مدتی است دارم فکر میکنم منطق ما را محدود میکند...من مختارم فکر کنم 3=4 است...چرا نتوانم...چون کاربرد ندارد؟...چون با تعریف منطق تناقض دارد؟...خب بگذار داشته باشد...مگر نباید ازاد باشیم؟(از ظاهر حرف بگذرین و به هسته ی اون برسین! )
اگه تضاد موجود در حرفم را فهمیدی اره دقیقا همونبه نقل از Dorna :یعنی میگی چرا همچین امکانی وجود نداره که ما خارج از قید "منطق" مثلن بیایم بگیم:1=1 & 1=!1 ؟؟؟و این خلافه آزادیه!؟
دقیقا...قوانینی که ما رو ازاد و محدود میکننبه نقل از مهسا.ق :ببین من واقعا حرفتو درک نمی کنم
ما برای حرف زدن برای هر کاری برای این که بتونیم با یکی ارتباط برقرار کنیم نیاز داریم از یه سری قوانین پیروی کنیم
این درست مثل کلمه های ماست
مثل این که من یه حرفی بزنم بعد بگم این کلمه برا من این معنی رو می ده
(180 درجه متفاوت با معنیی که همه قبول داریم)
منظورت اینه؟
هر ادمی منطقی داره؟مسلما...هیچ ادمی کاملا ازاد نیست...منم دارم رویانگری میکنم...نمیگم همچین چیزی هست کهبه نقل از مهسا.ق :من انتظار داشتم بگی نه...
خوب به نظرم این منطقی که تو باش مشکل داری
راه درک کردن و ارتباط برقرار کردنه
این منطقه که تو رو به آدمای دیگه متصل می کنه
تو می تونی منطق رو قبول نداشته باشی
ولی دیگه هر چی هست تو ذهن خودته
می تونی قبول کنی 2. 2 می شه 10 اصلا ولی اینو نمی تونی به یه کی دیگه بگی چون شاید نظر اون متفاوت باشه
چه بخوای چه نخوای هر آدمی یه منطقی داره
ولی برا این که حرف همو بفهمیم
منطق ها رو از بچگی یکسان یادمون دادن
حداقل این منطق های اینجوری رو
این نظر منه
می فهمی منظورم رو؟
منم این طوری گفتم اگه تو اینو بخوای یعنی می خوای برا خودت یه منطق جدا داشته باشیبه نقل از prabd.chess :هر ادمی منطقی داره؟مسلما...هیچ ادمی کاملا ازاد نیست...منم دارم رویانگری میکنم...نمیگم همچین چیزی هست که
فکر کنم اره!به نقل از مهسا.ق :منم این طوری گفتم اگه تو اینو بخوای یعنی می خوای برا خودت یه منطق جدا داشته باشی
هیچ اشکالی نداره
ولی دیگه نمی تونی راحت ارتباط برقرار کنی
چت زدم نه؟
چه جالببه نقل از prabd.chess :فکر کنم اره!
ببین مهسا من اولش هم گفتم کاری به کاربردی بودن حرفام ندارم...هر چه هست رویا هست که به نظرم حقیقت نابه
میشه انقد از خودت بد نگی!حتما باید بگم باهوشی که بیخیال بشی؟؟! X-(به نقل از مهسا.ق :چه جالب
پس کلا هدف اصلی تاپیک چیه؟
من درکم نمی رسه!
جوابت در تفاوت منطق و فلسفه نهفته است...ما تو فلسفه تز داریم و تو منطق اثبات...واضحه؟به نقل از آناهید :درباره منطق یه چیزی به ذهنم میرسه:
ویل دورانت، ابتدای لذات فلسفه: منطق، اشتهای افراد دوستدار فلسفه رو کور میکنه.
من با این عقیده موافقم. البته منظورم از این که موافقم، این نیست که با هر جور منطقی مخالفم. با منطق، به عنوان یه جور دانش یا رشته یا هر چی که بشه اسمشو گذاشت مخالفم.
اما کاملا بی منطق بودن غیر ممکنه. مثلا وقتی میگی 3=4 ممکنه منظورت این باشه که زور این سه نفر برابر 4 نفر دیگه ـست. پس بازم در این حالت یه منطقی وجود داره.
اما این که رویانگری بکنیم که ... خب رویانگریه دیگه. اما بازم همه چیز هم در رویا ممکن نیست.
فرق این قضیه بی منطق بودن با اون تزی که گفتی خیلی زیاده. میدونی فرقشون چیه؟ اینه که این بی منطقی همه چیز رو میبره زیر سوال. اون وقت، باید پایه بنا رو کجا قرار داد؟
نه...درست نیست...من دارم میگم منطق ما رو مجدود به اعداد میکنه...اما زندگی ریاضیات نیست...سیب هست...ایمان هست...احساس هست...پس ما جز از راه فلسفه(منم دارم تز میدم نه اثبات...پس منطق نیست)به حقیقت واقعی نمیرسیمبه نقل از آناهید :حالا اینی که تو میگی توی منطقه. درسته؟
پس باید اثبات بشه.
تا وقتی که اثبات نشده نمیشه بر اساسش عمل کرد:
1) این که اول اثبات بشه نیازمند اثبات به وسیله اصول منطقه.
2)این که بخواد اثبات بشه و مورد استفاده و استناد قرار بگیره، خودش پیروی از منطقه.