پاسخ : رابطه بین عقل و دلیل و علاقه
من فکر می کنم فقط تو ایرانه که ما خیلی احساس و عقل رو تفکیک می کنیم.
همون طور که ساینا گفت، کاملاً منطقیه که بشر دوست داشتن و دوست داشته شدن رو دوست داره.
اما تو کشور ما این قضیه کتمان می شه(نه الزاماً به صورت مستقیم)
این جوریه که ما توی دوست داشتن مون و لذت بردن از این دوست داشتن و دوست داشته شدن حتی، دنبال دلیلی(که گاهاً الهی ست!) می گردیم که عذاب وجدان مون رو از خلاف هنجارها رفتار کردن(وحتی فکر کردن) کاهش بدیم (قضیه فرویدی شد!). کسایی که تا احساس کنن یکی رو دوست دارن به فکر ازدواج میفتن می خوان حس بدی رو که این دوست داشتنِ ممنوع درشون ایجاد کرده رو از بین ببرن. حتی وقتی بدونن این شخصی که دوستش دارن، براشون همسر خوبی نخواهد شد.
گاهی دلیل رو با علائم اشتباه می گیریم. مثلاً "دوستت دارم چون وقتی کنارمی حس خوبی دارم"، "وقتی خوشحالی خیلی خوشحالم" و از این چیزا...
در صورتی که به نظر من، اینا علائم دوست داشتنه نه دلیل دوست داشتن.
دلیل دوست داشتن به نظرم خیلی منطقیه... وقتی یه چیزی تو رو به جایی بالاتر از چیزی که هستی می رسونه، تو این چیز رو دوست داری. انسان کمال طلبه. به نظر من انسانی که کسی رو دوست داره کامل تر از انسانیه که کسی رو دوست نداره.
ما فردا امتحان شیمی داریم یه مثال علمی میزنم! مثل قوانین ترمودینامیک و تمایل رسیدن اجسام به پایداری بیشتر.
اون جسم جایی رو که به پایداری بیشتری میرسونتش انتخاب می کنه. دوست داشتن هم مثل پایداری درجه داره...
من حرفامُ در مورد دوست داشتن انسان ها زدم. خودتون هرجاشُ میشه تعمیم بدید به همه چی!