شعر رضوی

نظرتون راجع به این موضوع چیه؟


  • رای‌دهندگان
    4
  • شروع کننده موضوع
  • #1

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,557
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
می خواستم از دوسان گلم خواهش کنم اگر شعری ، دل نوشته ای و یا هر قطعه ادبی در رایطه با حضرت امام رضا (ع) دارند.
اون رو در این موضوع ارائه بدند تا انیس دل های تمام عشاق این امام همام گردد
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,557
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : شعر رضوی

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده‌اى
آن جا برای عشق شروعی مجدداست
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,557
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : شعر رضوی

بنوشان جرعه‌ای از شادی‌ات را
بتابان جلوه شمشادی‌ات را
دریغ از من نکن ای هشتمین نور
نگاه گرم گوهرشادی‌ات را
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,557
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : شعر رضوی

همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
صدای بال ملائک، عجیب می آید!

سلام! ضامن آهو، دل شکسته من
به پای بوس نگاهت، غریب می آید

نگاه زخمیِ تو، تا بقیع بارانی است
مگر ز سمت مدینه، طبیب می آید؟!..

به پای در دلت، ای غریبه تنها
علی(ع) ز سمت نجف، عنقریب می آید

طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید


برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,557
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : شعر رضوی

من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو



سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو



تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم



آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو



من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام



یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو



پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد



هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو



گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم



من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟



سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام



من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟



حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین



جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو



من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام



اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو
 
بالا