- شروع کننده موضوع
- #1
موضوع خیلی پیچیده ایه...بیشتر به فلسفه مربوطه تا روانشناسی...
ولی چراییش مربوط به روانشناسیه...یعنی دید مربوط به اینده و گذشته اش متعلق به روانشناسی و دید حالش متعلق به فلسفه است...
این یه مطلب ازش برای اشنایی با فضای کلیش:
مثالي كه هگل براي نمايش «اين بيگانگي از خويشتن» ذكر مي كند، به پرستش بت توسط انسان مربوط است. هگل انسان بت پرست را «جان ناخوش» مي نامد؛ انساني كه به خودش به چشم موجودي ناتوان، نادان و پست مي نگرد و موجودي فراتر از خود را تواناي مطلق و داناي مطلق مي پندارد و همه صفات خوب را بيرون از خود و ذهن خويش در نظر مي گيرد و غيريتي را كل و مطلق مي داند، در حالي كه همه اين صفات از آن اوست و وي چون بدين مسأله التفات، توجه و آگاهي ندارد، «ديگري» را به جاي خود مطلق مي پندارد و از اين رو، در حالت «از خود بيگانگي» به سر مي برد.
ولی چراییش مربوط به روانشناسیه...یعنی دید مربوط به اینده و گذشته اش متعلق به روانشناسی و دید حالش متعلق به فلسفه است...
این یه مطلب ازش برای اشنایی با فضای کلیش:
مثالي كه هگل براي نمايش «اين بيگانگي از خويشتن» ذكر مي كند، به پرستش بت توسط انسان مربوط است. هگل انسان بت پرست را «جان ناخوش» مي نامد؛ انساني كه به خودش به چشم موجودي ناتوان، نادان و پست مي نگرد و موجودي فراتر از خود را تواناي مطلق و داناي مطلق مي پندارد و همه صفات خوب را بيرون از خود و ذهن خويش در نظر مي گيرد و غيريتي را كل و مطلق مي داند، در حالي كه همه اين صفات از آن اوست و وي چون بدين مسأله التفات، توجه و آگاهي ندارد، «ديگري» را به جاي خود مطلق مي پندارد و از اين رو، در حالت «از خود بيگانگي» به سر مي برد.