پاسخ : سفرنامه های سمپادیا - ۱۳۹۱
عرضهاي ندارم تو نوشتنِ سفرنامه.
ترجيح ميدم جاهايي كه رفتيمُ تيتروار بنويسم با يه توضيح كوچولو!
رودِ كارون، پرآب ترين رودِ ايران / خيلي جاها
هرشهري كه ميرفتيم، سر و كلّهي كارونم اون جا پيدا ميشد. دفعهي اول، اهواز و شب رفتيم لبِ كارون. چراغايي كه روشن كرده بودن، ردّش رو آب افتاده بود. خورشيدم داشت غروب ميكرد. خلاصه منظرهي فوق العادهاي بود! مشكلش اين بود كه بعضي وقتا يهو به شدّت بوي باتلاق و اينا مياومد!
واقعاً كم رسيده بودن به كنارههاي كارون(حدّاقل اون جاهايي كه ما رفتيم). آدم مثلاً با زاينده رود كه مقايسه ميكرد ميفهميد اينُ! يكم كثيف بود، و اون قسمت كه ما بوديم با وجود شلوغ بودن و ... ، امّا طرف ما چراغي نبود توي ساحل(؟)! يعني تو تاريكي نشسته بوديم! اون بغل يه پارك بود كه وسايل بازيش باحال بودن!
همه مثِ كشتيـاي به گل نشسته بودن
دفعهي دوم صب زود رفتيم لب كارون، يه پارك ساحلي ديگه. قايق سواريم كرديم! خوب بود؛ امّا بازم مشكل كثيفي بود!
بعد يه سوال از اهوازيا! آب كارون به طور طبيعي شفاف و زلال نيست يا گل شده؟
پُلاي روي كارونم خوب بودن.
در كل خوب بود ولي ..
شاعر ميگه لبِ كارون، چه گل بارون، ----...
مقبره علي بن مهزيار / اهواز
چقد جنوب امام زاده داشت
بعد تازه بعضياشون خيليم معاصر بودن
يكيشون، پسرش سه سال پيش مرده بود!! علي بن مهزيارُ از اون جهت رفتيم كه شنيده بوديم يه ساختمون تاريخي داشته كه سازمان محترم ميراث فرهنگي كامل خرابش كرده تا دوباره بسازه.
بعله.
رود دز / دزفول
به شخصه دزُ بيشتر از كارون دوس داشتم. جايي كه ما مستقر شديم، خيلي باصفا بود. رود تميز و شفاف بود و بهشم خوب رسيده بودن. بغل رود تو يه قسمت پارك آبي و اين جور چيزا بود! درياچه به خصوص نزديك سدّ دز خيلي خيلي قشنگ بود.
مقبره دعبل خزاعي / شوش
نام كامل: نام کامل ابوعلی، دعبل بن علی بن رزین بن عثمان بن عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی کوفی
شاعر
جاي قشنگي بود مقبرهش. خلوت و تميز ! گنبدش شبيه گنبد دانيال نبي بود تقريباً
قلعه شوش/شوش
[اين قسمتُ شك دارم. يادم رفته توضيحاتشُ!
]
رضاشاه به باستان شناساي فرانسوي اجازهي 100 ساله داده بود براي حفّاري تو ايران. اوناعم كم لطفي نكردن و خيلي چيزا رو بردن با خودشون!
از پايههاي تخت جمشيد تا ...
كاخ آپادانا رو كه حفّاري كردن و چيزاي درست حسابيشُ از كشور خارج كردن، كلّي آجر از دورههاي مختلف و كتيبه و اينا موند ايران. با اونا، قلعهي شوشُ ساختن براي سكونت باستان شناساي فرانسوي.
حالا از كار فرانسويا بگذريم، خودمونم كمترين توجهُ به آجرا و كتيبههاي اون جا نميكنيم. پسرخالهي من يه كتيبه پيدا كرد پايين ديوار وسط سطل آشغال، كه روش به خط ميخي نوشته شده بود.
واقعاً ...
چغازنبيل/شوش
چغازنبيل در واقع نيايشگاه عيلام(يكي از تمدناي خيلي خيلي قديمي) بوده(۱۲۵۰ پیش از میلاد) واقع تو شهر دوراونتاش كه خراب شده. تا زمان محمدرضا شاه چغازنبيل زير خاك بوده تا اين كه گيرشمن و گروهش(فرانسوي) ميان از زير خاك درش ميآرن.
بناي اصلي، همون بناييه كه همه ميشناسيمش(زيگورات چغازنبيل) كه بهتر از بقيهي بناها هم حفظ شده. 5 طبقهس[nb]البته من هرطور شمردم 7 تا بود.
[/nb] و بالاترين طبقه جاي نيايش خداشون بوده. معماريش فوقالعادهس؛ عظمتي داره در نوع خود! آدم ميمونه كه خــــدا سال پيش، چطور اينُ ساختن؟
خيلي خيلي زياد كتيبه رو در و ديوار زيگورات هست كه تعداد دقيقشُ يادم نيس! 4 تا ورودي داره كه فقط يكيش به طبقهي آخر ميرسه. دمِ دوتا از وروديا مجسمهي گاو و شير-عقاب بوده براي مراقبت.[nb]گاوه الان تو موزهي ملي ايران نگهداري ميشه.
[/nb] يه سري سكوهاي دايرهاي و ايناعم براي مراسم مذهبي بودن.
خداهاي ديگهم اين ور و اون ور زيگورات بودن!
البته زياد چيزي ازشون نمونده بود، فقط پي ساختمون كه نميدونم از كجا تشخيص داده بودن يه قسمت كوره بوده، يه جا فلان و ...
نكتهي منفيش به نظرم بي در و پيكر بودنش بود. راهنماها كلاً بيكار بودن و به زور حرف ميزدن!! و حتّي به آدمايي كه براي عكّاسي، از ساختمون چند هزار ساله بالا ميرفتنم هيچي نميگفتن.
و اينكه كفِ بعضي جاها، سنگفرشاي چن هزارساله بود و ازش محافظت نكرده بودن و ما همين طور روش راه ميرفتيم. ( من با يه باستان شناسه بودم اون جا، وگرنه عمراً ميفهميدم الان زير پام سنگفرش عيلامه!
)
در كل لايك عظيم!
مقبره دانيال نبي/ شوش
دانيال يه پيامبري بوده كه دورهي داريوش زندگي ميكرده. روي ضريحش اين شعرُ نوشته بود:
الا اي كه اينك در اين بارگاه سر سجده داري به سوي اله
بگوش دل اين جا دمي گوش كن نگاهي به گذشته شوش كن
به ياد آر از دورهي داريوش كه خود قبله گاه جهان بود شوش
در آن عهد آزاده مردي درست [اينُ هركار كردم نتونستم بخونم.
]
نكو رو، نكوخوي و نيكو خصال مقامش نبي و نشان دانيال
آره ديگه، دانيال كسي بوده كه اوّل مثكه تو دربار كوروش قابل احترام بوده و بعد داريوش و اينا!
معماري مقبرهش خيلي باحال بود. مدلِ گنبدا تو اون منطقه، مث اين جا نبود كه شبيه پياز(؟) باشن.
مخروطي بودن
خلاعصه لايك بهش!
× هوفـــــــ ! فعلاً بسّه
بازم مونده