خب یه وقتی هست توی یک جامعه افراد طبق یک سری اصول که اسمش رو اخلاق گذاشتن زندگی می کنن ؛ یعنی رفتار همه ی اونها مطابق موازین اخلاقیه. البته اخلاق میتونه در زمان ها و مکان های مختلف تعریف های متفاوت داشته باشه و لزوما یک چیز مطلق نیست.
حالا یه سری سوال پیش میاد. اوّلا مثلا جایی هست که اخلاق و منطق باهم تضاد داشته باشن ؟ مثلا در یک شرایطی اخلاق حکم میکنه یک کاری رو نکنید ؛ اما از لحاظ عقلانی کار درست همونه. حالا به نظر شما به کدوم یکی از اینها باید بیشتر بها داد؟
در مورد جوامع الان ... آیا هستن جوامعی که مطلقا عقلانی یا اخلاقی باشن ؟
اصلا با اخلاقی بودن موافقید یا منطقی بودن ؟ به نظرتون خیلی جاها اخلاق ما رو محدود نمیکنه که کار درست رو انجام ندیم؟
همین
ببخشید من معنای مورد نظر شما از کلمه ی "اخلاق" را در نیافتم. اما این گونه پی بردم که منظور شما از اخلاق بر اساس اصول همان هنجار در جامعه شناسی باشد.
هر جامعه ای آرمان ها و ارزش هایی دارد. در برخی جوامع براساس آرمان هایی تنظیم می شوند که حق(اخلاقی) هستند و برخی جوامع براساس آرمان هایی شکل میگیرند که باطل(غیراخلاقی) هستند.اما در هرجامعه ای افراد باید بر اساس قوانین و هنجار ها رفتار کنند حتی اگر اخلاقی و بر حق نباشد زیرا به افراد ناهنجار شناخته می شوند و جامعه به کنترل اجتماعی،مجازات و تنبیه آنها می پردازد.
خب خیلی وقتا اخلاق و منطق با هم در یک راستا هستن ولی (همونطور که گفتین) گاهی باهم تضاد دارن .
من فکر می کنم واکنشی که قراره نشون داده بشه باید ترکیبی از این دوتا باشه ؛ یعنی هم بر اساس منطق باشه هم ضوابط اخلاق درست زیر پا گذاشته نشه .
در کل فکر میکنم واکنش منطقی بهتره و میتونه همین هنجار ها رو به وجود بیاره.
فک کنم منظورتون از اخلاق، عرف و هنجارهای فرهنگی یه جامعه باشه.
تو مواقعی که که اخلاق و منطق با هم در تضادن به نظر من واکنش منطقی بهتره چون انسان عاقل آفریده شده. نه صرفا یه موجود مقلّد که از اکثریت تقلید کنه
و همون منطق هم حکم میکنه که تو جامعه ای که با عقاید متفاوت بد برخورد میشه و حتی ممکنه فقط به خاطر تعصبی که جامعه روی هنجارهای فرهنگی خودش داره یه جور جبهه گیری در مقابل تفکرات جدید شکل بگیره، شخصی که عقیده ی متفاوت داره به جای اینکه با رفتارها و ظاهرش مخالفت خودشو صریحا اعلام کنه، سعی کنه خیلی نرم عقیده ی اطرافیانش و بعد افراد جامعه شُ با دلیل و منطق و حوصله عوض کنه و اگه نتونست، طوری رفتار کنه که عقاید عرفی جامعه کاملا زیر پا گذاشته نشه چون این باعث میشه که جامعه اون فرد رو پس بزنه و فرد نتونه تو حامعه ی خودش احساس خوبی داشته باشه و احساس تنهایی و بیگانگی کنه
1- جامعه ای که توی اون اخلاق حرف اول رو میزنه و برای منطق ارزش قائل نمیشن. یا اگر میشن بر اساس همون اصول اخلاقیه.
مثال: همه شهر و روستا ها و همه جاهایی که هنجار عرفی توشون حاکمه.
2- چامعه ای که توی اون منطق حاکمه. البته قطعا این منطق تا یه حدی از حدود اخلاقی گرفته شده ولی خب از اون جداست. من خودم با این جامعه موافقم.
مثال: کشورای جهان اول و در صدرشون آمریکا
3- یک جامعه آرمانی با ترکیبی متعادل از این دو تا. به هر دو تا توجه بشه. که به نظرم عملا غیرممکنه!)
=>
قطعا به منطق بیشتر باید بها داد.
جوامع سنتی مطلقا اخلاقی و جامعه ای مثل آمریکا مطلقا منطقی هستن. ( کامل کامل نه!)
با منطقی بودن موافقم. اخلاق خیلی آدمو محدود میکنه.
اخلاقیات لزوما با منطق دو مسئله دور از هم نیستن . اخلاقیات تعریف مردم از رفتار های درست هست .
حالا مردم چرا به یه چیز میگن درست ؟ چون در زمانی که اون رفتار به عنوان درست تعریف شده ، یه منفعتی داشته یا از یه زیانی جلوگیری می کرده . اینجور اخلاقیات معمولا تضادی با منطق نداره .
بعضی از این اخلاقیات طی گذشت زمان باقی می مونن ولی دیگه کارایی که قبلا داشتن ندارن و تبدیل میشن به درست و غلط های دست و پاگیر که با منطق هم در اون زمان جور نیستن . اگر اخلاقیات تبدیل بشن به این حالتی که بی منطق هستن به نظرم هیچ لزومی نداره عمل کردن بهشون حتی اگر اکثریت معتقد باشن باید بهش عمل بشه منطق ارجحه .
عرف های بی منطق واقعا زندگی رو سخت می کنه .