اصطلاحات فلسفه و منطق

[no one]

سلام.......... فکر کنم همه دوست داشته باشیم در مورد اصطلاحات فلسفه چیزایی رو بدونیم (من شخصا چیز زیادی نمی دونم)
اگه کسایی که بلدن، بیان توضیحاتیو به ما بدن خیلی خوب میشه و بهتر می تونیم تو بحث های فلسفی شرکت کنیم
در ضمن اطلاعات عمومی مون میره بالا! :)

 

[shekoofeh]

پاسخ : اصطلاحات فلسفه و منطق

به نظر من که خیلی تاپیک خوبیه ؛ تکـراریه که هیچ کس چیزی نمیگه ؟!

خب اول از همه استنتاج :

این واژه به معنای نتیجه گیری می باشد و منظور از آن این است که ذهن از یک حکم کلی، یک حکم جزئی را نتیجه بگیردو

به اصطلاح از کلی به جزئی پی ببرد.مثلاً پس از آنکه بر ما ثابت شد که هر سیاره ای می چرخد، و زمین نیز یک سیاره است،

نتیجه می گیریم که زمین هم می چرخد. به عبارت دیگر، این حکم را استنتاج (نتیجه گیری) می کنیم.

که حالا انواع داره و اینا ؛ اما در کل هر استدلالی استنتاج هم هست ؛ چون به هر حال نتیجه ای حصول میشه.

استقــرا : استقراء در جایی است که ذهن از قضایای جزئی به نتیجه ای کلی می رسد؛ یعنی از جزئی به کلی می رود.

که می دونید دیگه ؛ استقرا ی تام داریم و ناقص ؛ در استقرای تام تمامی جزئیات بررسی میشن اما توی ناقص فقط یک سری از

نمونه ها بررسی میشن و حکم کلی داده میشه.

انتزاع : ذهن پس از آنکه چند چیز مشابه را درک کرد، آنها را با یکدیگر مقایسه می کند. اوصافی را که مخصوص به هر یک از آن

هاست، کنارگذاشته و وجه تشابه و صفت مشترک میان همه آنها را بر می گزیند. سپس از آن صفت مشترک، یک مفهوم کلی

می سازد که درباره همه آن افراد صادق است. در این هنگام گفته می شود که این مفهوم، از این چیز ها انتزاع شده و مفهومی

انتزاعی است.

فعلا این 3 تا ! امید وارم که بقیه ـم بیان و بیشتر اصطلاح یاد بگیریم

 

[ادیبَک]

پاسخ : اصطلاحات فلسفه و منطق

معٍٍِّرف:به مجموعه تصورات معلوم برای کشف یک تصور ناشناخته به کار میره معٍٍِّرف یا تعریف میگیم.
معٍٍَّرف:به تصوری که در ابتدا مجهول بود بعد از معلوم شدن معٍٍَّرف یا تعریف شده می گوییم.

 

[sampadii_farzanegan2]

پاسخ : اصطلاحات فلسفه و منطق

تاپیک خوبیه کلی...میشه بازم ؟

 

[shekoofeh]

پاسخ : اصطلاحات فلسفه و منطق

چه مشتاق

خب من میخوام تسلسل رو بگم.
در اصطلاح فلسفه : تسلسل موقعی هست که شی الف علت شی ب باشد و و شی ب علت شی ج و به همین ترتیب سلسله علت ها و معلول هایی داشته باشیم. یعنی تسلسل فلسفی در رابطه ی علیت پدیدار میشه.
این تسلسل میتونه از ناحیه ی معلول ها نهایت نداشته باشه ، می تونه از ناحیه علت ها بی نهایت باشه و یا از هر دو طرف.
مثلا اگر از ناحیه معلولها بی نهایت باشه : یعنی هیچ علتی نیست که معلولی نداشته باشه ، اما یک علت هست که خودش معلول علت دیگری نیست.
( تسلسل فلسفی حتما باید طبق یکی از این 3 حالت بی نهایت باشه )
3 تا شرط هست که اگر با هم برقرار باشن ، یک تسلسل محال میشه :
1. به یکی از اون 3 حالت تسلسل بی نهایت باشه.
2.ترتیب حلقه ها حقیقی باشه و نه قراردادی ( مثلا صف دانش آموزان محال نیست چون جای اونها رو ما تعیین کردیم )
3. همه ی حلقه های تسلسل هم زمان وجود داشته باشن ! ( یعنی اینطور نباشه که یکی موجود بشه قبلی معدوم : طبق این حوادث زمانی محال نیستن چون می بینیم که همه ی حوادث زمانی از ازل تا ابد با هم موجود نیستن )

 

[ادیبَک]

پاسخ : اصطلاحات فلسفه و منطق

اثبات شی ٔ نفی ماعدا نمی کند ؛ لازمه ٔ بودن چیزی نبودن دیگری نیست.
یعنی اگه ما ویژگی هایی رو به چیزی میدیم منظورمون این نیست که بقیه این ویژگی رو ندارن! بلکه در مقابل بقیه سکوت کردیم.

 

[shekoofeh]

پاسخ : اصطلاحات فلسفه و منطق

خب ؛ میخوام اصطلاح دیالکتیک رو بگم که شاید خیلی جاها شنیده باشید.
دیالکتیک یک نوع بحث و مناظره اس که اولین بار سقراط ازش استفاده کرده.
روشش اینطوریه که اوّل سقراط از طرفش در مورد یه سری از مقدمات اقرار می گرفته ؛ یعنی مثن میگفته : " با x موافقی ؟ با y ؟ "
بعد آخرش بحث میرسیده به یه جایی که طرف یا باید مقدماتی که قبول کرد رو انکار کنه و یا اینکه از نظر خودش برگرده و به نظری که سقراط داده اقرار کنه.

 

[no one]

پاسخ : اصطلاحات فلسفه و منطق

خب ؛ میخوام اصطلاح دیالکتیک رو بگم که شاید خیلی جاها شنیده باشید.
دیالکتیک یک نوع بحث و مناظره اس که اولین بار سقراط ازش استفاده کرده.
روشش اینطوریه که اوّل سقراط از طرفش در مورد یه سری از مقدمات اقرار می گرفته ؛ یعنی مثن میگفته : " با x موافقی ؟ با y ؟ "
بعد آخرش بحث میرسیده به یه جایی که طرف یا باید مقدماتی که قبول کرد رو انکار کنه و یا اینکه از نظر خودش برگرده و به نظری که سقراط داده اقرار کنه.

البته دیالکتیک یک نوع بحث نیست! روشی برای مباحثه و مناظره هستش(خیلی دوست داشتم دیالکتیکو تو "مباحثه" مطرح میکردم/ میکردن)
همون طور که شکوفه گفت ایم نوع روش ابداع و روش مخصوص سقراط بود البته میگن قبل از اونم هراکلیتوس هم از او نام برده و تعریف اون این بود که جهان همواره در حال تغییر و تکامله و هیچ وقت پا بر جا نیست! در کل در آینده هم در قرن 18 یوهان فیشته هم نقطه آغاز دیگه ای واسه این نظریه بوده و تو فلسلفه ی هگل به اوجش میرسه!
نوع روشه شکوفه گفت من دیگه تکرار نمی کنم!

 

[shekoofeh]

پاسخ : اصطلاحات فلسفه و منطق

آره هگل و بعد از اون هم مارکس باز از این مفهوم استفاده میکنن : این دفعه به این معنای حرکت و تحول در تمام ابعاد اجتماعی ، اخلاقی ، فرهنگی ، ...
که بعد ماتریالیسم دیالکتیک به وجود میاد.

 

[no one]

پاسخ : اصطلاحات فلسفه و منطق

آره هگل و بعد از اون هم مارکس باز از این مفهوم استفاده میکنن : این دفعه به این معنای حرکت و تحول در تمام ابعاد اجتماعی ، اخلاقی ، فرهنگی ، ...
که بعد ماتریالیسم دیالکتیک به وجود میاد.

آره جریان به وجود اومدن مانریالیسم دیالکتیک خیلی جالبه! میگن فلسفه ی ماتریالیسم یا همون فلسفه ی ماده(اگه تو مکتب گرایی اسلام تموم شد اینم گزینه ی خوبی واسه بحث) و منطق و اعتقادات هگل و انگلس(انگلس هم مارکس به همراه انگلس از نظریات هگل استفاده کردن!) به وسیله ی ماتریالیسم دیالکتیک به هم مربوط میشه! یعنی تقابل دو اندیشه خیلی از جاهاش با هم در تضادن اینجا در یک مکتب به نمایش گذاشته میشه!

 

[پوریا]

پاسخ : اصطلاحات فلسفه و منطق

حقیقتش من خیلی تعریفت از دیالکتیک رو نفهمیدم شکوفه :-[...وا3 همین برداشت خودم ازش رو میگم...
تضاد دیالکتیک:پوریا میاد میگه من معتقدم ایکس(مثلا مرد برتر از زن است)...بعد شکوفه میاد میگه من معتقدم عکس حرف پوریا(زن برتر از مرد است)...بعد کیوان میاد میگه هر دو درست و در عین حال غلط میگن(زن و مرد مکمل هم هستن و هیچ کدام برتر از آن دو نیستند)
به حرف پوریا تز...به حرف شکوفه آنتی تز...و به حرف کیوان سنتز گویند...

 

[no one]

پاسخ : اصطلاحات فلسفه و منطق

حقیقتش من خیلی تعریفت از دیالکتیک رو نفهمیدم شکوفه :-[...وا3 همین برداشت خودم ازش رو میگم...
تضاد دیالکتیک:پوریا میاد میگه من معتقدم ایکس(مثلا مرد برتر از زن است)...بعد شکوفه میاد میگه من معتقدم عکس حرف پوریا(زن برتر از مرد است)...بعد کیوان میاد میگه هر دو درست و در عین حال غلط میگن(زن و مرد مکمل هم هستن و هیچ کدام برتر از آن دو نیستند)
به حرف پوریا تز...به حرف شکوفه آنتی تز...و به حرف کیوان سنتز گویند...

البته تو مباحثه فکر نکنم اینجوری باشه! فکر کنم اینجوریه! فرضا من میگم بستنی وانیلی خوشمزه تره یا شکلاتی؟ تو میگی شکلاتی و من توی یه بحث به وسیله ی اصول دیالکتیک میام تو رو به این نتیجه میرسونم که وشکلاتی خوشمزه است ولی در آخر وانیلیه که خوشمزه تره!!!

 

[پوریا]

پاسخ : اصطلاحات فلسفه و منطق

البته تو مباحثه فکر نکنم اینجوری باشه! فکر کنم اینجوریه! فرضا من میگم بستنی وانیلی خوشمزه تره یا شکلاتی؟ تو میگی شکلاتی و من توی یه بحث به وسیله ی اصول دیالکتیک میام تو رو به این نتیجه میرسونم که وشکلاتی خوشمزه است ولی در آخر وانیلیه که خوشمزه تره!!!

ببین...
من معتقدم من یک دید دارم نسبت به سنگی واقع...و تو نیز دیدی دیگر...اما جفتمان یک سنگ را داریم میبینیم...
از همین روست من به اون شکل اعتقادی به مباحثه ندارم...چون به"بهتر و بدتر"به اون شکل ایمانی ندارم چون نسبیت رو قبول ندارم...
بنابراین حرف من در بازه های زمانی مختلف بود در 3رفا در امری چون مباحثه...
به عبارتی حرف من برای فلسفه ی ناب بود نه برای"متقاعد کردن صرف"