یه کتاب 10 جلدیِ تا جلد 4ام هر کتابش راجع به یک شخصیت جدیدِ. به جز جلد 3
این مجموعه راجع به سه شخصیت اصلی نوشته شده: گرابز گریدی، کرنل فلک و بک. هر 3ی اینا با کنار هم قرار گرفتن یک سلاح رو تشکیل میدن به اسم کاگاش که میتونه دنیارو نابود کنه.
جنگهای این 3 نفر و همراهاشون که بهشون مرید میگفتن علیه ارباب شیطانی لرد لاس و همراهان شیطان زیاد او و شیطان سایهی مرموز است که قول داده جهان را از شر انسانها پاک کند و حتی مرگ را نیز متوقف کند.
این کتابم مثه بقیه کتابا خوب شروع میشه به نظرم جلد 1ش از همه بهتر بود و تاثیر گذار بود
اما هر چی جلو تر میرفت کتاب خسته کننده تر میشد مخصوصا جلد 8، 9 و10 . مثله بقیه کتاباش هم بی مفهوم تموم شد یعنی این همه حادثه تو کتاب اتفاق میفته انتظار داری یه چیز مهیج باشه آخرش اما متاسفانه اصلا این طوری نیست. اینم اسم هر جلد:
نام کتاب راوی
لرد لاس گرابز
دزد شیطانی کرنل
اسلاتر گرابز
بک بک
دیو همخون گرابز
رستاخیز شیطان گرابز
سایهی مرگ بک
جزیره گرگها گرابز
ندای مرموز کرنل
دلاوران جهنم گرابز
تجارت مرگ
این کتاب مثله بقیه کتاب های دارن شان خیلی زیاد تخیلی نیست
داستانش راجع به یه پسری هست که واسه گنگستر شدن میره پیش دایی اش که در شهری زندگی میکنه که تمام قدرت دست یه فرد خلاف کاره آموزش میبینه .
داییش دست افراد همین آدم (کاردینال) کشته میشه و پسرو به کاخ کاردینال میبرن و اونجا مشغول به کار میشه
بعد مدتی میفهمه هیچی از گذشته خودش یادش نمیاد و ..... .
این کتاب بازم تا حدودی بی معنی تموم میشه
حوادث تکون دهنده ی زیادی نداره یک ذره یکنواختِ مخصوصا اولای کتاب
توصیه میکنم این کتابُ وقتی بخونین که دیگه هیچ کتابی واسه خوندن ندارین
این کتاب راجع به زندگی یه پسر افغانی به اسم امیر که از طبقه مرفه جامعه بوده و دوستی به اسم حسن داشته که خدمتکارشون بوده.
افغانستان دو تا تبار " پشتون" و "هزاره" بوده که امیر و پدرش از تبار پشتون و حسن و پدرش هم هزاره ای بودن.
این دو تا تبار دشمنی دیرینه ای با هم داشتن ولی چون پدر امیر از بچگی با پدر حسن بزرگ شده بود اونا رو خیلی دوست داشت و به عنوان خدمه از گذشته تو خونشون نگهشون داشته بود.
توی داستان پدر امیر توجه بیشتری به حسن داشته!یه همین خاطر امیر دیدش نسبت به حسن عوض میشه و علاقه شو به خاطر حسودی به اون از دست میده. و همین باعث میشه غیر مستقیم کاری کنه که حسن و پدرش استعفا بدن و از اونجا برای همیشه برن.
تو همین زمان جنگ میشه تو افغانستان و پدر امیر مجبور میشه تمامی ثروتشو ول کنه و با امیر قاچاقی از کشور خارج شه .
امیر ازدواج میکنه و چند سال بعد باهاش تماس میگیرن و میگن که حسن و زنش مردن بچشون الان تو پرورشگاهِ. امیر هم به خاطر حس عذاب وجدانی که نسبت به حسن داشته برمیگرده افغانستان تا بچه ی حسنُ بیاره.
مزرعه ی حیوانات - جورج اورول
این کتاب درباره گروهی از حیوانات است که انسانها را از مزرعهای که در آن زندگی میکنند بیرون میکنند و خود اداره مزرعه را به دست میگیرند، ولی پس از مدتی این حکومت جدید به حکومتی خودکامه مشابه به قبلی تبدیل میشود.
ولی بعد از پیروزی و مرگ رهبر بزرگ در بین خود حیوانات یک سری توطئه و کودتا انجام میگیرد؛ اسنوبال (خوک بوده) که طرحی برای بهبود وضعیت و تنظیم مناسب جیره غذایی تهیه میکند ولی در هنگام ارایه آن توسط ناپلئون (خوک بوده )خائن معرفی میگردد از مزرعه فراری داده میشود و توسط سگهای طرفدار «خوک مستبد»(ناپلئون) و کودتاگر که قبلاً به صورت مخفیانه تعلیم دیدهاند، کشته میشود. خوکها به تدریج تمامی قوانین حیوانات را زیر پا میگذارند. سایر حیوانات فقط اجبار به کار با غذای روزانه کم میشوند، و در حالیکه خوکها فقط فرمانروایی می کنند و غذای زیادی میخورند. حتی یاد میگیرند که چطور روی دوپا راه بروند و با انسانها معامله میکنند. جملهً «همه حیوانات با هم برابرند» به وسیله گروه مستبد حاکم تبدیل میشود به «همه حیوانات باهم برابرند، ولی برخی ازآنها نسبت به دیگران برابرترند».
جالبیش اینه که در پایان کتاب اشاره ای به سقوط خوک ها نشده