- شروع کننده موضوع
- #1
nasim.s
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 145
- امتیاز
- 608
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 1
- شهر
- مشهد
- سال فارغ التحصیلی
- 93
- دانشگاه
- شهید بهشتی
- رشته دانشگاه
- روانشناسی بالینی
سلام،اينا تعدادي متن تقديمه كه در شرايط و حالت هاي مختلف نوشتم
بعضياش تو سفر بعضياش تو عروسي،عزا،خونه،پارك يا هر جاي ديگه نوشتم منظورم اينه كه نوشتنشون شديدا به احساس اون لحظه بستگي داشته شايد الان اون حسو به ادم نده
خيلي خوشحال ميشم اگه نظراتتون رو بشنوم(ببينم)
به نام انكه جانم در يد قدرت اوست
تقديم به اسمان عشقم كه اينك مه الود وگرفته است.
تقديم به انكه جايگاه سرش سينه ي بي كينه ام بود.
تقديم به انكه دلم به هجرش خو كرده و طمع ز وصلش بريده ام.
تقديم به انكه به ياد دو چشمش اين نامه را سياه ميكنم.
تقديم به انكه نخفت ديده ي من ز تاب هجر او تا صبح به صدق گواهي شب.
تقديم به انكه در چهره و چشم و لب نشاني ز تشويش ندارد .
تقديم به انكه در تسلاي دل بلا ديده مي گويدز طوفان غمها و ز سيل حوادث بيم ندارم .
تقديم به همگام ديرينه ام كه چون كوه استوار است.
تقديم به انكه بي زبان ولي با صد زبان صداقت هديه مي دادم.
تقديم به انكه در كشاكش تحقير خاموش ولي پرغرور و به طعن دوست ودشمن بي اعتنا است.
تقديم به انكه چشمهايش را از تلخي زندگي و اندوه ورنج خسته مي بينم.
تقديم به انكه بلور اشكهايش برايم الماس جانگداز است.
تقديم به انكه نقش ايينه ي قلبم در هجر هم خيال اوست.
تقديم به خودم و اوكه هر دو زاييده ي درد و رنجيم بر شاخسار درخت زندگي……………………….
بعضياش تو سفر بعضياش تو عروسي،عزا،خونه،پارك يا هر جاي ديگه نوشتم منظورم اينه كه نوشتنشون شديدا به احساس اون لحظه بستگي داشته شايد الان اون حسو به ادم نده
خيلي خوشحال ميشم اگه نظراتتون رو بشنوم(ببينم)
به نام انكه جانم در يد قدرت اوست
تقديم به اسمان عشقم كه اينك مه الود وگرفته است.
تقديم به انكه جايگاه سرش سينه ي بي كينه ام بود.
تقديم به انكه دلم به هجرش خو كرده و طمع ز وصلش بريده ام.
تقديم به انكه به ياد دو چشمش اين نامه را سياه ميكنم.
تقديم به انكه نخفت ديده ي من ز تاب هجر او تا صبح به صدق گواهي شب.
تقديم به انكه در چهره و چشم و لب نشاني ز تشويش ندارد .
تقديم به انكه در تسلاي دل بلا ديده مي گويدز طوفان غمها و ز سيل حوادث بيم ندارم .
تقديم به همگام ديرينه ام كه چون كوه استوار است.
تقديم به انكه بي زبان ولي با صد زبان صداقت هديه مي دادم.
تقديم به انكه در كشاكش تحقير خاموش ولي پرغرور و به طعن دوست ودشمن بي اعتنا است.
تقديم به انكه چشمهايش را از تلخي زندگي و اندوه ورنج خسته مي بينم.
تقديم به انكه بلور اشكهايش برايم الماس جانگداز است.
تقديم به انكه نقش ايينه ي قلبم در هجر هم خيال اوست.
تقديم به خودم و اوكه هر دو زاييده ي درد و رنجيم بر شاخسار درخت زندگي……………………….