سینما سمپادیا

  • شروع کننده موضوع
  • #1

bl0ker

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
429
امتیاز
1,051
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
91
مدال المپیاد
برنز المپیاد زیست سال 90
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زیست شناسی
پیش نوشت این متن: [nb]به اعتقاد بنده این فروم لعنتی (!) یه انجمن طنز نویسی کم داره. اصن قرار مدار هایی بود که خودم بیام راهش بندازم اما وقتش رو نداشتم. حقیقتش این بود که اهمیت چندانی هم نداشت برام. من فقط چهارتا تاپیک طنزنویسی می خواستم که توش بوق بزنم و بنویسم. در این باره مشتی پر هم از ایده داشتم ... حتی همین سینما سمپادیا قرار بود به یکی از ستاد های مرکزی فعالیت های حزب تبدیل بشه. حزبی که قبل از اینکه تشکیل بشه از هم پوکید! حالا به هر حال، مهم نیست. فعلا شما این تاپیک رو داشته باش تا ببینیم چی پیش میاد ...[/nb] که ترجیح می دم اول خونده بشه هرچند که پایین پستم باشه!


هر روز صبح از ساعت 10AM که عموما کاربرا از خواب پا می شن تا 5AM فرداش که دوباره کپه مرگشون رو می زارن، سمپادیا پر از سوژه های ریز و درشت و اتفاقات جور واجوره. واسه خودش فیلمیه اصن! و به همین علت بنده به عنوان یه خیر مدرسه ساز و اینا، این دفعه تصمیم گرفتم یه سینما بزنم تا روح ملت هم شاد شه و یکم تفریح کنن. والا! نمی شه که همه اش آدم بیاد سایت دعوا کنه!!

هر چیزی که دم دستتون دیدن سوژه کنین و ازش یه فیلم در بیارین! یه جور فیلم نامه .. و به هر سبک نگارشی که دلتون خواست. اصن اصولش رو رعایت کنید و نکنید هم مهم نیست. بنده همینجا به عنوان موسس و ایده دهنده تاپیک این اجازه رو بهتون می دم و آمریکا هم هیچ غلطی نمی تونه بکنه!
wwwjadooga_6631440_4826396.gif
به عنوان دست گرمی و برای این که تا حدودی با الگوی کار آشنا شید هم خودم یه فیلمک ساختم که توی پست بعدی ارائه می دم تا قالب کار دستتون بیاد.

ضمنا لازم نیست فقط از سمپادیا سوژه یابی کنید. خیلی چیزاس .. از زندگی روزمره و شخصی تون توی خونه گرفته تا اتفاقات مدرسه و کوچه بازار و یا حتی جریانات بین المللی و سیاسی ... و بهتون قول می دم که از همه اش می شه سوژه های فانی در آورد. اصن همین فیلم هایی که واقعا می سازن رو سوژه کنین و طنزش کنید. مثلا طنز جدایی نادر از سیمین ... حتی می تونین اینا رو به قضایای داخل سایت هم ربط بدین و جای شخصیت ها رو عوض کنین. ... یا مثلا سریال های چند قسمتی درست کنین.

فیلم هاتون می تونه هر ژانری هم که بخواید داشته باشه. فیلم کوتاه، مستند، ترسناک، اکشن، عاشقانه (نه جون خودت!) و حتی +18 سال!
wwwjadooga_6631440_4826396.gif


حزب هم قرار بود پشتیبان شما باشه، اما متاسفانه اسپانسر های ما همگی به آمریکا پناهنده شدن!! خلاصه ما بودجه ای واسه ساخت فیلم نمی دیم. با خودتونه. ( بودجه یعنی همون ایده - همین الانشم کلی ایده بهتون دادم که چه فیلمایی میشه ساخت. )


+ ضمنا ایده دیگه ای که دارم اینه که مثل تاپیک 221 سمپادیا استریت که یه دفعه جوون گرفت و به یه تاپیک همگانی توی کل سایت تبدیل شد، این بلا رو سر این تاپیک هم در بیارین و مثلا یه نشان تحت عنوان نشان "جایزه اسکار" هم در نظر بگیرین که به بهترین فیلم ساخته شده تعلق بگیره. می شه اینو تحت عنوان دوره آکادمی اسکار هر سه ماه یک بار (فصلی) در سایت اجرا کرد. می تونین اولین دوره اش رو از همین تابستون تحت عنوان دوره تابستانی آکادمی اسکار شروع کنید.


این تاپیک فقط دوتا قانون کلی داره:

1. اینجا فقط مخصوص اکران فیلم هاست. نه نقد کردن و نظر دادن در موردشون
2. بعد از این پست بنده هیچ پستی در مورد برنامه های کلی تاپیک (مثلا همین نشان اکادمی اسکار) نزنید! به هیچ وجه! چون نظام تاپیک به هم می ریزه. هر صحبتی دارید در انجمن پیشنهادات و انتقادات.

و از مدیر انجمن هم صمیمانه خواهش می کنم اگر شخصی پستی با محتوایی به جز پست های فیلم و سریال زد، بی برو برگرد پاکش کنید.


ضمنا به عنوان کسی که یه زمانی این چیزا کارش بوده پیشنهاد می کنم که سعی کنید عموما هم طنز بنویسین چون هیچی به اندازه طنز سوژه خور و پرطرفدار نیست. ممنان!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

bl0ker

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
429
امتیاز
1,051
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
91
مدال المپیاد
برنز المپیاد زیست سال 90
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زیست شناسی
پاسخ : سینما سمپادیا

گروه مستندسازان سمپادیا تقدیم می کند ... حیاط وحش سمپادسیتی



توضیحات

* تمامی دست اندرکاران و تهیه کنندگان و فیلم برداران و اینای فیلم خودم بودم. باتشکر از همشون!

* این فیلم برای کودکان بخاطر شفاف سازی در زمینه بلوغ نامناسب است و توصیه نمی شود. ( بچه تو برو تام و جری ات رو ببین )

* تمام بودجه ی ساخت فیلم، نه از ذخایر شخصی طلا و نفت آقای مطهری تامین شده و نه از پروژه های سایت!! این کارا اصن تو مرام بچه های حزب نیس که دست کنن تو جیب بقیه.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


دوربین یه صفحه با نوشته های نامفهوم رو نشون می ده که مشخص نیست چه کوفتیه. یکم لنز جلو عقب میشه تا بلاخره به یه تصویر صاف از سمپادسیتی می رسیم.


اساس نامه ی سایت شهر بزرگ سمپادی ها

مدیر کل: به سایت ما خوش آمدید. سپاسگذاریم که به سمپادیا نرفتید! اصلا اگه رفتین دهنتون رو سرویس می کنیم. این سایت با پتانسیل بالای علمی اش، تمام نیازهای علمی شما رو پاسخ گوه! من خودم سه بار برنده جایزه نوبل شدم!! یه بار هم نامزد کردم.
wwwjadooga_6631440_4826396.gif


برای جلوگیری از به هم خوردن حال بیننده ها، کارگردان همینجا کات می ده تا برن یه صحنه دیگه بگیرن.



انجمن زیست شناسی

کاربر شماره 1: بچه ها من فک می کنم دیشب به بلوغ رسیدم! این بلوغ دقیقا چه رنگیه؟!

حاجی صلواتی: پناه بر خدا! استغفرالله!

علی کوچولو: درد هم داشت؟!

ستاره جووون: به به! به به! 8->

کاکا سیا: بچچچه .. هنوز خیلی بچه ای. بچه من ده سال پیش بالغ شدم بچه. من یه کاربر بالغ حرفه ایم بچچچچه! خاک انجمن تو حلقم!!

علی کوچولو: کاکا سیاه چرا چرت می گی؟ تو که یه سالم از من کوچیک تری. فقط نه سالته!!

ستاره جووون: راستی یادم رفت، من قبلا برا المپیاد زیست یه کارایی (؟!) می کردم. در مورد بلوغ یه چیزایی می دونم. اینم شماره ام ********093 اگه سوالی داشتی من حاضرم هر کمکی بهت بکنم!

متفکر قرن: شاید منظورش بلوغ فکریه :-?

مدیر کل: تاپیک بلوغ فکری جاش توی انجمن روانشناسیه بوقی!

حاجی صلواتی: به نام خدا و یاد شهدا، جناب مدیر کل، اینجانب کاربر حاجی صلواتی فرزند کاربر (!) ساسی مانکن، یکبار مخالفت خود را با محتوای این تاپیک بیان کردم و این بار دوم است. بار سومی وجود نخواهد داشت.

مدیر کل: هرچی شما بگید قربان. کاربر شماره 1 بن شد.

ستاره جوون: من تا ابد محکوم به تنهایی ام. :((


انجمن فیزیک

آلبرت جو گیر: بچه ها بیاین بمب اتم بسازیم!!

حاجی صلواتی: پناه بر خدا! استغفرالله!

ستاره جووون: به به! به به! 8->

کاکا سیا: من پسرخاله اوباما هستم!! اگه بمب بسازید، می دم سایتتون رو تحریم کنن.

ستاره جووون: بازم یادم رفت، راستش من خودم که توی کار المپیاد زیستم. اما دوستم، ماری کوری، کلا تو کار بمب اتمه. اینم شماره اش ********093 راستی می خوای شماره خودمم داشته باش، دوس دارم بیشتر با بمب اتم آشنا شم!

علی کوچولو: می گم این بمب اتم وقتی می ترکه، درد هم داره؟!
wwwjadooga_6631440_4826396.gif



انجمن روانشناسی

کاربر شماره 2 (همون کاربر شماره 1، با یه اکانت جدید): بچه ها من پیشونی ام ورم کرده. فک کنم مغزم داره بزرگ میشه. این یعنی بلوغ فکری؟!

مدیر کل: این بلوغ جسمیه. تو چرا هی تاپیک نامربوط می زنی؟ اصن زدی این سوژه بلوغ رو هم خز کردی رفت. بن!


انجمن شب نشینی

کلا سانسور شد!


انجمن داستان نویسی

ستاره جووون: بچه ها من یه داستان نوشتم. گوش کنین. ;;) یکی بود یکی نبود. من دیشب با مامانم دعوام شد. الان بیمارستانم، آخه رگمو زدم. قصه ما به سر رسید، غصه من سر نرسید. قشنگ بود؟ ;;)

جواد تلمبه: وای عزیزم عالی بود. به قشنگی ستاره های آسمونی ... [ این صحنه فیلم رو که داشتیم می گرفتیم یکی از عوامل صحنه بالا آورد! ]


مابقی انجمن های سایت هم، ارزش فیلم گرفتن نداشت. ما هم حوصله نوشتنش رو نداشتیم! آقا اصن بودجه اش رو نداشتیم >.<


صحنه آخر فیلم بلاخره چهره ستاره جووون نشون داده می شه که موبایلشم دستشه ... درینگ درینگ (صدای اس ام اس)
متن اس ام اس: سلام! من مدیر کل سایتم .. دیشب تازه بالغ شدم، چندتا سوال داشتم
wwwjadooga_6631440_4826396.gif
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

bl0ker

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
429
امتیاز
1,051
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
91
مدال المپیاد
برنز المپیاد زیست سال 90
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زیست شناسی
پاسخ : سینما سمپادیا(طنز نویسی)

کمپانی والت دیزینی تقدیم می کند ... پدرخوانده - قسمت اول


کارگردان: بلاکر

بازیگر نقش اول: بلاکر
بازیگر نقش دوم: بازم بلاکر
wwwjadooga_6631440_4826396.gif


بازیگر میهمان: میکی موس (!)


5 ... 4 ... 3 ... 2 ... 1 ...

نور به یه شکل کاملا مافیایی از بین کرکره های پرده وارد یه اتاق تاریک می شه! به دیوارای اتاق کله بریده بن شدگان تاریخ سمپادیا چسبیده! پشت میز کسی نشسته اما برای مخوف تر شدن صحنه کلاه سیاه لبه داری صورتش رو پوشونده! فیلم بردار دوربین رو به سمت میز حرکت می ده تا یه نمای نزدیک از سیگار روی لب اون مرد بگیره. [پاهای فیلم بردار داره می لرزه!] مرد سیگار بهمن می کشه! دوربین یه چرخش آروم 120 درجه انجام می ده و یه دفعه از اون ور میز یکی شروع می کنه به زر زدن:

- اون مدیر داخلی آدم خیلی بدیه، هر وقت هر پیشنهادی که دادم می گه باید روش مشورت بشه، لعنتی یه بار نشده بگه چشم! نسل این جور مدیرا رو باید برداشت.

اون شخص کلاه سیاه گوشه لبشو می خارونه و می گه: بلاکنچنزو! برو سر اصل مطلب. حوصله بیننده ها سر رفت. از من چی می خوای؟

بلاکنچنزو: پدرخوانده من فقط عدالت می خوام، عدالت. لطفا بن اش کنین!!

شخص کلاه سیاه دست می کنه توی دماغش و می گه: خیلی خب ولی قبلش باید دستمو بوس کنی!

بلاکنچنزو: ولی پدر شما همین الان دستتون توی دماغتون بود!
wwwjadooga_6631440_4826396.gif


- نگران نباش، دماغمو همین 5 دقیقه پیش تمیز کردم! می تونی خودت ببینی ... و بعد به سمت جلو خم می شه و داخل سوراخ دماغش را به بلاکنچنزو نشون می ده!

- ولی پدر من نمی تونم اعتماد کنم، شاید اون ته ته هاش هنوز کثیف باشه!

- مگه می خوای دماغمو بوس کنی مرد؟!

- نه ولی خب من مبسر بهداشت خونواده ام پدر!

- :| باشه بیا اینم برای تو .. فیییییین!

پدر بلاکنچنزو رو مجبور می کنه که محتویات دماغش رو از کف دستش لیس بزنه!! و بعد درخواستش رو تایید می کنه و صحنه می پره.

...

کارگردان حرکت می ده و فیلم از یه جاده خلوت از سر گرفته می شه. یه نفر که یونیفرم آبی تیره مدیرای داخلی تنشه قراره کنار جاده وایسه و در همین حین یه تریلی توی یه حادثه صحنه سازی شده مثلا باهاش تصادف کنه. تریلی حرکت می کنه اما ترمزش می بره و واقعا اون مدیر داخلی رو زیر می گیره و تصادفا مغزش می ریزه بیرون!

کارگردان: نه بد شد! خونش زیادیه. صحنه رو دوباره می گیریم.

تریلی دنده عقب می گیره و یه بار دیگه هم از روی اون شخص رد می شه!!!
wwwjadooga_6631440_4826396.gif
)

برا چند لحظه یه زاویه بسته از پشت فرمون بدست میاد و دوربین چهره میکی موس رو نشون می ده که داره به حالت دو نقطه دی می خنده.

در حالی که مغز اون شخص داره از گوشه جمجمه اش می ریزه بیرون آهنگ رمانتیک پدرخوانده زده می شه و قسمت اول تموم میشه...

THE END​



+ تقریبا نصف فیلم از جایی که بلاکنچنزو دست پدر رو می بوسه، به علت وجود صحنه های بیشتر از نمایان کردن عضوهایی چون گوش و حلق و بینی توسط مدیریت سایت حذف شد! ( ولی ما اون رو به شکل سی دی های غیرمجاز به شما عرضه خواهیم کرد
wwwjadooga_6631440_4826396.gif
)

++ این فیلم قسمت دومی ندارد!

+++ قرار بود مدیر داخلی رو با مسلسل ترور کنیم اما همچنین مجوز حمل سلاح گرم هم به ما داده نشد.

++++ مراسم تشیع جنازه اون مدیر مرحوم هم منهای مغزش پنجشنبه این هفته در تالار اصلی سمپادیا برگزار خواهد شد! مغزشو تا خواستیم از کف خیابون جمعش کنیم سگا خوردن!!

+++++ هیچ می دونید ما برای فیلم سازی اصلا آزادی نداریم؟! =.= چرا محیط سمپادیا باید اینقد خشک و Boring باشه؟!

++++++ شباهت کلاه سیاه بازیگر نقش پدرخوانده و کلاه سیاه یکی از مدیران سایت به ما مربوط نیست، به ماچه که او هم از این کلاه ها دارد! ما تدارکات خود را از شرکت تجاری GC & D خریداری کرده ایم.

+++++++ GC & D همچنین از نمایندگان رسمی عرضه سیگار و دخانیات بهمن هم می باشد! سفارش هر گونه مخدر اعم از سیگار، هشیش و هروئین و ... پذیرفته می شود. برای سفارش محصول خود می توانید با GCD تماس بگیرید.

ممنان که فیلم ما را تماشا کردید.

پ.ن: در مورد پست هایی که خودم می زارم هم بگم، شاید طنز نوشتن منظورهای مختلفی داشته باشه، اما حداقل من یکی که فقط برا دل خودم از هر چی که شد و صرفا واسه خود طنزنویسی می نویسم.
 
ارسال‌ها
1,864
امتیاز
10,526
نام مرکز سمپاد
شهیدبهشتی
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه تهران
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سینما سمپادیا(طنز نویسی)

پست اول 18 تا لایک داره برادر
100% استقبال میشه

فقط فک میکنم دوستان ایده ندارن
منم خیلی اینجا رفیق ندارم که سوژه بازیم زیاد شه
در غیر اینصورت من پایه ام ! :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

bl0ker

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
429
امتیاز
1,051
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
91
مدال المپیاد
برنز المپیاد زیست سال 90
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زیست شناسی
پاسخ : سینما سمپادیا(طنز نویسی)

دوستان اونایی که سوژه دارین از هرچی نه صرفا سمپادیا و سایت می تونین سوژه هاتونو بگین که اونایی که انگیزه واسه نوشتن دارن روش کار کنن و ازش طنز بسازن.

اونایی هم که می خوان بنویسن، این سوژه ها رو پیشنهاد می کنم:

+ یک فیلم نامه طنز از جریانات صندلی داغ حالا به هر صورتی که می خواین و هر شخصیتی از سایت یا صندلی داغ خودتون که قبلا برگزار شده

+ طنز کردن یکی از درگیری های سایت مثلا توی انجمن پیشنهادات و انتقادات

+ طنز از زندگی یه آدم شیرازی از صبح تا شب! - اگه اینو ننویسین من خودم تخصصی روش کار خواهم کرد :D

+ من که اخبار نگاه نمی کنم اما طنز کردن یه چیز سیاسی

+ یه داستان طنز از یه عملیات ویژه و کودتا حزب حیوانات سایت که مثلا برنامه داشتن سایت رو یه شبه در دست بگیرین با هک و جو سازی و ...

+ طنز سازی از جریانات یکی از میتینگ های سایت



اگه چیز دیگه ای به نظرم رسید می گم...
 

Rocker the World

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
32
نام مرکز سمپاد
هاشم آقا یا فرزانه خانوم !
شهر
مشهد ُ الـرضا
پاسخ : سینما سمپادیا(طنز نویسی)

میگم اگه به جای سینما سمپادیا میزدی سمپادیوود بهتر بود !! (برحسب هالیوود ُ بالیوود !!)
یه فیلم نامه طنز نیمه کاره دارم اگه شد براتون می زنم ...
 

amir abbasi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
894
امتیاز
4,125
نام مرکز سمپاد
دبیرستانِـــ CNIHS یا همون CIHS سابق
شهر
مـــشـ CO
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
UWO
حواشی صندلی داغ

قبل از این که شروع کنم از بلاکر تشکر کنم بابت اینکه این تاپیکو زد. از همون اول که تو سایت عضو شدم دنبال یه همچین تاپیکی میگشتم ولی پیدا نمیکردم و فک میکردم اگه وقت بزارم و این تاپیک رو بزنم مدیرا قفلش می کنن! ولی از بلاکر که همت کرد و این این تاپیکو زد ممنونم!

سمپادیا و مسائل پیرامون صندلی داغ...

نام فیلم: صندلی داغ و حواشی آن. :>
بازیگران: 4تا داوطلب :D
کارگردان: یه بنده ی خدا :-"
اسپانسر: هیچکی :D


داوطلبین شرکت کننده در صندلی داغ

داوطلب شماره یک(رفیق زیاد داره): الان با پ.خ به دوستان کارو ردیفش میکنم.

داوطلب شماره دو(مدیره): یه کنفراس میزارم با مدیرا تا برام رای جمع کنن.

داوطلب شماره سه(کنکوریه): من که درسام سنگینه نمیتونم کاری کنم! هــعـــی!

داوطلب شماره چهار(یه کاربر ساده): هیچ دوستی که ندارم! مدیر هم که نیستم تا کنفرانس تشکیل بدم! هــعـــی! پس صبر میکنم ببینم نتیجه چی میشه؟!


نتایج نظرسنجی بعد از 3 روز...

داوطلب شماره یک(اونی که رفیقاش تو سایت مث مور و ملخ ریختن): 79 رای

داوطلب شماره دو(مدیره): 78 رای

داوطلب شماره سه(کنکوریه): 23 رای

داوطلب شماره چهار(فرد تنهای بدبخت): 11رای


حال داوطلبین بعد از دیدن نتایج...

داوطلب شماره یک: هـــورا ! بالاخره میرم رو صندلی.

داوطلب شماره دو: خواهر مادر!!! از من بیشتر رای اورده لــعــنـــتــی! L-:. خطاب به همه ی مدیرا سریع بیاید تو کنفرانس جلسه مهرمانه و مهمه... :-w

داوطلب شماره سه: میدونستم!‌ اگه هم رای میوردم وقت نمیکردم جواب بدم اصن!بعدم پشت سرم فحشای رنگاورنگ میدادن! :-" ;))

داوطلب شماره چهار: ینی 11 نفر منو تو سایت میشناسن؟؟؟ ;;)


بعد کنفراس مدیرا و بحث های مهرمانه...

مدیر انجمن میاد پست میده مینویسه:
به علت کم بودن رای ها، نظرسنجی تا دو روز دیگه بازه.


نتایج نظرسنجی بعد 2 روز اضافه شده...

داوطلب شماره یک(رفیق زیاد): 79 رای

داوطلب شماره دو(مدیره): 81 رای

داوطلب شماره سه(کنکوریه): 24 رای

داوطلب شماره چهار(تنهای بدبخت): 11رای


حال داوطلبین بعد از دیدن دوباره ی نتایج...

داوطلب شماره یک(رفیق زیاد): چی یره؟! :O خواهر مادر!!! این چه وضعشه... :-w X-(

داوطلب شماره دو(مدیره): حالا شد. بچه پررو برا من رای جمع میکنه. :P

داوطلب شماره سه(کنکوریه): وقتی داوطلب میاد نتایج رو ببینه مامان داوطلب از راه میرسه: به به! میبینیم که درست تموم نشده نشستی پای کامپیوتر! یالا بلن شو بشین درساتو بخون.(و گیرهای بعدی که این جا جا نمیشه!!! :-") و در نتیجه داوطلب بدون ایکه نتایجو ببینه میره سر درساش. :-<

داوطلب شماره چهار(تنهای بدبخت): 8->


زمانی که صندلی داغ باز میشه و مدیره میره رو صندلی...

اون داوطلبه که بار اول بیشترین رای رو داشت میاد و اولین پستو میده:

سلام :D
خوبی؟ :D
اگه رای نمیوردی و رو صندلی داغ نمیرفتی چی کار میکردی؟؟؟ :-"

سلام سلام
خوبی؟ خوبم :D
اگه رای نمیوردی و رو صندلی داغ نمیرفتی چی کار میکردی؟؟ هیچی، مدیریتمو میکردم! اصنم برام مهم نبود کی رای بیاره... :-"


پ.ن: خطاب به تمام دوستان. این پست صرفا جنبه ی طنز داره... :D
 

DaMoN SaLvAtOrE

مهدی صفری
ارسال‌ها
487
امتیاز
2,402
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم - تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
Health IT
پاسخ : سینما سمپادیا

راستش من اهل کل کل نیستم.....از این تاپیک هم خوشم اومد قشنگ بود اما خب وقتی دیدم یه عده شعور رو کنار گذاشتن و چجوری اعضای سایت دیگه رو مسخره میکنن بم برخورد،رفتم به یکی از اجرایی ها گفتم،گفت مطلب طنزه و مشکلی نداره.برای همین منم گگفتم خب حالا که اشکالی نداره من هم میام در مورد سمپادیا مینویسم،تا ببینم دوستان خوششون میاد کسی که نمیشناستشون اینجوری در موردشون قضاوت کنه یا نه.میدونم که عده زیادی به من دیس میدن و بهشون بر میخوره اما خب من تنها کاری که میتونستم رو کردم و رفتم به یکی از مدیر های اجرایی گفتم،ولی جواب شنیدم ما نمیخوایم به عقیده کسی انتقاد کنیم و این مطلب هم طنزه و مشکلی نیست.
خب منم طنز مینویسم.
از تمامی کاربران این سایت (به غیر از نویسنده اون مطلب) معذرت میخوام!و تنها دلیلم برای این کار نشون دادن اعتراضه.همین،امیدوارم که منو ببخشید.

-------------------
جوابیه نوشته بودم،ولی به خاطر حرف های دوستان پاکش کردم.....(متن ویرایش نشده،قبل از ارسال پاک شد)
ولی خواستم بگم مغرور بودن هم حدی داره.
 
  • لایک
امتیازات: s!na
ارسال‌ها
1,902
امتیاز
14,084
نام مرکز سمپاد
شهید حقانی
شهر
بندرعــباس
سال فارغ التحصیلی
1392
پاسخ : سینما سمپادیا

نام فیلم:
فحش در سمپادیا.
ژانر:تاریخی

بازیگران: درجریان نیستم آخه میخوام جلو برم همینجوری بینم چی میشه

کارگردان: خودم

شرکت پخش: 128

نکته: این فیلم به زبان فارسی قدیمی(باستانی) بوده

و حال داستان:

صبوح که خورشید رویش نمایاندی و پرتو نور بی مضایغه اش پراکندی کاربران سمپادیا یک به یک از خواب خاسته و بعد تناول چیزکی(ماه رمضونه!!) لاگ این کردی از قضا یکی از کاربران که به قول خود شاخ تشریف داشتندی و بسیار خود بزرگ دیدی تصمیم گرفته روزی یک داف هوا کرده و از نعماتش استفاده کرده و روز خود فرح کرده و شب کند. از قضای بیکاری چندی رفیقان اعلام حضور کرده با او همراه شدند گروه تصمیم کرده که در سایت شاخ نمایی و صمیمی بوند از قضا جامه خود تغییر داده و مخنقه ای انداخته موها فراخ کردی و ادبیات تغییر شد..

دیگر جای واژه های محترمانه عوض نمودی و از کلمه "عن" تناول کردی(!!!)
کم کم بودی که کاربران بچه سایت خوش کرده و ملحق به گروه شاخان شدی که از قضا یا راه دادی یا ندادی...که اگر دادی دیدی ..
به همین نسق هرکه خواست در پست ها از کلمات "عن " "گه" و... استفاده نموده و ادب سایت به همان کلمات کشیدندی.

مدیران سایت هم که خود شاخی طلبی گه گداری :D گزارده و به خنده ای نموده .
و به این ترتیب بود (ب مضموم) که حلالی حرام کرده و حرامی حلال...


ممنون که به این فیلم(داستان) تاریخی توجه کردید به امید اینکه فیلم های تاریخی علاقمندان بیشتری کسب کنند.
 

ShapoorII

Erfan
ارسال‌ها
429
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای 1
شهر
نصف جهان
سال فارغ التحصیلی
1392
مدال المپیاد
علوم و فناوری نانو: نقره (دومین دوره) و طلا (چهارمن دوره)
دانشگاه
علوم پزشکی شهید بهشتی
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ :سوژه سینما سمپادیا

ببخشید پارازیت میام
ب نظرم جالبتر میشه اگه در کنار سوژه های ابتکاری ک هر فیلمسازی! انتخاب میکنه چنتا از کاربرای سایت ب عنوان سوژه داوطلب بشن و علاوه بر فیلمهایی ساخته میشن! فیلمهای کوتاهتری م براساس پروفایل و پستهای اون کاربر ساخته شه
چون سوژه ها ملموستر میشن و اطلاعات کاملتری در دسترسه کار راحتتر میشه و نفرات بیشتری میتونن بقیه رو فیلم کنن
× منظورم این نیست سوژه فقط کاربران داوطب سایت باشن بلکه بعنوان سوژه خاص هرکس مایل بود کاربرُ فیلم کنه هرکس مایل نبود سوژه ب انتخاب خودش
 

amir abbasi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
894
امتیاز
4,125
نام مرکز سمپاد
دبیرستانِـــ CNIHS یا همون CIHS سابق
شهر
مـــشـ CO
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
UWO
پاسخ : سینما سمپادیا

به نقل از Dead :
ببخشید پارازیت میام
ب نظرم جالبتر میشه اگه در کنار سوژه های ابتکاری ک هر فیلمسازی! انتخاب میکنه چنتا از کاربرای سایت ب عنوان سوژه داوطلب بشن و علاوه بر فیلمهایی ساخته میشن! فیلمهای کوتاهتری م براساس پروفایل و پستهای اون کاربر ساخته شه
چون سوژه ها ملموستر میشن و اطلاعات کاملتری در دسترسه کار راحتتر میشه و نفرات بیشتری میتونن بقیه رو فیلم کنن
× منظورم این نیست سوژه فقط کاربران داوطب سایت باشن بلکه بعنوان سوژه خاص هرکس مایل بود کاربرُ فیلم کنه هرکس مایل نبود سوژه ب انتخاب خودش

آقا من همین جوریشم که اسم نیوردم و آخر مطلب هم نوشتم فقط برای طنزش نوشتم، دوشتان بهشون برخورده :-"
 

نسترنگار

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,367
امتیاز
7,066
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱ تهران
رشته دانشگاه
پزشکی بهشتی
پاسخ : سینما سمپادیا

به نقل از ۩ امــیــر محــمــد ۩ :
آقا من همین جوریشم که اسم نیوردم و آخر مطلب هم نوشتم فقط برای طنزش نوشتم، دوشتان بهشون برخورده :-"

خب اگه کسی داوطلب بشه ینی جنبه‌شو داره دیگه!
 

ShapoorII

Erfan
ارسال‌ها
429
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای 1
شهر
نصف جهان
سال فارغ التحصیلی
1392
مدال المپیاد
علوم و فناوری نانو: نقره (دومین دوره) و طلا (چهارمن دوره)
دانشگاه
علوم پزشکی شهید بهشتی
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سینما سمپادیا

به نقل از ۩ امــیــر محــمــد ۩ :
آقا من همین جوریشم که اسم نیوردم و آخر مطلب هم نوشتم فقط برای طنزش نوشتم، دوشتان بهشون برخورده :-"
میگم ک سوژه خودش داوطلب شه + قراره طنز باشه نه هجو
البته ب نظرم بد نیست ژانرای دیگه م چاشنی طنز شه مثلا فضا رو ترسناک بیان کنیم
 

amir abbasi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
894
امتیاز
4,125
نام مرکز سمپاد
دبیرستانِـــ CNIHS یا همون CIHS سابق
شهر
مـــشـ CO
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
UWO
پاسخ : سینما سمپادیا

به نقل از نسترنّگار :
خب اگه کسی داوطلب بشه ینی جنبه‌شو داره دیگه!
به نقل از Dead :
میگم ک سوژه خودش داوطلب شه + قراره طنز باشه نه هجو
البته ب نظرم بد نیست ژانرای دیگه م چاشنی طنز شه مثلا فضا رو ترسناک بیان کنیم

قبول. (;

من که مشکلی با این چیزا ندارم. هر کی هر چی برام ساخت عیب نداره :))
جنبمون بالاست :-"

فقط آبادمون نکنید :D
 

amir abbasi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
894
امتیاز
4,125
نام مرکز سمپاد
دبیرستانِـــ CNIHS یا همون CIHS سابق
شهر
مـــشـ CO
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
UWO
پاسخ : سینما سمپادیا

به نقل از מצטנע :
فکر نکنم مسئله این باشه که کی داوطلبه کی نیست چیزی که واضحه اینه که داوطلباش زیادند اما نه کسی آدرس اینجارو بلده نه کسی حالشو داره فکر کنم بعلاوه این که یه نفر داوطلب باشه به اندازه کافی کامل نیست برای سوژه ی طنز تمام عیار "که این دو تامتنی که خودشون نوشتند واقعا در سطحه خودشون حرف نداره " ...

+ ویرایش : واقعا این تاپیک مستحقه "!!" استقباله بیشتریه ...

خب چن نفر اعلام آمادگی کنن حله دیگه؟! :-?
 

Rocker the World

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
32
نام مرکز سمپاد
هاشم آقا یا فرزانه خانوم !
شهر
مشهد ُ الـرضا
پاسخ : سینما سمپادیا

سمپادیوود !
نام فیلم : عملیات خیبر
نوبت اکران : 5/7/1364
ژانر : هشت سال دفاع مقدس ، جنگی !
کارگردان : جمع بسیجیان مخلص خدا !
تهیه کننده : آیت اللهِ العُظما ، شیخ الرئیس (برادر) فدایی ! (امام جماعت مدرسه !)
بازیگران : حجت الاسلام و المسلمین (برادر) فدایی در نقش فرمانده ، خودم در نقش شهید باکری ، ندا در نقش تلفن چی (همون آدمی که پشتش یه کیوسک تلفن انداخته ُ همیشه از شر خمپاره ها در امان ِ !) ، سیم سیم در نقش حسین فهمیده ، عاطفه در نقش جواد هاشمی ، سپیده در نقش نخاله ی گردان (تلافی اون معرفی ناجور من به دوسای بسکتبالیت که گفتی من نخاله ی مدرسه ـم !) ، فائزه در نقش پرستار زیبا روی ، بروبچ اول و دوم دبیرستانی در نقش عراقی ها و ...
اکران فیلم :
صدای خمپاره می آید و مرکز سمپاد که الان به پناهگاه تبدیل شده است می رود روی هوا ، بروبکس اول ُ دوم (عراقی ها) مثل مور ُ ملخ ریخته اند تا سنگرها را بگیرند ، دوربین روی صورت آیت الله فدایی کلوز آپ می کند و عرق شرم ُ عِرق وطن پرستی ست که از روی برادر فدایی روان است ، خلاصه برادر فدایی اوضاع را ناجور می بیند ُ یک تک زنگ می زند به شهید باکری (خودم !) ، (ببخشید اون لحظه شهید باکری هنوز شهید نبودن ، احیانن فک نکنین تک زده به بهشت !) ، متاسفانه چون اپراتور ایرانسل با برادر فدایی همکاری نمی کند شارژ برادر فدایی کفاف ِ برقراری تماس را نمی دهد !
خلاصه تک می زند به باکری ، باکری (اپراتور باکری همراه اول بوده !) هم زنگ می زند ُ فدایی داد ُ فریاد کنان در حالی که عوامل پشت صحنه صدای توپ ُ تانک از خودشان در می آورند می گوید : فدایی فدایی ، باکری ؟
باکری : فدایی جان به گوشم ؟
فدایی : برادر کجایی ؟ این جا از مهمونی هم گذشته شده زینب پارتی ، قرص اِکس کم آوردیم ، چن تا ایولش ُ بفرس !
باکری : والا به خدا این جا هم دس کمی نداره ، یه چن تا استامینوفن بفرسم کارت را میوفته ؟
فدایی : حالا بفرست ببینم چی میشه ...
در همان لحظه چن تا موشک هوایی زده می شود ُ تعداد زیادی از اول دوم ها لت ُ پار می شوند اما تانک ها هنوز هم نزدیکتر می شوند ...
برادر فدایی صدای جر ُ بحث می شنود ُ بلند می شود ببیند چه شده ، پشت سنگر چن تا بسیجی دست ُ پای سیم سیم (شهید فهمیده) را گرفته اند ُ سیم سیم جیغ ُ داد می کشد !
فدایی : باز چه خبره ؟
یکی از بسیجی ها : حاجی ، حسین چن تا بمب به خودش بسته !
فدایی : خب بذار ببنده مگه چیه ؟
یکی از بسیجی ها : حاجی هر چی بش میگیم این جا آر پی جی هست لازم نیس بری زیر تانک تو کله اش نمیره !
فدایی : ای بابا خب ببندش به سنگر تا کاری دست خودش نداده
فدایی بعد از این حرف به سمت درمانگاه که قبلن آزمایشگاه مرکز سمپاد بوده می رود ، در آن جا چندین زخمی افتاده اند ُ آه ُ ناله می کنند که سپیده هم جزو آن هاست !
سپیده (نخاله گردان !) که می بیند فائزه (پرستار زیبا روی !) دارد پانسمانش می کند باز می رود سراغ کاری های خلاف و می گوید : میگم خواهر می خوای شمارت ُ بدی بهم تا برای نماز صبح بیدارت کنم ؟!
فائزه : نه خیر ، گوشی خودم آلارم داره ... !
سپیده : حالا شاید بیدار نشید خواهرم ، کار از محکم کاری عیب نمی کنه و ...
و بعد از آن سپیده از فضیلت های بی پایان نماز صبح و عذاب های دردناک قضا کردن نماز صبح سخن به میان می آورد ُ روی تخت بیمارستان منبری تشکیل می دهد اما فائزه به این آسانی خر نمی شود !
در این سکانس دراماتیک و عشقی ناگهان یکی از تانک های اول دومی ها دیوار درمانگاه را خراب می کند و وارد می شود ، افراد پشت صحنه چند عدد کیسه آرد جلوی دوربین خالی می کنند که مثلن اوضاع حسابی ناجور است و گرد و خاک کل صحنه را گرفته ، چند عدد مانکن که جای اصلیشان پشت ویترین مغازه است را هم سر راه تانک می گذارند تا لهشان کند ُ نشان بدهد که چقد اول ها و دوم های مدرسه وحشی و غیر متمدن هستند !
کم کم تانک ها نزدیک و نزدیک می شوند و سپیده که می بیند جان فائزه (پرستار زیبا روی !) در خطر است و شهید فهمیده ایی هم در کار نیس تا خودش را زیر تانک بیندازد ، ناچارن در طی یک عمل انتحاری با چند عدد نارنجک که به طور پنهانی از پشت صحنه برایش می فرستند خودش را میندازد زیر تانک و ... بـــومــــب !!
بعــله ... یک موسیقی بسیار دردناک به مناسبت مرگ این عزیز پخش می شود و تکه های آهن پاره که از اوراقی دم کوچه برایشان سفارش داده اند را هم روی سر و کول سپیده و تانک می ریزند ، و مردم می زنند توی سر و کله شان که ای داد ُ بی داد جوانک مردم از دست رفت !
اما نه ! ... جوانک مردم زنده است ، بـعـله ! ... سپیده که یک عالم رویش سُس ِ کچاپ ریخته اند آه ُ ناله کنان از آهن پاره ها می آید بیرون و در حالی که این سکانس بی شباهت به فیلم هندی نیست و گویی سپیده همان آمیتا چاخان (ببخشید همان باچان !) است ، خلاصه جواد هاشمی هم به کمک وی می آید تا جوانک مردم بیشتر از این توی زحمت نیفتد و از شما چه پنهان ناخنکی هم به سس های کچاپ می زند !
سپیده چشم هایش را باز می کند ُ می بیند بله ... فائزه ُ جواد هاشمی ُ کمپلت کل ِ گردان ریخته اند روی سرش و جواد هاشمی اشهدش را دارد می خواند ... سپیده نگاهی به فائزه می اندازد ُ چشمکی هم می زند ُ جان به جان آفرین تسلیم می نماید ، در این لحظه که معلوم نیست بقیه اول دومی ها و تانک ها کجا گورشان را گم نموده اند ناگهان ندا سر می رسد ُ اخبار جدیدی که توسط بی سیم به وی رسیده است را با خوشحالی تمام می گوید :
سمپـاد آزاد شد !

پـ.نـ : بازیگرا از مدرسمون انتخاب شدن ، فک نکنم هیچ کدومشون الان تو سمپادیا فعال باشن
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,643
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سینما سمپادیا

چقد خوبه اینجا دوباره راه بیفته. 8->
حرف‌ـای پست اوّل رو تایید میکنم. سمپادیا به جایی برای طنز نوشتن (البتّه خلاقانه) نیاز داره.
 
بالا