تهران،پایتخت ازادی بیان!!!

  • شروع کننده موضوع
  • #1

baroon

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
750
امتیاز
578
نام مرکز سمپاد
یه زمانی فرزانگان تهران بودم!
شهر
تهران
دانشگاه
ولیعصر
رشته دانشگاه
معماری
ساعت:19:30
مبدا:دانشکده فنی دخترانواقع در کیانشهر
مقصد:ایستگاه مترو شوش
سوار اتوبوس شدم،همه اتوبو بچه های دانشگاه بودنو دوتا اقا
سرمو تکیه داده بودم به شیشه و غرق تو افکار خودم بودم....
با صدای فریاد راننده به خودم اومدم
اخه وسط خیابون جای وایسادنه؟اگه می زدم بهت که صدتا صاحب پیدا می کردی یارو...
چشمم می چرخه رو مرد معتادی که یقه راننده رو گرفته
یهو نسیم میگه حناااا اینجا رو
به پیاده رو نگاه می کنم
گله به گله دسته های مرداییی که لباس مندرس به تن دارنو از قیافه خیلیاشون پیداس دچار اعتیادن نشستنو مشغول قمارو شرط بندین
که یهو یه مرد که کنار جوب وایساده توجهمو جلب میکنه
خدای من.....
یه الت شیشه ای دستشه که سرش یه حبابه و یه فندک زیرش روشنه رو به خیابون ایستاده

یکی از اقایون تو اتوبوس داد میزنه هی داره شیشه میکشه خجالت بکش
مرده یه لبخند میزنه و میشینه لب جوبو ادامه کارشو انجام میده
و من.....
راننده سوار میشه و اتوبوس حرکت میکنه
موقع پیاده شدن جلو مترو بچه ها از ترس چندتا چندتا دست همو میگیرنو میرن
و من چشمم به مردی میوفته که گوشه دیوار نشسته و مشغول استعمال...
و دیگری که خم شده توی جوبو معلوم نیس چیکار میکنه
یه نگاه به نسیم میکنمو میگم هی
ازادی بیان یعنی این
مردم پایتخت نشین شعار شهر ما خانه ما رو با جدیت عملی می کنن

دانشگاه دختران ما جاییه که محاله روزی چاقو کشی توش اتفاق نیوفته
اینجا تهران است.....!!!!!!
 
بالا