شفیعی کدکنی

  • شروع کننده موضوع
  • #1

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
scwynfhsmcf4p2pcgrse.jpg

زندگی نامه:

محمدرضا شفیعی کدکنی (م.سرشک ) در سال ۱۳۱۸ در کدکن خراسان به دنیا آمد. شفیعی کدکنی دوره‌های دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند و چندی نیز به فراگیری زبان و ادبیات عرب، فقه، کلام و اصول سپری کرد. او مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت. او از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث شاعر خراسانی به شمار می‌رود و دلبستگی خود را به اشعار وی پنهان نمی‌کرد.

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸ تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد. او برای استفاده از یک فرصت مطالعاتی به دانشگاه پرینستون رفت و پس از نزدیک به ۹ ماه دوری از وطن به ایران بازگشت و پس از بازگشت به ایران بر سر کرسی تدریس خود در دانشگاه تهران حاضر شد.


مجموعه اشعار:

۱۳۴۴ - زمزمه‌ها
۱۳۴۴ - شبخوانی
۱۳۴۷ - از زبان برگ
۱۳۵۰ - درکوچه باغ‌های نیشابور
۱۳۵۶ - بوی جوی مولیان
۱۳۵۶ - از بودن و سرودن
۱۳۵۶ - مثل درخت در شب باران
۱۳۶۷ - هزاره دوم آهوی کوهی
منبع

به دلیل علاقه ی خاصی که به ایشون داشتم این تاپیکو زدم که جای اشعارشون خالی نباشه تو سایت!
اکثرتون ((شعر سفر بخیر)) این شاعر معاصر رو خوندید ...

به کجا چنین شتابان؟

گون از نسیم پرسید

- دل من گرفته زین جا

هوس سفر نداری

ز غبار این بیابان؟

- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم.


به کجا چنین شتابان؟

- به هر آن کجا که باشد

به جز این سرا، سرایم

- سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را

چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی

به شکوفه‌ها، به باران

برسان سلام ما را


میتونیم اینجا به نقد و بررسی و جمع آوری اشعار ایشون بپردازیم.

زان سوی خواب مرداب
ای مرغ های طوفان ! پروازتان بلند
ارامش گلوله ی سربی را
درخون خویشتن
این گونه عاشقانه پذیرفتند
این گونه مهربان
زان سوی خواب مرداب آوازتان بلند
می خواهم از نسیم بپرسم
بی جزر و مد قلب شما
آه
دریا چگونه می تپد امروز ؟
ای مرغ های طوفان ! پروازتان بلند
دیدارتان ترنم بودن
بدرودتان شکوه سرودن
تاریختان بلند و سرافراز
آن سان که گشت نام سر دار
زان یار باستانی همرازتان بلند
 

lovesky

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
606
امتیاز
3,585
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : شفیعی کدکنی

پیش از شما به سان شما ،بیشمارها
با تار عنکبوت نوشتند روی باد
کین دولت خجسته جاوید زنده باد
دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
به کجا چنین شتابانشون واقعا قشنگه خیلی دوستش دارم


اینجا شعراشونو بذاریم؟

ساحره:آره دیگه ;))
 

reza.cr

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
632
امتیاز
1,991
نام مرکز سمپاد
شهیدحقانی
شهر
بندرعباس
مدال المپیاد
شیمی-فیزیک
دانشگاه
هرمزگان
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : شفیعی کدکنی

باطل السحر
دیگر این داس خموشی تان زنگار گرفت
به عبث هر چه درو کردید آواز مرا
باز هم سبزتر از پیش
می بالد آوازم
هر چه در جعبه ی جادو دارید
به در آرید که من
باطل السحر شما را همگی می دانم
سخنم
باطل السحر شماست

---------------
یکی از آرزوهام اینه که برم سر کلاسش :D
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,643
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : شفیعی کدکنی

عاشق این شعرشم : x:

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کآرام درون دشت شب خفته ست
دریایم و نیست بکم ازطوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست ...


+ خیلی خوبن ایشون ، خیلی ! :)
و تا جایی که یادمه با قیصر امین پورم رفیق بودن ! درسته ؟ :-?
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : شفیعی کدکنی

به نقل از ریــحــانــه :
عاشق این شعرشم : x:

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کآرام درون دشت شب خفته ست
دریایم و نیست بکم ازطوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست ...


+ خیلی خوبن ایشون ، خیلی ! :)
و تا جایی که یادمه با قیصر امین پورم رفیق بودن ! درسته ؟ :-?
رفیق چیه ؟ استادش بوده :-" L-: :D

زیاد ازشون شعری نخوندم . اما همونایی که خوندم عالی بوده فضاشون ...
کلاساشون تو دانشگاهم شنیدم خیلی طرفدار داره و همه سر و دست میشکنن .
این عکسه رو : ;))
kadkani_1_.jpg


پ.ن : آره آره .. تحقیقش درباره ی مولانا توی پیشگفتارِ غزلیاتِ شمس انتشاراتِ (...) ـَم خیلی خوبه ...
 

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : شفیعی کدکنی

آقا در وادی تحقیق هم موجود بینظیریه! یه نگاه به منطق الطیر تصحیح شده اش یا مجموعه "از میراث عرفانی ایران"
بندازین! >:D< >:D< در بین معاصرین بی نظیره و حافظه حیرت انگیزی داره. خودش تو یه مقاله ای گفته بود
از 8-9 سالگی در حد ثلث الفیه رو حفظ بوده یا 13-14 سالگی تعداد زیادی از ابیات منظومه حاج ملا هادی
رو از بر کرده قبل از اینکه سوادش به حدی برسه که اونا رو بفهمه و معنیشون رو درک کنه :O و هنوز هم اونا رو یادشه! :O
در ادبیات عرب هم شدیداً مهارت داره و بنظرم یه کتاب درباره شعر معاصر عربی هم ازش دیدم
البته از شاگرد ادیب نیشابوری(ادیب ثانی) انتظار عادی بودن نمیره!
یه عادتی هم که داره هیچ وقت کتاب و نوشته ای سر کلاس نمی بره! ;))
این هم یه شعر ازش به اسم "آموختن":

از سر ساقۀ خُردی،ناگاه
می‌پرد سیرۀ نوپروازی
به سر ساقۀ خُردی دیگر
و در آنجا،چندی،
به عجب می‌ماند.

چه شکوهی دارد
کشف اسرار الفبا وقتی،
کودکی،
"آب" را می‌خواند!
 

Zr74

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
742
امتیاز
4,222
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : شفیعی کدکنی

این شعرشون رو من خیلی دوست دارم. 8->

یک مژه خفتن

دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرمِ سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

شادم به خیال تو چون مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
با پرتو ماه آیم و چون سایه دیوار
گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم

دور از تو منِ سوخته در دامن شب ها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بی مهریت ای گل که در این باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم

ای چشم سخن گوی، تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
 

Noo$hin

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
351
امتیاز
2,464
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : شفیعی کدکنی

"سفرنامه ی باران"

آخرین برگ سفرنامه ی باران،
این است:
که زمین چرکین است.


"زمین در فضا"

تا با کدام دمدمه خاکسترش کنند
در کوره ی مخاصمه
یا کام اژدها
سطل زباله ای است
زمین
در فضا
رها.
 

mj chemist

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
451
امتیاز
717
پاسخ : شفیعی کدکنی

من شعر نو رو با این شعر استاد یاد گرفتم
در هجوم تشنگی ،در سوزِخورشید تموز

پای در زنجیر خاک تفته می نالد گون :

"روزها را می کنم پیمانه با آمد شدن "

غوک نیزاران لای و لوش گوید در جواب :

"چند وچند این تشنگی ؟خود را رها کن همچو ما

پیش نه گامی و جامی نوش و کوته کن سخن "

بوته خشک گون در پاسخش گوید :"خمش "

پای در زنجیر ،خوش تر ،تا که دست اندر لجن "


محشره نه؟!
 

sh-sh

کاربر فعال
ارسال‌ها
40
امتیاز
148
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
یزد- صنعتی اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی مواد
پاسخ : شفیعی کدکنی

زمـــــزمـــــه
هر چند امیدی به وصال تو ندارم
یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم
ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی
در آینه ی چشم زلال تو ندارم
می دانی و می پرسیم ای چشم سخنگوی
جز عشق جوابی به سوال تو ندارم
ای قمری هم نغمه درین باغ پناهی
جز سایه ی مهر پر و بال تو ندارم
از خویش گریزانم و سوی تو شتابان
با این همه راهی به وصال تو ندارم
 

mehrnaz 2613

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
80
امتیاز
268
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
پاسخ : شفیعی کدکنی

پیش از من و تو بسیار، بودند و نقش بستند

دیوارِ زندگی را زینگونه یادگاران

وین نغمه ی محبت بعد از من و تو مانَد

تا در زمانه باقیست آوازِ باد و باران
 

mehrnaz 2613

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
80
امتیاز
268
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
پاسخ : شفیعی کدکنی

شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب

من بودم و جویبار و بیداریِ آب

وین جمله مرا به خامشی می گفتند

کین لحظه ی نابِ زندگی را دریابـــــــــــــــــ
 

++MaRyAm++

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
160
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف آباد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : شفیعی کدکنی

از زلزله و عشق خبر کس ندهد
آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای!
 
ارسال‌ها
1,688
امتیاز
19,970
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
فقط شیمی ولا غیر!!!
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : شفیعی کدکنی

هیچ میدانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن پیوسته می کاهم؟
_زان که بر این پرده ی تاریک،
این خاموشی نزدیک،
آنچه می خواهم نمی بینم،
و آنچه می بینم نمی خواهم.
v4wvng619wkjfnbe4l.jpg
 

Sepidd

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
220
امتیاز
3,105
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ژنتيك.
درس هندسه

نخست عشقی ست سبز

وعشق، درقلب سرخ

وقلب، در سینه یِ پرنده ای می تپد

که با دل و عشق خویش

همیشه را خرّم است.

پرنده بر ساقه ایست

وساقه بر شاخه ای

درخت در بیشه ای

وبیشه در ابر ومِه

وابر و مِه گوشه ای زعالم اعظم است.

کنون به دست آورید

مســـاحت عشــــــق را

که چنـــدها برابر عــــالم است.


 

Sepidd

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
220
امتیاز
3,105
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ژنتيك.
پاسخ : شفیعی کدکنی

ای نگاهت خنده مهتاب ها

بر پرند ِ رنگ رنگ ِ خواب ها

ای صفای جاودان ِهرچه هست:

باغ ها ، گل ها ، سحر ها ، آب ها

ای نگاهت جاودان افروخته

شمع ها ، خورشیدها ، مهتاب ها

ای طلوع بی زوال آرزو

در صفای روشنی محراب ها

ناز نوشینی تو و دیدار توست

خنده مهتاب در مرداب ها

در خرام نازنینت جلوه کرد

رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها
 

AHMADREZA.RS

احمدرضا
ارسال‌ها
67
امتیاز
578
نام مرکز سمپاد
صدرالمتألهین
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات فارسی
پاسخ : شفیعی کدکنی

بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب،
که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید
به آشیانه ی خونین دوباره برگردند
بخوان به نام گل سرخ، در رواق سکوت
که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد؛
پیام روشن باران،
زبام نیلی شب،
که رهگذر نسیمش به هر کرانه برد.
ز خشک سال چه ترسی!
ـ که سد بسی بستند:
نه در برابر آب،
که در برابر نور
و در برابر آواز و در برابر شور
در این زمانه ی عسرت،
به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
زلال تر از آب.
تو خامشی، که بخواند؟
تو می روی، که بماند؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟
از این گریوه به دور،
در آن کرانه، ببین:
بهار آمده،
از سیم خادار، گذشته.
حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست!
هزار آینه جاری ست.
هزار آینه اینک، به همسرایی قلب تو می تپد با شوق.
زمین تهی ست ز زندان،
همین تویی تنها
که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی.
بخوان به نام گل سرخ، و عاشقانه بخوان:
"حدیث عشق بیان کن، بدان زبان که تو دانی"​
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,300
امتیاز
48,921
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید
دیری است
مثل ستاره ها چمدانم را
از شوق ماهیان و تنهایی خودم
پر کرده ام ولی
مهلت نمی دهند که مثل کبوتری
در شرم صبح پر بگشایم
با یک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم
اما
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید.
 

omidreza

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
212
امتیاز
1,877
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
1400
بی قرارت چو شدم رفتی و یارم نشدی
شادی خاطر اندوه گزارم نشدی
تا ز دامان شبم صبح قیامت ندمید
با که گویم که چراغ شب تارم نشدی
صدف خالی افتاده به ساحل بودم
چون گهر زینت آغوش و کنارم نشدی
بوته ی خار کویرم همه تن دست نیاز
برق سوزان شو اگر ابر بهارم نشدی
از جنون بایدم امروز گشایش طلبید
که تو ای عقل به جز مشکل کارم نشدی

شفیعی کدکنی
 

Nahal.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,047
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1401
طفلی به نام شادی
دیری‌ست گم شده است
با چَشم های روشنِ براق
با گیسوی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر
شفیعی کدکنی
 
بالا