توی دنیای امروز تقریبا همهی ما ، وابسته به یک سری جوامع مجازی هستیم . یعنی توی اون فعالیت می کنیم و با آدم های مجازی تعاملات مجازی برقرار می کنیم . از طرفی همهمون عضوی از یک سری جوامع حقیقی هم هستیم . مثل خانواده ، مدرسه و شهر و ...
ایجاد رابطهی درست بین جوامعی که توش زندگی می کنیم نقش مهمی توی ِ تشکیل شخصیت خودمون و روابط اجتماعیمون بازی می کنه . یعنی اگر ما نتونیم رابطهی درست برقرار کنیم بین زندگی و تعاملات مجازی و حقیقیمون ممکنه دچار مشکلاتی توی هر دوی ِ این دو محیط بشیم .
اصلا جامعهی مجازی با جامعهی حقیقی ، دو تا محیط کاملا جدا از همَن ؟ نمیشه درست بینشون ارتباط برقرار کرد و آشتیشون داد ؟
× این برقراری درست ارتباط چه ملاک هایی داره ؟
مثلا زمان یکی از آیتم هایی ِ که خیلی باعث تداخل توی این دو محیط میشه ، برای یک ارتباط صحیح بین ِ "من ِ مجازی " و " من ِ حقیقی" چه طوری باید زمانمون رو کنترل کنیم ؟
آیتمای دیگه چه چیزیی هستن ؟
× کدوم یک از محیط هایی که توش زندگی می کنیم نسبت به دیگری ، آسیب پذیر تر هستن ، چرا ؟
× آیا توی ذهنتون یکی از این جوامع ، بر دیگری ارجحیت داره ؟ و اگر آره ، چرا ؟
چه چیز می شه که بعضیا از تمام وابستگی هاشون نسبت به دنیای حقیقی دور میشن و وقتشون رو صرفا میزارن برای روابط مجازیشون؟
× آسیب های متقابل این دو جامعه نسبت به هم چیا هستن ؟ چه طوری جلوگیری کنیم ؟
نه خب اونجا بحث اعتقادات افراد توی دنیا هاست . اینجا روابط بین دنیا ها و روابط بین شخصیت های دو جامعه مطرحه . شاید اون تاپیک بتونه زیر مجموعهی این باشه اما بحث این خیلی کلی تره .
× کدوم یک از محیط هایی که توش زندگی می کنیم نسبت به دیگری ، آسیب پذیر تر هستن ، چرا ؟
به نظر من روابط توی دنیای مجازی آسیب پذیر تر از دنیای حقیقی ِ . چون توی جوامع مجازی ، پیش فرض های یک رابطه کم تر و محدود تر از دنیای حقیقیه . در نتیجه توی مشکلات ، قضاوتا سخت تره . یا در کل انتقال یه سری چیزا توی جوامع مجازی سخت تر جوامع حقیقیه . مثل نشون دادن احساس و لحن .
ولی از طرفی هم فکر می کنم فرد توی دنیای حقیقی آسیب پذیر تره . چون باز هم چیزی که شخصیت حقیقی یک طرف رو تشکیل میده ، مجموعهی کامل تر و متنوع تریه نسبت به چیزی که یک فرد حقیقی رو نشون می ده . در نتیجه شخصیت ِحقیقی افراد توی مشکلات و هر آسیبی ، آسیب پذیر تره .
بنظر من بیاید اول به این سوال جواب بدیم که خود حقیقی و خود مجازیمون چقدر فرق دارن و ما کدوم یکی رو دوست داریم بیشتر
مثلا برای خود من خود مجازیم سعی میکنم شامل چیزهایی باشه که دوست دارم مثلا اخلاقهایی که میدونم دوس دارم داشته باشم و اینجا کمکم میکنه تو جهان حقیقی هم نهادینه شون کنم تو خودم
بنظر من بیاید اول به این سوال جواب بدیم که خود حقیقی و خود مجازیمون چقدر فرق دارن و ما کدوم یکی رو دوست داریم بیشتر
مثلا برای خود من خود مجازیم سعی میکنم شامل چیزهایی باشه که دوست دارم مثلا اخلاقهایی که میدونم دوس دارم داشته باشم و اینجا کمکم میکنه تو جهان حقیقی هم نهادینه شون کنم تو خودم
دقیقا مواقفم . مثلا من تو دنیای واقعی خیلی زود ناراحت میشدم بعد سعی کردم تو دنیای مجازی این اخلاقمو کنار بزارم . تا حدود زیادی موفق بودم . فک کنم رو واقعیت داره تاثیر میذاره
منم حساسیت زیادی داشتم رو اینکه طرف مقابل معنی حرفمو به تمامی بفهمه و متوجه شه اما ایتجا یاد گرفتم باید سطح توقعم رو بیارم پایین و استانه صبرم رو افزایش بدم
من مجازي بنده كلا من واقعيه بنده رو تقويت ميكنه قبلنا غول اعتماد بنفس بوديم حالا شديم خداي اعتماد بنفس
منظور اين بود ك بر اعتماد بنفسمان افزوده گرديده! :)
میدونین به نظرم کسایی که میتونه دنیای مجازی که براشون وجود داره و شخصیت مجازیشون براشون خیلی مهم باشه احتمالا خسته از دنیای واقعی ا ن و میخوان صرفا جایی برای تخیلیه خودشون از مشکلات واقعی داشته باشن شخصا دلیل داشتن یه شخصیت مجازی برای خود من همینه و برای رسیدن بهش تصمیم گرفتم تا حد ممکن شخصیت واقعیمو پیاده کنم ینی من حقیقیمو اما فارق از مشکلات حقیقیم بماند تا چه حد موفق بودم یا نه ولی به نظرم اگه میتونستم این کار رو کنم مستونستم تو دنیای حقیقیم هم یه جای آروم و با آرامش برا خودم داشته باشم نظر شما چیه ؟
حدود این دو محدوده، منعطفه و میشه تقسیمبندی ایجاد کرد براش.
یک عده من حقیقی و من مجازی رو به این شکل از هم جدا میکنن که من مجازی، بهطور شناخته شده همون من حقیقیه ولی با ایجاد یکسری حواشی. نمونههای موردی زیادی بررسی شده از زندگی حقیقی و در مقابل اون، مجازی افراد و تضاد بین این دو. یک مثال، بلاگرهای امروزی. خود این، به گونههای مختلفی بروز داده میشه. کسی بخواد ضعفهای زندگی حقیقی رو پوشش بده یا از این دست موارد.
عده دیگری، سعی در ایجاد هویت متفاوتی دارند. این میتونه به دلایل مختلفی برگرده و یکی از اونها، تاکید افراطی و وسواسگونه بر امنیت حریم شخصی هست. از اونجایی که فضای مجازی، به نوعی زیست دیگری رو شامل میشه، اگر یک زندگی هرج و مرجگونه در این فضا داشته باشه فرد، دقیقا نتایجی که میتونه در شرایط مشابه در زندگی حقیقی بگیره رو به دست میاره. مصائب این چیه؟ فرد یک هویت حقیقی نداره و در پی اون، گویی یک زندگی موازی ایجاد میکنه که میتونه در نگاه اول جذاب باشه. در ادامه، از این بابت آسوده خاطر هست که هر زمانی بخواد، میتونه یک هویت دیگر بسازه و همینطور هویتهای مختلف و این هم آزادی عمل افراطیای به انسان میده و هم، فرد رو در یک چرخه نامطلوب و بیانتها قرار میده که مدام داره با سلسله هویتهای دیگری زندگی میکنه. البته این بدترین شرایطی هست که میتونه پیش بیاد و معدود افرادی به این مرحله میرسن. از روانشناسی و روانپزشکی و روانکاوی و... سر در نمیارم ولی گویا پارانویا همپوشانی داره با این موضوع. وسواسی که در پی اون شخصیت مجازی امن به انسان راه پیدا میکنه، باعث یک بدبینی دائمی میشه و بالعکس.
زمانی مسئله دوم مشکلات بیشتری میسازه که وارد زندگی حقیقی بشه. هر مکان عمومیای که فرد بره، میتونه هویت متفاوتی ایجاد کنه به طرق مختلف که جای پرداختن بهش نیست.
سوالی که هست، هدف انسان چیه از این کار؟ همونطور که گفتم، اهداف بیانتهایی وجود داره. لذت مضاعفی در ایجاد یک حاشیه امن هست. ارتباطات انسانی (بدون در نظر گرفتن حالات عاطفی) به سطحی تقلیل پیدا میکنه که در لحظه قطع بشه و سپس یک سلسله ارتباطات دیگری ایجاد بشه. اما همهچیز، لذت نیست. بعد از مدتی صرفا یک اعتیاد ایجاد میشه به بودن در ناحیه امن و کوچکترین نشت اطلاعات بیاهمیتی، سیگنال ایجاد یک هویت جدیده. این به مرور باعث میشه که فرد نتونه به شکل صحیح از محیط فضای مجازی بهره ببره. همه چیز مثل یک خاکریز میمونه که اگه از دست بره، تمام بنیانهای اندیشهای از دست رفته. کلمات به بدترین شکل ممکن دارای معنا و ارزش میشن. در نهایت، بقیه در فضای مجازی تمایلی به ارتباط با شما ندارن احتمالا.
پ.ن:
اینها در صورتیه که در مورد دوم به شکل افراطی وارد بشید. حفظ امنیت حریم شخصی برای هر فرد در سطحی تعریف شده و لزوما واجب نیست.