نظرتون درباره ی اقتباس از یه داستان برای فیلم سازی چیه ؟ چه ویژگی هایی باید داشته باشه که موفق بشه ؟ حتماً باید فیلمنامه طبق داستان پیش بره ؟
چه نمونه هایی از اقتباس موفق میشناسین ؟ نا موفق ؟ ایرانی ؟ غیر ایرانی ؟
و ...
لااقل توی ایران میشه این رو گفت که اقتباس کار خیلی سختیه. ما متاسفانه توی سینما کارگردان اهل مطالعه نداریم. من صرفا داریوش مهرجویی و بهرام توکلی رو میدونم که به طور حرفهای رمان، داستان و یا نمایشنامه میخونن. که هر دوشون هر چی رو اقتباس کردن گند زدن به اون آثار. بهرام توکلی به شدت آثار تنسی ویلیامز رو خراب میکنه. ما واقعا توی سینما ایران به ندرت اقتباس میبینیم که اونا هم غالبا فاجعه میشن.
یا آثار از کشور خودمون هست که البته همچین آثاری ما نداریم که بشه اقتباس خوبی ازشون کرد- البته غلامحسین ساعدی رو مستثنی بدونید. یا از آثار خارجی بهره میگیریم که اونا هم با فرهنگ ما تا حد خوبی قرابت ندارن. به همین خاطره که من زیاد با تئاترهای محمد یعقوبی و بهارم بیضایی هم حال نمیکنم. شما اگه میاید محدوده و جغرافیای ِ فضای داستان اولیه رو تغییر میدید باید شخصیتها رو هم تغییر بدید. فرضا فیلم اینجا بدون من بهرام توکلی که اقتباسی از باغ وحش شیشهای تنسی ویلیامزه، ابدا فیلم خوبی نیست. اون فیلم صرفا شخصیتها ایرانی هستن و به فارسی حرف میزنن و موقعیت هم توی ایرانه و مابقی چیزها مال خود تنسی ویلیامزه. نمیشه که! آخه توی ایران نمیشه موردی رو مثل اون خانوادهی توی باغ وحش شیشهای پیدا کرد. این قضیه توی تمام جهان صادقه. شما اگه قراره موقعیت و فضا رو تغییر بدید باید شخصیتها رو هم تغییر بدید. که من در این زمینه شما رو به فیلمهای در آشوب( اقتباسی از شاه لیرِ شکسپیر) و سریر خون(اقتباسی از مکبث) ارجاع میدم. فیلم ابدا در قید و بند این نمیمونه که بیاد و به داستان اولیه وفادار بمونه؛ چون کلا فضای روایت فیلم عوض شده، پس به تبعش داستان اصلی هم مورد تغییر قراره میگیره.
اّما اینکه در حالت کلی چی میشه که یه اقتباس خوب حاصل میشه چیز خاصی به نظرم نمیرسه جز اینکه فیلمساز باید به معنای واقعی کلمه اثری رو درک کنه و بعدش تصمیم به اقتباس بگیره. و این موضوع خیلی مهمه. فضای داستان و کلا آثار ادبی با سینما به کل فرق میکنه. شما اگه بخواید اقتباس بکنید باید تبدیل خیلی سختی رو انجام بدید. توی یه اثر ادبی فضاسازی و اون چیزی که توی سینما با میزانسن شناخته میشه با قدرت کلمات انجام میشه. فیلمساز باید توانایی این تبدیل رو داشته باشه. و به خوبی تصور کاملی از فضای داستان داشته باشه. و گاها خیلی سخته این کلمات تبدیل به تصویر بصری بشن. که اینجا فیلمساز باید با خلاقیت خودش یه کار بکنه. و یه چیز دیگه هم که میشه گفت برای اینکه چرا اقتباسها معمولا خوب از آب درنمیان اینه که برای خلق یه اثر هنری، شما قراره از ادبیات بهره بگیرید ولی توی یه اقتباس سینمایی باید علاوه برادبیات از هنر و ابزارهای دیگه هم کمک گرفت که گاها اونجوری خوب نمیشه.
اینکه طبق داستان پیش میبره مهمه به نظرم.... مثلا من عاشق اینم وقتی یه کتاب میخونم فیلمشم باشه که بتونن ببینم...گتسبی بزرگ وقتی فیلمشو میدیدم به طرز دیوانه واری لذت بردم چون روند داستانو میدونستم مثل این بود که خودمو بسپرم به جریان آب یه وقتایی واقعا تعجب میکردم دقیقا همون جمله ى کتابو میگه و این تحسین برانگیزه!
زنان کوچک هم تا اواسطش خوبه تقریبا اما آخرش فیلم عوض میشه کلا!
غرور و تعصب هم هست که تقریبا راضیم ازش