آناهید - ۶۸۸۵

  • شروع کننده موضوع
  • #1

anahid_30s

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,029
امتیاز
1,985
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1392
کتابها و امتیاز از ده (از دیدگاه من) :

- کجا میروی- هنریک سینکیویچ/7
-چهره مرد هنرمند در جوانی- جیمز جویس/8.75
-سرزمین گوجه های سبز- هرتا مولر/7 *
-کتابخانه بابل- خورخه لوئیس بورخس/9.5
-هابیل- میگل د اونامونو/8
-بارتلبی محرر-هرمان ملویل/9
-شب های روشن- فئودور داستایوفسکی/7
-در ستایش بی سوادی- هانس ماگنوس انسنس برگر/9
-بر جاده های آبی سرخ-نادر ابراهیمی/8.5
-درخت زیبای من-ژوزه مائورو ده واسکونسلوس/8
-وقتی نیچه گریست-اروین یالوم/8
-افسانه باران-نادر ابراهیمی/8.5
-درون یک آینه، درون یک معما- یاستین گوردر/7
-درد جاودانگی-میگل د اونامونو/9.5
-دنیای سوفی-یاستین گوردر/9 *
-محفل فیلسوفان خاموش-نورا.ک، ویتوریو هوسله/9.75
-شازده کوچولو- آنتوان دوسنت اگزوپری/9
-چراغ ها را من خاموش میکنم-زویا پیرزاد/6
-مدرسه فرشته ها-آنی دالتون/7.5
-بی وتن- رضا امیرخوانی/7 *
-ملکوت-بهرام صادقی/8
-همزاد-فئودور داستایفسکی /8
-نام من سرخ-اورهان پاموک /7.5
- (باید برم ببینم دیگه چی خوندم)






* کامل خوانده نشده است. به دلایلی مثل : تهوع در اثر ابتذال بیش از حد، تنبلی، کمبود وقت، خسته کنندگی و ... (برخی از کتاب ها به تمام این دلایل)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

anahid_30s

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,029
امتیاز
1,985
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1392
محفل فیلسوفان خاموش

محفل فیلسوفان خاموش

نورا ک - ویتوریو هوسله / نشر هرمس / 9.75


کتاب مجموعه نامه هایی هست که طی حدودا سه سال بین یه پروفسور فلسفه و نورای 11 ساله رد و بدل شده.
نامه های به صورت تخیلی نوشته شدن. «کافه فیلسوفان مرده و همیشه جوان» محل دیدار خیالی پروفسور با فیلسوف هاست و در مقابل نورا هم دیدار های تخیلی خودش فیلسوف ها رو برای هوسله شرح میده.
خواننده کتاب باید با فلسفه آشنایی مختصری داشته باشه. البته من خودم زمانی کتاب رو خوندم که هیچ اطلاعاتی درباره فلسفه نداشتم و اگرچه بعضی جاهای کتاب رو نمیفهمیدم، اما به فلسفه علاقه مندم کرد.
نورا، داره کتاب دنیای سوفی رو که کادو گرفته میخونه و متناسب با بخشی که خونده از هوسله سوال میپرسه. بنابراین شاید بد نباشه اول دنیای سوفی خونده بشه. البته من خودم خوشحالم که چنین کاری نکردم. اما به هر حال کسی که میخواد همون اولین نامه رو بخونه بهتره بدونه «غار افلاطون» چیه.

کتاب بسیار خوبیه و مطالعه کردنش به شدت توصیه میشه.

-------------------
راستی گویا نورا الآن داره دکترای فلسفه میگیره!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

anahid_30s

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,029
امتیاز
1,985
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1392
درد جاودانگی

درد جاودانگی

4807-j.jpg


میگل د اونامونو / نشر ناهید / 9.5

کتاب خیلی خوب و کمی هم سخته. اما جدا زیباست و خوندنش رو توصیه میکنم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

anahid_30s

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,029
امتیاز
1,985
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1392
همزاد

همزاد

فئودور داستایفسکی / نشر ماهی / 8


داستان درباره شخصیه به اسم یاکوف پتروویچ گالیادکین که یک فرد کاملا متوسط به حساب میاد.(حتی جایی مطلبی رو از یه کتاب به یاد میاره که مترجم توضیح داده اون کتاب، در اون دوره بین عوام باسواد خیلی خونده میشده. گالیادکین از نظر مالی، فرهنگی و اجتماعی کاملا متوسطه.) و همین طور یه بیمار روانیه. داستان در حالی شروع میشه که گالیادکین تازه از خواب بیدار شده و حسرت رویای چند دقیقه پیشش رو میخوره. بعد برای رفتن به یک مهمانی که بر اساس توهم فکر میکنه به اون دعوت شده حاضر میشه. گالیادکین در جاهای مختلف داستان، به کرات از خودش تعریف میکنه و میگه صورتک رو فقط برای بالماسکه استفاده میکنه و اهل دروغ نیست و ... . و اتفاقا به شدت اهل دروغه. بعد از بیدار شدن از خواب، 750 روبل پولی که در دست داره رو با لذت فراوان میشمره و با خودش میگه با این پول به کجا ها که میشه رسید! بعد با کالسکه ای که کرایه کرده و همراه خدمتکارش توی خیابان راه می افته و به بازار میره و بدون این که واقعا چیزی رو بخره یا پولی پرداخت کنه، ادای یک مشتری پولدار رو درمیاره. به چندین مغازه سر میزه، کالایی رو میپسنده و میگه عصر کسی رو برای گرفتن کالا میفرسته. جالبه که قیمت یک سرویس غذا خوری و یک سرویس چایخوری از 1500 روبل هم بیشتره (پس با 750 روبل واقعا کار زیادی نمیشه کرد!) و آقای گالیادکین (مثلا) داره اونا رو میخره. و این ماجرای دروغ گویی و ریاکاری ادامه پیدا میکنه. آقای گالیادکین کسیه که حتی نمیتونه درست حرف بزنه. فقط یه سری جملات نصفه و مبهم به زبون میاره. و دائما داره به یه جور توطئه فکر میکنه.

داستان، از شرایط جامعه و سلسله مراتب اداری صحبت میکنه. گالیادکینِ معمولیِ بیمار، یک کارمند میان پایه ـست. لذت روزانه دربان اداره، در اینه که با یک حرکت سریع در رو باز کنه و خم بشه تا "حضرت اشرف" عبور کنه. کارمندانی که با حضرت اشرف درباره موضوع ظاهرا جالبی صحبت میکنن، برای خندیدن منتظر قهقه ی بعدی رئیس هستن و ...

تا قبل از نیمه های داستان (حدودا) حتی گاهی به نظر میاد که راوی داره یه جورایی به آقای گالیادکین پوزخند میزنه.
وقتی آقای گالیادکین در حال حاضر شدن برای مهمانی ای هست که به اون دعوت نشده:

«... ولی خوب، فعلا وضعم هیچ عیبی ندارد. عجالتا کارهایم همه سکه است!» و آقای گالیادکین، خوشحال از این که همه ی کارهایش سکه است، آینه اش را به جای خود گذاشت و ... .
وقتی پنهانی وارد مهمانی میشه و توجه همه رو به خودش جلب میکنه:
... بعد نگاهش را بالا برد و به آقای بسیار محترمی که ظاهر بسیار آراسته ای داشت چشم دوخت. آقای گالیادکین با خود گفت :« این آقا کلاه گیس دارد. اگر کلاه گیسش را از سرش فروبکشند، کله ی تاسش پیدا میشود که مثل کف دست من صاف و بی موست!» آقای گالیادکین بعد از این کشف مهم به یاد امرای عرب افتاد. آن ها هم اگر عمامه ی سبزشان را، که نشانه ی تعلقشان به خاندان پیغمبرشان است، بردارند، طاسی سرشان، که یک تار مو هم بر آن نیست، پیدا میشود. بعد، لابد از راه تداعی عجیبی به فکر ترک ها افتاد و به یاد نعلینشان، و از آن جا به یاد چکمه های آندره ی فیلیپوویچ افتاد که بیشتر به کفش راحتی شباهت داشت تا به چکمه.

اما به مرور، و با ورود همزاد و تغییرات آقای گالیادکین، راوی خیلی بهش نزدیک میشه.
در مؤخره ی مترجم آمده که تمام ویژگی های منفی آقای گالیادکین به همزاد میرسه و برای خودش فقط بی گناهی میمونه. از من بپرسین، میگم تا اواخر داستان هم رگه هایی از بی صداقتی توی اون دیده میشه.
کتاب، ترجمه ی خیلی خوبی داره. نسبتا هم کوتاهه(حدود 200 صفحه). ویژگی های یک بیمار روانی واقعا به خوبی تصویر شده و در کل، خوندنش توصیه میشه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

anahid_30s

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,029
امتیاز
1,985
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1392
نام من سرخ

نام من سرخ
اورهان پاموک/نشر چشمه
امتیاز: 7.5

اول از همه باید بگم که خوندن این کتاب رو مدیون توصیه ی بچه ها توی قفسه هاشون هستم.

به مناسبت سال 1000 هجری، امپراتوری عثمانی قصد داره کتابی رو به سبک غربی ها تهیه کنه و به دوک ونیز هدیه بده. داستان داره حول این موضوع پیش میره اما واقعا این ماجرا در مرکز توجه ما قرار نمیگیره.
موضوعات جانبی کاملا به جریان تهیه کتاب و ... غالب میشن.
موضوع اصلی کتاب، برخورد بین نگاه سنتی به دین و دنیای امروزه، شرق و غرب (و شاید آرمانگرایی و واقع گرایی). و نویسنده این موضوع رو به زیبایی حول نقاشی پیش میبره. به نظرم اشکالی که وجود داره طولانی بودن بیش از حد کتابه. نزدیک به 700 صفحه. حدودا تا نیمه های کتاب، همش حس میکردم یه کتاب خیلی غنی و پر از مفاهیم مهم توی دستمه. اما رفته رفته این حس کم شد. اشکال دیگه شاید به ترجمه برمیگرده. وقتی کتابی خیلی محاوره ایه، آدم به این فکر میکنه که مترجم واقعا چقدر به متن اصلی وفادار بوده؟ الآن متوجه شدم که تازگی نشر مروارید یه ترجمه ی دیگه از این کتاب منتشر کرده. پیشنهاد میکنم اگه قصد خریدن این کتاب رو داشتید، اول هر دوتا ترجمه رو مقایسه کنید.
خوبی کتاب اینه که از بخش های کوتاه تشکیل شده. هر قسمت یک راوی داره. راوی یکی از این بخش ها سرخه (رنگ سرخ) که عنوان کتاب از همون گرفته شده.
قضیه ی کورشدن نقاشا برام خیلی جالب بود و قبلا هیچی درموردش نشنیده بودم.
به نظرم کسایی که به نقاشی علاقه دارن باید این کتاب رو بخونن. شاید جنبه های دیگه ای از نقاشی رو بهشون نشون بده.
نکته ی مثبت دیگه ی کتاب اینه که آدم مطلقا خوب یا مطلقا بد نداریم. شخصیت های خوب هم درباره افکار و احساسات شخصی نه چندان خوبشون با ما حرف میزنن. فقط حیف که همه یه جور حرف میزنن و این درک شخصیت ها رو مشکل میکنه. احتمالا مشکل از ترجمه ـست.
به هرحال کتاب خیلی خوبیه و خوندنش توصیه میشه.
(این نوشته با عجله و بعد از مطالعه ی اولیه ی کتاب ارسال شده و احتمالا بعدا ویرایش خوهد شد.)
 
بالا