فرياد درد (لطفا نظر!)

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع fa.z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

fa.z

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
544
امتیاز
1,467
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
كرمان
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
ژنتیک
مى خوام اين شعرو بذارم اگه به نظرتون قابل تحمله ادامه بدم! پس لطفا نظر!
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

براى گفتن حرفات، واسه كم شدن دردات
واسه تحمل دنيات، وقتى تموم مىشن اشكات
وقتى كه كه مىكنه بيداد، تير بيرحم يه صياد
برو محكم بزن فرياد، كه زندگى چى به من داد؟
جز تحمل يه درد توى زمستوناى سرد
چىداد جز يه حس بد، كه خودتو مىبينى طرد
بازم هيشكى پاى حرفاى تو نمىشينه
اصلا انگار هيشكى اينجا تو رو نمى بينيه
درد دارى، درد دارى از اين دنياى سردرگم
درد زخمايى كه خوردى تو از اين مردم
حق دارى اگه توام بخواى بكشى نفس
حق دارى اگه آرزوته رهايى از قفس
بازم ميخواى طعم زندگى رو بچشى؟
يا برى و جلو غمات ديوار بكشى؟
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

شعرو خوندم نظر...!!نظر از ما نخوا!!اما خب از شوخی بگذریم خوب بود!ولی اگه فکر میکنی من مثله همم بیام دست بزنم بگم وای چه عالی و این چیزا نه!با این که مثله خودم از درد میگی خوشحالم اما از این که درد و نفهمیدی چیه ناراحت!استیل شعرات تکراریه مثله همه ی شعر های شاعرای عاشق...!نو بودن خوبه!حرف جدید زدن خوبه!ولی در کل عالی بود اولین باره فکر کنم میبینم یکی از درد میگه نه از عشق و عاشق و مجنون و لیلی و :-&
 
  • لایک
امتیازات: fa.z
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

واقعا خيلى ممنون كه نظر دادى! درس ميگى!
حالا يه شعر ديگه هم مىذارم بازم لطفا نظر!
شعر بعدى كلا مدلش فرق داره....
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

اين شعر ادامشو تو پست بعدى مىذارم چون محدوديت كاراكتر دارم، يكى درستش كنه!
نمىدانى كسى نمىشنود صدايم را
درد من را پرنده مىداند
مىشنوند آوازش را پر شادى
هيچ كس نمىداند پرنده چه مىخواند
نمىدانى كه حتى نمىنگرند مرا
درد من را مىداند اين خورشيد
كه بىنگاهى به سايبان ها
نور را بى دريغ به هرجا پاشيد

غم زياد شنيدم و دارم و دم نزدم
درد من را مىداند اين ماه
با وجود دردهايش نشنيدم
ناله اي يا تك صدايى چون آه

هميشه هستم و بوده ام اينجا
درد من را مى داند اين زمين
هركس لگدش كرد و رفت و او نگفت
يك بار نگاه كن مرا ببين

پرنده گفت خسته ام و دلتنگ
آواى پرنده را نشنيدى
خورشيد كه بىدريغ نور مىپاشيد و تو
رخ طلايى رنگش را نمىديدي

درد و دل گفتي با ماه و نگفتى
من نيز دردهاى تو را مىخوانم
به زمين لگد زدى و نگفتى ممنون
به تو تكيه كرده ام خوب مى دانم

آسان مى گويم اين نيز بگذرد
غم هاى من به حبابى مىماند
و خيالم راحت كه او هست
و خدا مرا هرگز ز خود نمىراند


×ادغام شد×
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

توی شعر اولت بعضی جاها قافیه از دستت در میرفت کنترل شعرتو نداشتی در کل بد نبود ولی توی شعر که یه کلمه زیاد تکرار بشه خواننده سعی میکنه شعرتو زودتر تموم بشه خسته میشه اینم رعایت کن موفق باشی. :-h
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

ما هم سر کلاس شیمی استاد عبداللهی معروف طبع شعر روانی داریم یه دفتر مثنوی گفتیم داریم میریم سراغ بعدی
خوب بود وقتشو بیشتر کن
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

سلام... شعرات خوبن...!
میدونی من چند بار سعی کردم شعر با قافیه و وزن بگم...دیدم نمیتونم اینجوری حرف دلمو بزنم...
پس زدم تو کار شعر نو...حالا اینجوری بهتره!
شاید یکی از شعرای مثلن با قافیمو بزارم...اونوقت فقط بخون و بخند... ;D :))
تو دوست داری با قافیه بگی نه؟ بیشتر روشون کار کن...مطمینم هرروز بهتر میشی :-h :-h
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

خيلى ممنون واسه نظراتون:-*
كلا قافيه رو بيشتر دوس دارم چيزيم كه تو ذهنم مياد اصن نو نيست با قافيه هاي نصفه نيمست!!
مىدونم اول راهم هنوز خيلى مونده تا اينا شعر بشن!! :-)
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

اين شعرم جز اون شعرامه كه هيشكى نمى فهمه! احساسم به طور نامفهوم...
راستى! توى مصراعاى آخرى "شعر" كسره ميگيره و "دل" ساكنه!


چشم

من سراپا ناله و فرياد
خفته در يك صامت بى رحم
ناله ى خاموشى از يك درد
از يك زخم...
من پر از ترس سكوت يك نگاه
چشم هاى من سراپا گوش!
سراسر قلب!
روح يك آواره ى مدهوش...
مى شنوم با چشم يا با گوش
بغض تلخ و آه مرحم
افسوس كه چشم من ندارد چشم
غرق در تاريكى مبهم...
حس شعر پشت تاريكى
بى صدا در جوهر و رنگ سياه
چشم دل كور است و حالا...
ديدگانى سياه و تباه...
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

شعر هات رو خیلی دوست دارم! >:D<
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

خیلی باحاله شاید برات یه داستان خاص داشته باشه ولی فک میکنم همون یکم سردرگمیه شعر خیلی باحاله من که واقعا خوشم اومد واژه سازیت عالیه تا می تونی تقویتش کن(ببخشید بدون اجازه نظر دادم ;D)
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

مرسى واقعا! لطف دارين :)
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

اولی وقتی می خوندم حس رپ داشت بفرست واسا یاس بخونه

ولی بعدیا خیلی قشنگ بودن ...... دوست داشتم ...... ولی جای پخته تر شدن رو زیاد داری
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

كلا يه مدل خاص شعر نمى گم هر وقت متناسب با روحيم فرق مىكنه!
خودمم فك كنم بايد خيلى رو خودم نمى دونم يا شعرام (!) كار كنم!
خيلى ممنون :)
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

فك كنم اين يه جوريه چون تو اوج سردرد گفتمش!

...
غرق هجوم سيل خاطره ها
زندگى در معرض فرسايش
عكس ماه بركه ى رويا
غرق در سيال آرامش
حس مرگ واقعيت ها
حس يك بيگانه ى تنها
زندگى خاموش شو از حس
زندگى حاصل يك منها
باقى تفريق حق زندگى
از سراب آدم خوشبخت
مى شود افسانه ى مثبت!
حاصلش شايد چو صفرى سخت!
تناقض و جدال ذهن خسته
درد چون چاقوى تيز و سرد
سبب اينها همان روياست
باز حس وحشى سردرد!
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

سومی ودوست داشتم,راستش من سخت میپسندم سومی هم بااینکه احساس کردم یه کم ایراد داره دوسش داشتم چون شایدسبک تواین باشه نه ایراد.اگه مثه اون بازم بزاری سعی میکنم کامل تروبهترنظربدم. :)
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

مرسى اگه ايراداشم مى گفتى خيلى خوب مى شد! چند تا شعر هس كه حسش اومد مىذارم سبكشونو نمى دونم!
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

به نقل از fa.z :
براى گفتن حرفات، واسه كم شدن دردات
واسه تحمل دنيات، وقتى تموم مىشن اشكات
وقتى كه كه مىكنه بيداد، تير بيرحم يه صياد
برو محكم بزن فرياد، كه زندگى چى به من داد؟
جز تحمل يه درد توى زمستوناى سرد
چىداد جز يه حس بد، كه خودتو مىبينى طرد
بازم هيشكى پاى حرفاى تو نمىشينه
اصلا انگار هيشكى اينجا تو رو نمى بينيه
درد دارى، درد دارى از اين دنياى سردرگم
درد زخمايى كه خوردى تو از اين مردم
حق دارى اگه توام بخواى بكشى نفس
حق دارى اگه آرزوته رهايى از قفس
بازم ميخواى طعم زندگى رو بچشى؟
يا برى و جلو غمات ديوار بكشى؟
این شعر کیه؟خودتون؟خیلی بی وزنه!
 
پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!)

بعله وزن شعرى نداره وزن ترانه اى و خوندنى داره!
 
Back
بالا