مهشاد - ۷۹۰۴

  • شروع کننده موضوع
  • #1

happymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
378
امتیاز
2,776
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
دانشگاه
هنر اسلامی تبریز
کتاب های خوانده شده:
بینوایان - ویکتور هوگو
شیطان و دوشیزه پریم - پائولوکوئیلو
بریدا - پائولوکوئیلو
خاطرات یک مغ - پائولوکوئیلو
کیمیاگر - پائولوکوئیلو
دختری از پرو - ماریوبارگارس یوسا
توفان برگ - گابریل گارسیامارکز
عقاید یک دلقک - هانریش بل
شماکه غریبه نیستید - هوشنگ مرادی کرمانی
دشمن عزیز - جین وبستر
عقل و احساس - جین آستین
دنیای سوفی - یوستاین گاآردر
هنوز در سفرم - سهراب سپهری
داستان تحول روحی مهاتماگاندی(راه عشق) - اکنات ایسواران
دا - اعظم حسینی
هابیل - میگل.د.اونامونو
قدیس مانوئل نیکوکارشهید - میگل.د.اونامونو
دفترهای سبز - علی شریعتی
هنر داستان نویسی - ابراهیم یونسی
ناتور دشت - جی دی سلینجر
درخت زیبای من - ژوزه مائوروده واسکونسلوس
من او - رضا امیر خانی
کی خسرو - آرش حجازی
ارمیا - رضا امیرخانی
قیدار - رضا امیرخانی
منسفیلد پارک - جین آستین
روایت یک شغل - همشهری
کتاب در حال خواندن:
1984 - جورج اورول


کتاب هایی که باید خوانده شوند:

اما - جین آستین
سوربز - ماریو بارگارس یوسا
آب خوردن مورچه - یاشار کمال
برنده تنهاست - پائولوکوئیلو
کوری - ژوزه ساراماگو
دزیره - آن ماري سلينکو
حج - علی شریعتی
سووشون - سیمین دانشور
هشت بهشت - سعدی
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

happymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
378
امتیاز
2,776
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
دانشگاه
هنر اسلامی تبریز
پاسخ : مهشاد - 7904

18365662z.jpg

نام کتاب: هابیل و چند داستان دیگر

نویسنده: میگل د اونامونو(1864-1936)اسپانیا

قالب: رمان

ژانر:رئال

مترجم:بهاء الدین خرمشاهی

چاپ:1379-انتشارات ناهید


هابیل و خوآکین دو دوست صمیمی هستند و برادر گونه از دوران شیرخوارگی با هم بزرگ شده اند.در همان دوران کودکی اختلافات شخصیتی این دو باعث می شود دوگانگی عمیقی میان آنها رخ دهد و هابیل را در جمع انسان موجه و دوست داشتنی تری جلوه دهد و خوآکین را بیشتر منزوی و اهل درس .با بزرگ تر شدن آنها ،هابیل به نقاشی روی می آورد و خوآکین پزشک می شود. خوآکین تصمیم به ازدواج با دختر خاله اش میگیرد و او را در ملاقاتی به هابیل معرفی می کند.هلنا عاشق هابیل می شود و در نهایت به ازدواج آن دو منجر می شود.بر اثر این اتفاق خوآکین حس انتقام "قابیل" گونه ای در وجودش انباشته می شود که مالیخولیا را تا آخرین لحظات عمر برای او به ارمغان می آورد.

اونامونو فیلسوف فوق العاده ایست.هر کسی که "درد جاودانگی" او را خوانده باشد بدون شک این را متوجه می شود.رساله فلسفی بی نظیری که مجموعه ای از تفکرات فیلسوفان زمان راگرد آورده است.اما هابیل بعلاوه ی دو داستان دیگر کتاب(خصوصا قدیس مانوئل نیکوکار شهید) قدرت داستان پردازی فوق العاده اونامونو را هم به نمایش می گذارد.داستان هابیل همان اسطوره کهن فرزندان آدم و اولین قتل زمین است که اینبار در قرن جدید و برای آدمهای امروز بیان می شود و آنقدر زیبا جایگیری شخصیت ها را در این اقتباس امروزی شده می بینیم که با همان داستان مشهور هم همزاد پنداری می کنیم.شخصیت های داستان هابیل تقریبا همگی خاکستری هستند و مطمئنا شما نمی توانید در پایان،حق را به یک نفر از آنها بدهید.این ویژگی قلم اونامونو است که در طول روایت،تا مخاطب می خواهد مقصر واقعی را تشخیص دهد،بلافاصله به قسمتی وارد می شود که استادانه او را باز می دارد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

happymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
378
امتیاز
2,776
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
دانشگاه
هنر اسلامی تبریز
پاسخ : مهشاد - 7904

من او
book_big_041027021446_085_Mane_Ou.gif


این کتاب رو تعداد زیادی از کاربر ها خوندن ونقد های خیلی عالی هم ازش شده که قلم من در برابر شیوایی آن ها عاجزه.
کتاب"من او" اولین اثری بود که من از رضا امیرخانی خوندم و گیرایی نوشته اش من رو مجاب کرد تا دنبال آثار دیگر ایشون هم برم.من رو مجاب کرد تا 528 صفحه رو در زمان خیلی کمی بخونم.
قلم توانا و سورئال نویسی از یک طرف و نکات ظریف شخصیت ها از طرف دیگه اثری رو پدید آورد که ارزش بارها و بارها خوندن رو داره.
"نه او" غافلگیر کننده بود،صفحات سفیدی که در سفیدیشون هزاران هزار کلمه جا داشت.و خبر میداد از حرفهایی که نوشته نشدند.
امایکی از بهترین قسمت هاش سخنرانی ابوراصف:" آزادی یعنی هوا! مهم نیست که بشناسی اش،مهم این است که در آن نفس بکشی.به غریقی که تازه از آب درش آورده اند،نمی گویند که این هوا چنددرصدش اکسیژن است،چند درصدش نیتروژن؛می زنند توی سینه اش،یعنی نفس بکش! این را به آنهایی میگویم که خیال می کنند با سخن رانی شان باید به ما آگاهی بدهد.آزادی بدیهی است،تعریف نمی خواهد... " (ص387،هشت او)
و البته مقایسه اوضاع حال با گذشته: "خاصه کریم گفتنی،همه چیز بدجور قرم قات شده است.الا...الا مغازه دریانی!دونبش سرپا ایستاده است.خنده ام می گیرد و از جوانکی که پشت دخل ایستاده است،می پرسم:
- لیموناد داری؟
- چی موناد؟ساندیس انگور داریم،نوشابه مشهدی هم هست،لیمو چی چی گفتی شما؟
..." (ص 497،من او)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

happymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
378
امتیاز
2,776
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
دانشگاه
هنر اسلامی تبریز
پاسخ : مهشاد - ۷۹۰۴

3l1onkabcoy57mu2qd12.jpg

دشمن عزیز آخرین اثر جین وبستر و ادامه داستان بابالنگ دراز،از نظر من یکی از بهترین اثر های این نویسنده است.کل کتاب نامه هایی از طرف سالی مک براید به جودی ابوت هست.جودی همون شخصیت اصلی بابا لنگ دراز و همسرش جرویس تصمیم میگیرند که مدیریت نوانخانه ای که جودی در اون بزرگ شده و الان در اختیار جرویس هست رو به صمیمی ترین دوست جودی یعنی سالی بدن.نثر جالبش،طرز نامه نوشتن سالی و اتفاقاتی که در نوانخانه میفته اثری رو پدید آورده که بدون شک ارزش خوندن داره.یکی از بارز ترین ویژگی هاش که اثر رو متفاوت میکنه اینه که ما تمام مسائل رو فقط از دید یک نفر میبینیم و قائدتا نتیجه گیری هامون خیلی شبیه به نتیجه گیری های سالی خواهد بود.اما پایان غیر منتظره کتاب هم به جذابیتش اضافه میکنه.
متن یکی از نامه ها:
"دروازه سنگی- ورسستر (Worcester) - ماساچوست (Massachusett)
27 دسامبر
"جودی" (Judy) جان!
نامه ات به دستم رسید. دوبار با حیرت از سر تا ته آن را خواندم. آیا درست فهمیده ام که "جرویس" (Jervis) به عنوان هدیه کریسمس اختیارات کافی و امکانات مالی فراوان در اختیار تو گذاشته که نوانخانه "جان گری یر" (John Grier Home) را به صورت یک پرورشگاه نمونه در بیاوری؟... و تو هم برای خرج کردن این پول مرا انتخاب کرده ای؟!
مرا؟! من : "سالی مک براید" (Sallie Mc. Bride)! سرپرست یک یتیمخانه؟!
عزیزان درمانده ام! عقلتان را از دست داده اید، یا تریاکی شده اید و این حرف ها هذیانات دو مغز ملتهب است؟!
من برای سرپرستی از صد تا بچه، درست همانقدر که به درد نگهبانی از یک باغ وحش می خورم، صلاحیت دارم!
تازه به عنوان یک تکه دندانگیر دکتر اسکاتلندی دلفریبی را هم پیش کش می کنید؟
"جودی" جان! (و همچنین "جرویس" حان!)
من فکر شما را می خوانم و تمام جزئیات آن گفت و گوی خانگی را که دور آتش بخاری دیواری "پندلتون" (Pendelton) صورت گرفته از حفظ هستم :
"باعث تاسف نیست که سالی از وقتی دانشکده را به پایان رسانیده پیشرفتی نکرده است؟
او به جای این که وقتش را در معاشرت های مبتذل و سطح پایین ورسستر تلف کند باید کار مفیدی انجام دهد."
"در ضمن (جرویس می گوید) دیر یا زود سالی به آن هالوک (Hallock) لعنتی که بسیار خوش قیافه و دختر فریب و بلهوس است دل می بندد. من هیچ وقت از سیاستمداران خوشم نیامده. ما باید با مشغولیتی سرگرم کننده و تعالی بخش، فکر او را از آن موضوع آن قدر منحرف کنیم تا خطر بگذرد.
آهان..! پیدایش کردم، ما او را سر پرست نوانخانه جان گری یر می کنیم!"
به خدا صدای او را با چنان وضوحی می توانم بشنوم، که گوئی خودم در آنجا هستم.
آخرین بار در کانون گرم خانوادگی شما من و "جرویس" در مورد این سه موضوع :
1-ازدواج
2-آرمان های مبتذل سیاستمداران
3-زندگی بی حاصل و پوچی که جامعه زنان را به سوی آن سوق می دهد، گفت و گوئی جدی با هم انجام دادیم.
لطفا به شوهر فاضلت بگو که حرف هایش را از جان دل پذیرفتم و از هنگام بازگشتم به "ورسستر" هفته ای یک بعد از ظهر را به شعر خوانی با ساکنان "نوانخانه زنان الکلی" گذرانده ام.
زندگی من آنقدر ها هم که به نظر می آید پوچ و تو خالی نیست.
در ضمن اجازه می خواهم به شما اطمینان ببخشم که خطر آن سیاستمدار قریب الوقوع نیست. و در هر حال او یک سیاستمدار خیلی دوست داشتنی است، هرچند که عقایدش در باره تعرفه گمرکی و مالیات واحد و اصول تشکیلات اتحادیه های تجارتی با عقاید "جرویس" دقیقا نمی خواند.
تمایل شما به وقف زندگی ام در راه خیر جامعه بسیار دلنشین است، ولی باید به قضیه از دیدگاه یتیمخانه نگاه کنید. آیا شما نسبت به آن یتیمان کوچولوی نگونبخت و بی دفاع هیچ رحمی ندارید؟
اگر شما ندارید، من دارم! و محترمانه مقام پیشنهادی شما را رد می کنم.
به هر حال دعوت شما را برای دیدارتان در نیویورک با خوشحالی می پذیرم. گرچه لازم است اقرار کنم که از لیست تفریحاتی که برنامه اش را ریخته اید، چندان به هیجان نیامده ام.
لطفی کنید و برنامه بازید از پرورشگاه نیویورک و بیمارستان "فاندلینگ" (Foundling Hospital) را با چند تئاتر و اپرا و شام و از این قبیل برنامه ها عوض کنید.
من دو دست لباس شب جدید و یک کت آبی و طلائی با یقه خز سفید دارم که فورا در چمدان می گذارم. بنابراین اگر دوست ندارید که مرا به خاطر شخص خودم و نه در مقام جانشینی برای خانم "لی پت" (Mrs. Lippet سر پرستی سابق یتیمخانه "جان گری یر" ) ببینید، سریعا تلگراف بزنید.

عاطل و باطل شما
که همیشه می خواهد همینطور
بماند :
"سالی.مک.براید"
پ.پ.-1 (پیوست نامه) :
دعوت شما به خصوص خیلی به موقع و به جا بود! زیرا یک سیاستمدار جوان و جذاب به اسم "گوردون هالوک" قرار است هفته آینده به نیویورک سفر کند. حتم دارم که وقتی او را بهتر بشناسید، از او خوشتان خواهد آمد.
پ.ن.-2 :
"سالی" در حال راه پیمائی بعد از ظهرش، آنطور که "جودی " دوست دارد ببیند:
یک بار دیگر می پرسم : آیا هر دوی شما خل شده اید؟"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

happymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
378
امتیاز
2,776
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
دانشگاه
هنر اسلامی تبریز
پاسخ : مهشاد - ۷۹۰۴

کِی خُسرو

نویسنده:آرش حجازی

قالب: رمان

ژانر:سورئال

چاپ 1387-انتشارات کاروان

کی خسرو،اولین رمانیه که از آرش حجازی،مترجم رمان های پائولوکوئیلو خوندم.داستان زندگی کی خسرو،رستاخیز سیاوش،همون شاه زنده است که در زمان ما زندگی میکنه.با آدورا فردی که پایان نامه اش درباره کی خسروه آشنا میشه و برای اثبات اینکه این اسطوره کسی جز اون نیست،به کمک جام ورجاوند به زندگی قبلش برمیگرده و این بار نقش کسی رو بازی میکنه یک زمانی به خود اون کمک کرده بود.اولین باری نیست که داستانی با این مضمون پیش میره که شخصیت اصلی به زندگی گذشتش برمیگرده و تلاش میکنه آینده اش رو تغییر بده اما چیزی که این رمان رو متمایز میکنه غیرقابل شناخت بودن مرزیه که بین تخیلات نویسنده و داستان شاهنمامه وجود داره.یک از بهترین بخش هاش جنگ ویوان و پیرانِ که واقعا ماهرانه نوشته شده.در کل داستان کی خسرو تلاش داره تا به یک چیز برسه...شاید سیاوش رستاخیزِِ کی خسروِ!
 
  • لایک
امتیازات: sk1v
  • شروع کننده موضوع
  • #6

happymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
378
امتیاز
2,776
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
دانشگاه
هنر اسلامی تبریز
پاسخ : مهشاد - ۷۹۰۴

ارمیا
%D8%A7%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7_1.jpg

موضوع این رمان چیزی نبود که من دلم میخواست بخونم!
شاید اگه هر نویسنده دیگه ای در این باره مینوشت من اثرش رو نمیخوندم اما قلم توانای نویسنده اش من رو صفحه به صفحه جلو برد.این که یک موضوع ساده رو آن چنان ماهرانه بیان می کرد،باعث شد تا این سبک نوشتن رو ایده آل خودم بدونم.
ارمیا تحول روحی فردی بود که شاید ما نمونه اش رو هر روز ببینیم و ساده از کنارش بگذریم!
 
  • لایک
امتیازات: sk1v
  • شروع کننده موضوع
  • #7

happymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
378
امتیاز
2,776
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
دانشگاه
هنر اسلامی تبریز
هنر داستان نویسی

هنر داستان نویسی
upload_10ham4ham_com.gif


اثری از استاد ابراهیم یونسی
از نظر من برای فردی که به داستان نوشتن علاقه داره میتونه یکی از محوری ترین منابع شروع باشه.چندین فصل مجزا برای قسمت های مختلف یک داستان داره و برای هر بخش هم نمونه هایی از داستان های برتر ادبیات جهان آورده شده.و خود این مثال ها میتونه زمینه آشنایی با آثار برتر باشه.من ارمغان مغان رو برای اولین بار توی این کتاب خوندم.فکر میکنم حتی چندین بار خوندنش هم خالی از لطف نیست.هربار نکته جدید رو به اندوخته هامون اضافه میکنه و بعد از مدتی با ریز ترین پیچش های ادبی آشنا میشیم...شاید در ابتدا حجم زیاد کتاب مانع از خوندنش بشه اما اگر فردی نقاط ضعف نوشته های خودش رو بدونه میتونه بخش مرتبط با اون رو بخونه و بدون شک برای خوندن بقیش هم اشتیاق پیدا میکنه...به همه توصیه میکنم حداقل یک بار نگاهی بهش بندازن.
 
  • لایک
امتیازات: sk1v
بالا