آیا حتما یک نفر باید حرف آخر را بزند؟ این گزاره برای بسیاری از مردم بدیهی تلقی میشه. اما آیا واقعا اینطوریه؟ حتما باید یک نفر باشه که حرف آخر رو بزنه؟ آیا یک گروه نمیتونن حرف آخر رو بزنن؟
توی جمع های کوچیک برای کارهای کوچیک میشه خیلی خوب به صورت گروهی تصمیم گرفت و ممکنه گروه با هیچ مشکلی ام مواجه نشه
اما وقتی جمع و گروه بزرگتر میشه ، قطعا نیاز پیدا میکنه به یک سرپرست ( یا رییس یا هر چیز دیگه ... ) که حرف نهاییو اون بزنه
اما اینکه حرف آخرو یک نفر بزنه نباید اینطوری تلقی بشه که حرف آخر فقط نظر اون شخص باشه
حرف آخر باید با توجه به نظرات و خواسته های تمام گروه باشه
من معتقدم نهایتا یک خط یک تز و یک راه باید بیاد بیرون...یعنی خروجی دستگاه ما نباید چند چیز باشه...حال این پروسه میخواد از طریق دموکراسی باشه یا بوروکراسی یا دموکراسی فرقی نداره
من فكر كنم بستگي به فرهنگ ِ اون گروه يا جامعه هم داره ؛
بعضي از جامعه ها/ گروه ها روحيه ي گروهي و با هم كار كردنشون بهتر از بقيه گروه / جامعه هاست ؛
اما توي ِ گروه هايي كه معمولا روحيه ي گروهي كار كردن ندارن نياز هست يك نفر بياد حرف آخر رو بزنه !!
كلا به نظرم نياز هست يكي باشه كه آخرش جمع و جور كنه نظرارو اما توي ِبعضي گروه ها بيشتر ، بعضيا كمتر
معمولا همیشه یکی حرف اخرو میزنه هرکی زورش بیشتر حرفش بیشتر ب کرسی میشینه
وهمیشه یکسری ادما هستن تو گروه ک ساز مخالف میزنن واین باعث میشه حرف اخرو ی نفر بزنه :)
اینکه یه نفر حرف آخرو بزنه نیاز به شرایط کاملا ایده آل داره تا جواب بده که در واقعیت هرگز بوجود نمیاد .
یعنی اون نفر که حرف آخرو می زنه خیرخواه گروهش باشه ، متخصص باشه ، خودرای نباشه و قدرت باعث نابودی اخلاقیاتش نشه که چنین شرایطی هیچ وقت پیش نمیاد .
هر گروهی نیاز به یک نفر که سرپرستی کنه از گروه داره اما به این نفر نباید اختیاراتی داده بشه که امکان زورگویی براش بوجود بیاد .
گروه می تونن با توافق و مشورت چیزی رو انتخاب کنن و اون انتخابشون رو انجام بدن البته این کار هم در شرایط ایده آل بدون مشکل و اختلاف خواهد بود.
ولی حالا که ما شرایط ایده آل نداریم باید ببینیم در غیر ایده آل کدوم یکی بیشتر ضرر میزنه نتایج نامطلوب ناشی ازش و به نظر من یک نفر حرف آخرو بزنه بدتره .
کلا کلمه"حتما" موقعی که داریم در مورد مسائل اجتماعی صحبت می کنیم خیلی کاربرد نداره. چون این جور مسائل معمولا به شدت نسبی هستن.در مورد این مسئله به نظر من وجود یک نفر که تصمیم نهایی رو بگیره در خیلی از کار ها امر مهمیه. چون از هرج و مرج و آنارشی جلوگیری می کنه و می ذاره مسائل واقع گرایانه باشند. اما بعضی وقت ها این مسئله می تونه دردسر ساز باشه از این جهت که صرفا بگیم اون شخص باید عادل باشه، خود رای نباشه و..... حالا فرض کنیم که وقتی این شخص رو انتخاب کردیم آدم خوبی بوده با صفات خوب. اما خود نفس قدرت و دادن یکسری امتیازات باعث می شه که رفتار اون آدم عوض بشه یعنی امکان خطا پذیر بودن آدم ها و یا اون طور که می گن برده قدرت شدن همیشه یک احتمال ناجوره که خیلی هم اتفاق میافته. حالا این مسئله رو در ابعاد یک اداره ببین تا برسه به یک حکومت. مثلا رییس جمهور هایی که بعد از یک مدت سعی می کنن قانون رو عوض کنن تا مادام العمر باشن یک نمونه ی خیلی خوب و عینی از کسیه که با مشروعیت به قدرت می رسه و بهش امتیاز تصمیم نهایی داده می شه ولی خوب متاسفانه(؟) جنبه اش رو نداره.
ولی گاهی اوقات به نظر من دادن امتیاز تصمیم نهایی و همراه با اون به دست بعضی ها و اطاعت بی چون و چرا از ون شخص تا اندازه ی زیادی می تونه کار کرد داشته باشه. مثلا بحث حاکمیت خرد. به نظر من در جمعی که یک نفر از نظر عقلانی برای رسیدن به یک هدف برتری آشکاری به بقیه داشته باشه دادن قدرت به اون کاری منطقیه. مثلا دادن قدرت تام به یک پزشک به هنگام درمان و ...