشته است، برايش غم ، اندوه و احساسات رنگ ديگري گرفته بود . آنها نمي خواستند كه فقط لودگي ببينند و برايشان چيز هاي ديگري نيز مهم بود . چيز هايي كه ريشه در غم و پوچي و نوميدي ناشي از مرارت هايي داشت كه در گذر سالها كشيده بودند .
[/quote]
داستان دلقکی که با رنگ روغنی بر چهره، صادقانه مقابل ریا کاری های جامعه ایستاده...
فکر میکنم بیشتری هاتون این کتاب رو قبلا خونده بودید...شاید هم برای خیلی ها فرصتی شد که دوباره سراق این کتاب برن... یکی از شاهکار های قرن 20
داستان یک دلقک که به معنای واقعی شکست خورده... که البته فکر میکنه که بزرگترین دلیلش اینه که معشوقش بعد از 6سال رهاش کرده...
اثری تلخ...
احتمالا هیچ کدومتون موقع خوندن این داستان دنبال 1 اتفاق خاص نبودید ! 1چیزی غیر منتظره... و اگه دنبال 1 رمان پر حادثه میگشتید انتخاب اشتباهی کردید ! این کتاب یک اثر انتقادی به اوضاع سیاسی،کلیسای کاتولیک و محافظه کار اون زمان هستش... بل در این کتاب تنهایی و پوچی انسان مدرن رو به قلم کشیده...
کل داستان در طول 4-3 ساعت اتفاق میوفته ! در واقع اصلا اتفاقی نمیوفته :D در طول داستان بر میگرده به خاطرات و حوادث گذشته و اون ها رو بیان میکنه...
به نظر من رمانی چالش برانگیزه !غیر مستقیم به مشکلات روشنفکر ها و هنرمندهای مدرن پرداخته و میخواد بگه که گاها تصویر ما از اون ها اشتباهه... خیلی از کسایی که به خودشون لقب هنرمند میدن رو زیر سوال برده ...
برای من مقایسه ی شخصیت "هولدن کالفیلد" و "هانس شینر" در بعضی سایت ها از جمله سمپادیا،جالب بود ! شباهت هایی هست اما عقاید یک دلقک 100 مرتبه(!) شخصیت پردازی و انسجام متن و پایان بندی ِ قوی تری داشت !
جمله ای از کتاب که من دوست داشتم:
(صفحه ی 290) هرگز نباید سعی در تکرار لحظه ها داشت.باید آن ها را همان گونه که 1 بار اتفاق افتاده اند،فقط تنها به خاطر آورد.
گمان نمی کنم هیچ انسانی در دنیا قادر به درک یک دلقک باشد حتی یک دلقک هم نمی تواند دلقک دیگری را خوب بشناسد چون در این رابطه رشک و حسد نقش بزرگی را بازی می کنند.
برای هنر، یا کمتر از آنچه در خورش است پرداخته شده و یا بیشتر از آن.
به اعتقاد من،عصر ما تنها شایسته یک لقب و نام است: عصر فاحشه. مردم ما به تدریج خود را با فرهنگ فاحشه هاعادت می دهند
(و بار ها ماری رو به زنا محکوم میکنه چون ماری رو همسر خودش میدونه چون مفهوم ازدواج در نظر اون 1 نوع تعهد قلبیه نه یک تکه کاغذ!).
هانس شخصیت بی پروا و صریحی داره ! دروغ نمیگه،سعی نمیکنه چیزی رو مخفی کنه،هر چیزی رو که فکر میکنه به زبون میاره و انجام میده...
تقریبا تمام عقاید این دلقک برعکس عقاید اطرافیانشه...هانس فکر میکنه که دین یک مساله ی شخصیه و به خاطر همین عصبیه که یک سری کاتولیک و اعضای گروهی که ماری عضوش بود به بهونه ی این که ماری رو از گناه و آلودگی نجات بدَن به حریم شخصی اون تجاوز کرده بودن و بهترین چیز زندگیش ،معشوقش(ماری) رو از اون گرفته بودن و در اصل عامل جدایی اون ها تفاهم نداشتن سر مسائل دینی بود...
هانس از جامعه فاصله میگیره... در اصل نه اون میتونه جامعه رو بپذیره و نه جامعه اون رو...
میبینیم که بار ها هاینریش بل سعی داره عقاید خودش رو به قول معروف در داستان بچپونه!!!چیز هایی که توی زندگی نامه و سرگذشت نویسنده هم میتونیم ببینیم !موضوع یهودیت و آلمان قبل و بعد از جنگ جهانی و مخالفت با سیاست های ضد یهودی و موافقت با جامعه ی ضد نازی...
پایان رمان هم تلخه...نویسنده دلقک رو بی رحمانه به حال خودش میزاره تا غمگین باشه و همچنان سعی کنه بقیه رو خوشحال کنه... انگار با هر بار خندوندن مردم بیشتر غمگین میشه :) هاینریش بل بي رحمانه اون را رها مي كنه ، رها مي كنه تا تنها، بار اين زندگي غم انگيز را به دوش بكشه.
ژانر عشقی زیرپوستیش رو دوس دارم :D عشقی که توی طول داستان نویسنده سعی نمیکنه مستقیم بهش اشاره کنه.فقط در خلال کلمات و ماجراهای داستانه که به عمق این عشق،عشقی که میدونی سرانجام نداره و فقط روز به روز غمگین ترت میکنه،پی میبریم.
در خود فرو رفتن و به شماره افتادن نفس های یه دلقک براي هيچ... جالبه ! یک دلقک!!!
حتی گنگ بودن قسمت هایی از این داستان هم برای من جالبه !!! این که فقط اشاره هایی به دوران کودکیش میکنه و نمیشه تصویر درستی ازش داشت... قانع نمیکنه آدم رو... حتی اینش هم جالبه :)
 

afroDt

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
866
امتیاز
4,439
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهرانــــــــــ
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

من خیلی کتاب رو دوس داشتم اصن به طرز عجیبی...

کلا آدمی هستم که از کتابای پیچیده خیلی خوشم میاد! دوس دارم واسه فهمیدن یه چیزی دئونده(دویده شده!) بشم و اخرشم از اینکه اون چیزو فهمیدم کلی حال کنم یا این که بخوره تو حالم که به خاطر یه چیزی ساده این قد پیچیدم!

عقاید یک دلقک کاملا یه همچین کتابی بود! کتابی که یه شخصیت اولِ خدا نداشت!

شخصیت اول کتاب خیلی معمولی کوکتل میخورد، شکست روحی خورده بود ، با خدا مشکل داشت ، با پدرش مشکل داشت!

فقط طرز دیدش فرق میکرد همین! این کتابو جذاب میکرد!

یکی دیگه از نکات مثبتش این بود که از اول شرو نکرد تا آخر کتاب رو بگه... وسط داستان یادی از گذشته میکرد!

تو تاپیک خودش هم گفتم!داستان مث یه خط بود که نویسنده به جای این که نقطه هارو پشت سر هم به ترتیب بذاره و بره جلو، نقاط رو نا مرتب میذاشت و بعضی جاها رو هم خالی میذاشت....جاهایی که خیلی بودنشون داستانو قشنگ تر میکرد!

کلا بسیار دوستش داشتیم! مخصوصا پایانش رو... عالی بود!

من عاشق این کتاب بودم....
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

سلام...
minasamiei هر چی من میخواستم بگم رو گفت...!!!!! :O :D
از چند جای کتاب خیلی خوشم اومد:
دلقکی که به مشروب و الکل پناه ببرد خیلی سریع تر از یک شیروانی ساز مست سقوط خواهد کرد.

خانم کینکل با نگاهش به زومرویلد گفت: دست از سرش بردارید، او هنوز خیلی جوان است. و زومرویلد با نگاه خود به او گفت: بله، جوان و کمی هم بی تربیت است، و کینکل در حالی که آخرین لیوان های شراب را پر می کرد، با چشمانش به من گفت: آه خدای من، شما چقدر جوان هستید.

.... با کراهت خنده ای کرد و گفت: شنیر، حالا می فهمم که مشکل شما چیست؟ ظاهرا مثل یک الاغ زندگی تک زوجی را پیش می برید."
گفتم:" شما حتی از حیوان شناسی هم چیزی سر در نمی آورید چه برسد به اینکه درباره ی انسان متفکر بخواهید نظری بدهید. الاغ ها اصلا به شکل تک زوجی زندگی نمی کنند، گرچه آنها مطیع و آران به نظر می رسند. خر ها تابع سیستم هرج و مرج جنسی هستند؛ ولی کلاغ ها، زاغچه ها، ماهی های آبنوس و بعضی وقت ها کرگدن ها به شکل تک زوجی زندگی می کنند."
گفت: " اما ظاهرا ماری جزو این گروه نیست." ....( وقتیه که داره با زومرویلد تلفنی حرف می زنه)

مسلما هر دو در رم به حضور پاپ شرفیاب می شدند و این بیچاره هم در عین بی خبری و بدون اینکه بداند دو نفر زنا کار و مروج فحشا جلویش زانو زده اند، ماری را دخترم و تسوپفنر را پسر خوبم خطاب خواهد کرد.
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

بیـن اینهمه طرفدار راستـش جرات ندارم حرف مخالف بزنم #-o :rolleyes: امــا من کتابُ دوست نداشتم . البته کامل نخوندم ، تا فصل 14 خوندم و یکی کتابُ ازم کش رفت :-"
بزرگتـرین مشکلی که باهاش داشتم همونی بود که زهرا به عنوان حُـسن گفته . کتـاب روون نیست . خوندنش به فکر و حوصله نیاز داره . همین عوض شدن زمان ... خیلی اذیتم میکرد .
(الان میـگید طرف فقط مودب پور و رمان راحت الحلقوم میخونه ... نمیدونم . شاید مشکل از من بود که تو شرایطی خوندم که نشد وقت بذارم رو کتاب .. :-? :rolleyes:)
با تشکر از وختی که به من دادید :-" دوسـت داشتم مطالعه گروهی همیشه شرکت کنم ؛ اما اینبار جدی حرفی ندارم :| :-??
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

به نقل از بـُزدوست :
بزرگتـرین مشکلی که باهاش داشتم همونی بود که زهرا به عنوان حُـسن گفته . کتـاب روون نیست . خوندنش به فکر و حوصله نیاز داره . همین عوض شدن زمان ... خیلی اذیتم میکرد .
(الان میـگید طرف فقط مودب پور و رمان راحت الحلقوم میخونه ... نمیدونم . شاید مشکل از من بود که تو شرایطی خوندم که نشد وقت بذارم رو کتاب .. :-? :rolleyes:)
بعضی از کتاب ها رو وقتی حوصله دارین باید برین سراغش... مثل داستان کوتاه های سلینجر یا کتاب های هاینریش بل... کلا" کتاب خوندن یه کاری ه که به حالی که داری توی اون زمان به شدت بستگی داره...
 

afroDt

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
866
امتیاز
4,439
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهرانــــــــــ
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

به نقل از بـُزدوست :
بیـن اینهمه طرفدار راستـش جرات ندارم حرف مخالف بزنم #-o :rolleyes: امــا من کتابُ دوست نداشتم . البته کامل نخوندم ، تا فصل 14 خوندم و یکی کتابُ ازم کش رفت :-"
بزرگتـرین مشکلی که باهاش داشتم همونی بود که زهرا به عنوان حُـسن گفته . کتـاب روون نیست . خوندنش به فکر و حوصله نیاز داره . همین عوض شدن زمان ... خیلی اذیتم میکرد .
(الان میـگید طرف فقط مودب پور و رمان راحت الحلقوم میخونه ... نمیدونم . شاید مشکل از من بود که تو شرایطی خوندم که نشد وقت بذارم رو کتاب .. :-? :rolleyes:)
با تشکر از وختی که به من دادید :-" دوسـت داشتم مطالعه گروهی همیشه شرکت کنم ؛ اما اینبار جدی حرفی ندارم :| :-??
نرگس یه سری کتاب ها هستن که فقط واسه وقت پر کنی میخونی میری جلو...مثلا یه چی مثِ بابا لنگ دراز و کتابای دارن شان و همون رمان های داستانیی که میخونیم!

ولی کتابایی مثِ این رو باید کلی روش فک کنی و وقت بذاری....باید درگیر کتاب بشی....

مثلا اونا رو میشه تو مدرسه خوند، یا تو ی یه جای شلوغ...

ولی این نوع کتابا رو باید شبا بخونی وقتی که همچه ساکته...

خب نرگس من کتابایی دوس دارم که همه ی ذهنمو پر کنه...دقیقا از کتاب به عنوان یه وسیله واسه فرار کردن از افکارم استفاده میکنم( البته فقط به این خاطر نه!)

ولی بعضیا هستن ( مثِ بابا ی خودم!) که کتابای سبک میخونن( واس خودش سبکه البته!) بعد با یه تیکه از مغزش کتاب رو میخونه با یه تیکه از مغزش به کارا و مشکلات و دغدغه هاش فکر میکنه...

ینی در واقع از کتاب واسه یه لحظه تنهایی و سکوت استفاده میکنه...که کسی سوال پیچش نکنه که چیکار میکنی و اینا...

خب کتابایی مثل این کتاب که محتواش سنگینه باید طرز نوشتاریش هم طوری باشه که وادارت کنه درگیرش بشی و بهش فکر کنی...(برعکسشم هست البته!)

یه مقدار از علاقه ی من به کتاب واس این بود که مدل فکر کردن دلقکه( اسمش یادم نی..) دقیقا عین خودم بود!منم مسائل رو دقیقا اون طوری بررسی میکردم! دوسش داشتم!

یه نکته ی جالبِ دیگش اون حسِ بویایی ش بود! اصن من وقتی با یکی حرف میزد باعث میشد دقیقا انگار رو در رو داره با اون فرد حرف میزنه! خیلی جالب بود درکل!( تا چشِ نرگس درارد!)
 
  • لایک
امتیازات: L.E

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

مــــــــــن کاملا با نرگس موافقم !
فرق من با نرگس این بود که اکثرش ُ خوندم و آخراش دیگه انگیزه ای نداشـتم ، تمومشم نکردم !
خیلیه کلی از کتاب ُ بخونی بعد راحت بزاریش کنار اصلا کنجکاوم نباشی چی میشه !
اون گفت و گو با باباش ُ دوس داشـتم ولی ...
+ خـــــیـــلی تفکر میخواســ ؛ خیـــلی سخت بود خلاصه ...
( منفی بدین الان خواستین :rolleyes: )
 
  • لایک
امتیازات: N.M
  • شروع کننده موضوع
  • #11

mehran

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
1,087
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

اهم اهم!

نمی‌دونم شما کدوم یکی از کتابارو گرفتین؛ اما اگه اون یکی سمت راستیه که ترجمه شریف لنکرانی هستش رو گرفته باشین مثل من، از فونتو حروف‌چینی مزخرفش احتمالا اعصابتون به قدر کافی خورد شده. افتضاح بود فونتش! خیلی داغون و رو اعصاب.

در مورد داستان و کلا خود کتاب:
ترجیح می‌دم اصلا وارد جزئیات نشم؛ اسثناً واسه این کتاب.
فقط می‌تونم بگم بهترین کتابی بود که تاحالا خوندم و بهترین هم خواهد موند.
در کل این کتاب -چون کسی بهم کادو داد که خیلی برام ارزش داره- خیلی برام ارcزش داره و خیلی دوسش دارم.

پ.ن: خب، نظرات گاهی اوقات مختصرن.
 

Legend

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,329
امتیاز
2,204
نام مرکز سمپاد
علامه حلی بدون شماره!
شهر
طهرون
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

اهم! ببخشید توی 2 کتاب قبلی نتونستم شرکت کنم! :D

اما یه نکته قبلش بگم بهترین ترجمش ماله نشر چشمه است! و ترجمه محمد اسماعیل زاده! :D

اما کتاب کتاب خیلی شاخص نیست ولی جزء کتاب هایی هست که حتما آدم باید بخونه! یعنی منظورم اینه توی 200 کتاب جهان نیس! :D (البته من به این چیز ها دقت نمی کنم و کتابم رو میخونم)

اولا یه نکته که میگند عقایدیک دلقک از روی ناتور دشت اسکی رفته! به نظر من اسکی رفته ولی باز یه خلاقیتی داشته و اون رو عوض کرده! :D حدود 50 سال این 2 کتاب با هم فاصله دارن! و به نظر من هانریش بل کاملا یک نویسنده برجستست با اینکه از نویسنده های آلمانی خوشم نمیاد ولی هانرش بل بدک نیست! کتاب نان آن سالهای جوانیش هم هم کم حجمه هم خوبه حتما بخونیدش! (;
 

Manfred

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,013
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
دانشگاه
هنر تبریز
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

من فقط 5 فصل از کتابو خوندم. چون کتابی نیس که بشه سری خوندش و همه چیزو هم فهمید.منم نه وختشو داشتم نه اعصابشو که سه روزمو بهش اختصاص بدم. در واقع تو این کتاب دو برابر چیزی رو که نوشته باید خودت بفهمی. حتما در آینده کامل خواهمش خواند. ولی چیزی که از این 5 فصل فهمیدم:
(اینو در حین خوندن کتاب نوشتم.مسلما بسیار ناقصه. چون قرار بود شروع یک نقد چند صفحه ای باشهاگه تا زمانی که من این کتابو میخونم اثری از این تاپیک مونده باشه بقیشم همینجا میذارم. ولی اصلا امیدوار نیستم! و اینکه احتمالن شما که کتابو کامل خوندین باخیلیاش موافق نباشین. )

دلقک به هیچ روی انسان فوق العاده ای نیست. زیاد فکر می کند و پیش بینی میکند. اما اغلب افکارش غلط از آب درمی آیند. قدرت کنترل خود را ندارد و همواره سعی در انکار این موضوع و توجیه کارهایش دارد و به این ترتیب خود را گول میزند. عقاید او عقایدی ساختگی است که با این که خود را بسیار معتقد نشان میدهد هیچ گاه ایمان قلبی نسبت به آنها ندارد با این حال جرئت فکر کردن در مورد غلط بودن آنها را نیز ندارد. انسان راحت طلبی است و به کار های سخت،غیر متعارف و جدید تا حد امکان تن درنمیدهد. خود را توصیف میکند و به بیان ویژگی هایش میپردازد ولی در اکثر مواقع در عمل خلاف این ویژگی ها از او روی میدهد.بارها اتفاق می افتد که تصمیم به کاری میگیرد ولی ریشه ی این تصمیم همانجا میخشکد. شاید به سبب فراموشکاری و شاید هم به دلیل ترس و ابا از رویارویی با دیگران.ابدا انسان آینده نگری نیست و همواره در حال زندگی می کند. با تمام این اوصاف انسان بسیار مهربان ودلرحمی است.باهوش هم هست و زود تحت تاثیر قرار میگرد...(و این داستان ادامه دارد)
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

زهـرا منظورم این نبود که کتـابی خوبه که برای اوقات فراغت باشه و بتونی بخونیش و به یه چیز دیگه فک کنی . مشکـلم حتی درک مفهومای کتاب نبود اونطـور که میگی ...
اصلاً کتابی ارزشمنده که ذهن آدمُ مشغول کنه . اما ترجیح میدم این اتفاق برام با بیگانه ی آلبرکامو بیفته یا نه داستان سلینجر ، کتابایی که ساده تر نوشته شدن . منظورمُ از ساده تر میفهمی ؟ کتابی که لازم نباشه وسط خوندنش ، هی فک کنی که اِ ! الان زمان حاله یا گذشته ؟ چی شد ؟ کی الان فلان کارو کرد ؟ کتـابی که روون نوشته شده باشه ، در عین حال مفاهیمش جای ساعت ها فک کردن داشته باشن . ( مث همون بیگانه که گفتم )

پ.ن : چاپ نشر چشمه بهتر است :D
پ.ن : فکر نکنم این بحثا بی ربط به تاپیک باشه . خوبه که بحث بین مخالفا و موافقاش دربگیره ! { تو تاپیک قبلی سیاوش سرِ دخترونه/پسرونه بودن کتاب گیر داد . حدس زدم شاید اینم بگین بی ربطه ! }

(برام جالب بود که 6 نفر لایک کردن پست قبلیــم رو ... بیاین تو بحث ، پلیز ! :D)
 

afroDt

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
866
امتیاز
4,439
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهرانــــــــــ
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

به نقل از بـُزدوست :
زهـرا منظورم این نبود که کتـابی خوبه که برای اوقات فراغت باشه و بتونی بخونیش و به یه چیز دیگه فک کنی . مشکـلم حتی درک مفهومای کتاب نبود اونطـور که میگی ...
اصلاً کتابی ارزشمنده که ذهن آدمُ مشغول کنه . اما ترجیح میدم این اتفاق برام با بیگانه ی آلبرکامو بیفته یا نه داستان سلینجر ، کتابایی که ساده تر نوشته شدن . منظورمُ از ساده تر میفهمی ؟ کتابی که لازم نباشه وسط خوندنش ، هی فک کنی که اِ ! الان زمان حاله یا گذشته ؟ چی شد ؟ کی الان فلان کارو کرد ؟ کتـابی که روون نوشته شده باشه ، در عین حال مفاهیمش جای ساعت ها فک کردن داشته باشن . ( مث همون بیگانه که گفتم )

پ.ن : چاپ نشر چشمه بهتر است :D
پ.ن : فکر نکنم این بحثا بی ربط به تاپیک باشه . خوبه که بحث بین مخالفا و موافقاش دربگیره ! { تو تاپیک قبلی سیاوش سرِ دخترونه/پسرونه بودن کتاب گیر داد . حدس زدم شاید اینم بگین بی ربطه ! }

(برام جالب بود که 6 نفر لایک کردن پست قبلیــم رو ... بیاین تو بحث ، پلیز ! :D)
خب نرگس مثکه ما به توافق نمیرسیم... :D

اخه من دقیقا کتابییو دوس دارم که تو دوس نداری...منم خیلی جاهاش مجبور میشدم برگردم دوباره بخونم که بفهمم الان حاله گذشتس..تخیله...چیه؟

ولی همون رو اعصاب بودنشم دوس داشتم!

+باو خو داریم در مورد سبکِ نوشتنش حرف میزنیم دیه... :-" :D(این اسپم نیست...به خدااااااااااا!)
 

HHH

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,765
امتیاز
5,480
نام مرکز سمپاد
مدرسه
شهر
کرج
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

الان هنگامه ميخواد با ديد بسيار بسيار منتقدانش (احتمالا مي گيد بدبينانش) نسبت به ايني كه مي گيد شاهكار وارد شه! /m\

كتاب خوبي بود! ولي اصلا و اصلا و تاكيد مي كنم اصلا بهترين كتابي كه خوندم نبود! (<

خستم مي كرد: از اينكه وسط داستان اينقدر تو رو به جاهاي ديگه مي كشوند كه يادت مي رفت سر اين كلافي كه گرفتي كجا بود بدم ميومد! شبيه داستان هزار و يك شب!
خستم مي كرد
سرتاسر كتاب پر از اسم شخصيت هاي جديد بود! اينم حوصلمو سر مي برد (:|

كتاب خيلي سعي داشت كه نشون بده چقـــــــــــــــــــدر اين دلقك ما روشن فكره! ولي هر وقت مي خواستم حس كنم دلقك آدم جالبيه به اين فكر مي كردم : (( منم مي تونم توي يك كتاب شخصيت اصلي باشم و خودم رو منحصر به فرد نشون بدم)) :>

نمي گم دلقك آدم بدي بود..نه اصلا! آدم سرگرم كننده اي بود ،نكته جالبش ماليخوليايي بودنش بود

اگر اون به خودش مي گفت ماليخوليايي(كه اصلا حس نكردم باشه) من بايد به خودم بگم دابل ماليخوليايي :-"

در ذهنش از خيلي چيزا قدر داني مي كرد ولي در كلام و ديالوگ هاي داستان كاملا معلوم بود چيزي به نام قدر داني بلد نيست!

خودش مي گفت نسبت به عقيده ي ديگران احترام مي ذاره و دين بقيه براش محترمه!

تنها جايي كه حس كردم شايد اين حرفش درست باشه اونجايي بود كه ماري رو براي حفظ دينش كمك كرد

بقيه جاها كاملا تمام كاتوليك هارو ... (بله! :D )

البته مي دونم عقايق كاتوليك ها يكم مسخره بود و حتي حرص منم در مياورد ولي رفتار دلقك با شخصيت مورد انتظار من يكي نبود‌(اين آزار دهنده بود)

ماري! عشق و همسر غير رسمي دلقك!

تمام داستان به اين فكر مي كردم كه چجوريه كه يه كلاس 5اُمي از يه ديپلمه بيشتر مي فهمه؟

ماري فقط كسي بود كه به تسكين و آرامش دلقك كمك مي كرد

ولي توي عمق مطلب كه مي رفتيد يه آدم كندهوش و تقريبا زيبا و با عشوه و ادا بود تا حدي هم مهربون

همش گريه مي كرد و يه آدم خشك مذهب بود كه مي خواستم تف كنم بهش

تيكه هاي عشقي داستان خيلي جالب بودن! نه به خاطر عشقش و اينا! به خاطر توصيف جالبش از تجربيات عشقيش

مادر هانس: يه توصيف جالبي براش اومد تو داستان كه بي نهايت برام قابل درك بود: ((مادرم آدم بدي نبود فقط كودن و خسيس بود))

آدم هاي كودن و خسيس كه نه از روي غرض بلكه به طور ناخوداگاه حال آدمو بهم مي زنن

دو كلمه ي كودن و خسيس كاملا تمام رفتار هاي مادررو برام توجيح مي كرد

هاينريش بلن: آخر نفهميدم خوبه يا بد! با اون كمك هاش به نظر خوب بود! ولي با ديدگاه ماري آدم كثيفي بود

تصميم گرفتم از داستان خطش بزنم كه ديدم خود داستان خطش زد

برترين شخصيت هاي داستان از نظر من: 1- سابينه با اون سوپ توپش :D 2- كسي كه تلفن مركز آموزش الهيات رو جواب مي داد

جالب ترين قسمت هاي داستان براي من: 1-خيال پردازي هاي بي خود و بي جهت دلقك خيلي برام جالب بود! اينكه حقيقت و توهماتش رو قاطي مي كرد :D :D واسه منم يبار پيش اومده! خيلي باحاله :>

2- اعتقاد دلقك به تك همسري و دركش از بعضي جزئيات زندگي
فصل 14 كتاب كلي فحش دادم به خودم و زمين و زمان تا تموم شد ولي بالاخره تمو شد!

اصلا نفهميدم چي بود!

بعدا با كلي تلاش فهميدم اين دلقكه خواب ديده بود اون تيكرو

چون بعدا باز هم توي خواب يه چيزايي شبيه اين ديد!
حرف آخر: يه جاهايي از كتاب خسته مي شدم ولي بازم يه انگيزه اي باعث مي شد ادامه بدم و بخونمش!
نمي دونم هنر نويسنده و مترجم بود يا ذوق ادبي من :-"

با همه ي اين انتقادايي كه كردم حس مي كنم مي شد روي كتاب فكر كرد و تحليلش كرد! رفت تو عمق شخصيت هركس و چيزاي جديدي از دنياشون فهميد!
جلد كتاب هم خيلي ساده و خوب بود!

قبل از خوندن ذهن آدمو مشغول نمي كرد

و در آخر ممنون از اين دوره ي كتاب خوني خوبتون :D

خلاصه كه مرسي! خدافظ :D
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

من کاملا مخالف Captain. Pisko ام... به نظرم یکی از بهترین قسمت های داستان فصل 14 بود.... بعد هم فکر نمی کنم که هانس داشت خواب می دید... داشت تصور می کرد....
مادر هانس هم نه فقط کودن و خسیس و حال بهم زن بود، بلکه به شدت احمق هم بود.... دلم برای هنریته می سوخت.... وقتی مادرش فرستادش رفت جنگ...!
درباره ی ماری هم باید بگم که به نظرم درک و فهم به سواد خیلی ربطی نداره... شما الآن کلی آدم می تونین پیدا کنین که لیسانس دارن ولی قد چیز هم بارشون نیس...

اسپم نیست به سلامتی که..؟؟؟؟ :-"
 

marvelous

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,156
امتیاز
4,615
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۳
شهر
مشهد
مدال المپیاد
برنز بيست و هفتمين المپياد ادبی
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

نوبتی هم که باشه دیگه نوبت منه! :D
برای من کتاب به شدت تاثیر گذاری بود! ینی تا دو سه روز بعد از خوندنش منم دچار افسردگی خفیف شده بودم!
انتقاداتش بعضی جاها افراطی بود در حدی که به نظرم غیر قابل قبول میشد!
بر خلاف چیزی که تو مقدمه ش نوشته بود به نظرم تحلیل های سیاسی و اجتماعیش تا حدودی با افکار عجیب نویسنده ش قاطی شده بود! ینی مشخص بود که واقعا نویسنده ضربه روحی بدی در اثر جنگ خورده...
از شخصیت ماری بدم اومد، خیلی آدم نامردی بود! اصن میخواستم بزنم تو دهنش! X-(

پ.ن: من الان با موبایلم نمیشه کامل نقدمو بگم و گرنه خیلی طولانی بود! در اولین فرصت دوباره میام...

پ.ن2: این قسمت هم خیلی جالب بود هر چند یه ذره باهاش مخالف بودم: ((انتقاد اجتماعی اش خالی از هرگونه رنگ و بوی ایدئولوژک یا دفاع ایدئولوژیک است. این انتقاد نسبت به تمام آنچه قوه ی تشخیص را از انسان میگیرد، آنچه که باید طبق ان زندگی کند،آنچه که مدعی است سعادت دو جهان را نصیب انسان میکند بدبین است و به هیچ چیز جز انسان با تمام ضعف ها و سادگی هایش اعتقاد ندارد.... ))
 

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

خب، راستش منم همین مشکل نرگس و ساینا رو با کتاب داشتم . این قـــدر زمان عوض میکرد که کلا هنگ کردم . برای همین کامل نخوندمش . :-??

+
به نقل از بـُزدوست :
دوسـت داشتم مطالعه گروهی همیشه شرکت کنم ؛ اما اینبار جدی حرفی ندارم :| :-??

+ امیدوارم از دفعه های بعد توی انتخاب کتاب ها از نظر رده‌ی سنی بیشتر دقت بشه، و لطفا به این نکته توجه بفرمایید که افراد 13 - 14 ساله هم توی کتاب خوانی شرکت میکنن . :)
 

Legend

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,329
امتیاز
2,204
نام مرکز سمپاد
علامه حلی بدون شماره!
شهر
طهرون
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : کتاب سوم: عقاید یک دلقک

نمیشه که کتاب های رولدال رو بزارن! :))

شوخی کردم ولی نمیشه که! خوبه که افراد 13 14 ساله کتاب خوندن تخیلی رو بیخیال شن و برن سراغ اینجور کتاب ها! :D
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا