مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

  • شروع کننده موضوع
  • #1

One Minute

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
352
امتیاز
572
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شـــــاهی
ســــلام، دیدم واقعا جای همچین تاپیکی خالی هستش :D
یه ســـری متن های خیلی جذاب و فوق العاده ای هست که میتونه خیلی به آدم روحیه بده ، مثلا من توی بعضی از سایت ها دیدم که نفرات برتر کنکور اومدن خاطرات خودشون توی اون 4 ساعتی که داشتن کنکور میدادن رو نوشتن ، یا بعضی از نفرات برتر مصاحبه های خیلی خفنی دارن که کاملا به دور از کلیشه و چیزهای تکراری هستش ،

برای همین گفتم همچین تاپیکی بزنم تا استفاده ببریم :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

One Minute

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
352
امتیاز
572
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شـــــاهی
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

ساعات کنکور ، احسان عباسی ، رتبه 4 کنکور ریاضی 88
منبع : وبلاگ ایشون ( آدرسش یادم نمیاد ، یه فایل PDF بود از توی اون پیدا کردم این متن رو )



4 تیر 1388
حدودا 8 صبح...
...
همه خم شده بودن به سمت برگه ی کنکور و منتظر بودن تا بگن شروع کنید...
جو جدا عجیبی بود ...

تا حالا هیچ کدوم از امتحانام این جوری نبود... نه سنجش نه قلمچی ...
راستش یه کم استرس داشتم...
"دانش آموزان عزیز... شروع کنید"
همه با تمام قدرت به سمت برگه حمله کردن. خیلی هیجان داشتم یه جورایی ذوق میکردم چون وحشتناک اعتماد به نفسم زیاد بود
اول درس الکیات (همون ادبیات) دو سوال اول لغت بود. انقدر خونده بودمشون که نگو. سه سوت .
_ ایول مثه این که امسال ادبیاتو آسون گرفتن...
دو سوال بعد املا بود اونم از یه متن خارج کتاب....
_ خوب بالاخره باید یه سوال سخت بدن دیگه الکی که نیس
با شک جواب دادم و رفتم سراغ زبان فارسی . یه جوری شدم.... تعداد واج ها رو می خواست...
_بی خیال میذارم برا آخر کار. بعدا جواب میدم
تعداد تکواژ ها و واژه ها؟
_ این هم که وقت گیره ولش
تعداد ترکیب های وصفی و اضافی؟
_ !!!!!! الله اکبر بیخیال شو دیگه... اینم برا آخر
تعداد مشتق و مرکب و ساده و کوفتو زهر مار...
_ .... اعصاب برام نموند!!!! اینم بعدا
صفحه ی اول تموم شد.
_ زحمت کشیدی... فقط سه تا حل کردی!!؟
صفحه ی بعد. تاریخ الکیات...
_! الحمدلله یه سوال آسون پیدا شد...
آرایه های الکی در کدام گزینه ها درسته؟
_ اینا که دیگه همیشه می ذارمشون برا آخر...
حالا نوبت قرابته...
(بعد از 5 دقیقه)

_ خدا اینا دیگه چی بود... هیچ وقت اینجوری قرابت نداده بودم و ندیده بودم ... چرا امسال این قد سخت گرفتن... آدمای (....) این بود فک میکردی آسونه...!؟
ساعتو نیگا کردم... (18 دقیقه...)
_ وای ... خدا لعنتم کنه چرا این قد طول کشید... کلیو جواب ندادم که... این جوری که به هیچ جا نمیرسم... چرا هیچ کدوم از اون نکاتو نمیشه اجرا کنم...!؟
حالا نوبت عربیه... (حسابی حالم گرفته...)(اعصابم داغونه...)
_ آخی عربی تموم شد... زیاد سخت نبود
ساعتو نگاه کردم... دقیقه ی 35 بود.
_بد بختی حسابی از وقتم عقب موندم... ای خدا چرا من این جوری شدم...!؟ همه چی کشک!؟... اون همه زحمتو کار هیچی ..! نکنه نرسم همه رو جواب بدم...!؟

نمیدونم چم بود...! یه جور عجیبی بودم... رسیدم به دینی. خورده بودمش. برا همین از خودم انتظار داشتم...
ماسته ماست بود... در کل 8 دقیقه طول کشید... تا حالا 43 دقیقه. یه کم انرژی گرفتم..
_حالا شد... دیگه همه چی درست شد... ایشالا دیگه وقت میکنم همه رو جواب بدم...
یه دفه یادم اومد... نکنه یه وقت زبان دو پسیجی باشه...
نههههههههههههههههههه....! آخه چرا...!؟
بیچاره شدم. دیگه تموم شد.... مخصوصا من که زبانم داغونه.... این همه نزده هم که دارم... برا یه لحظه ول کردم...
برا یه لحظه یاد دوران کنکور افتادم....

((( _چطور بود!؟
_ این امتحانای قلمچی جدا ماستنا.... کلی وقت اضافه اوردم... آخه اینم شد امتحان !؟ امتحانی که آدم توش وقت اضافه بیاره امتحان نیست... البته بچه ها میگن سخت بود...
سوار ماشین بابام شدم... غذامو شروع کردم به خوردن... حالا باید میرفتم سر امتحان سنجش... مدرسه قبول کرده بود که از من بعد از ظهر امتحان بگیره...ی البته خونوادم مخالف بودنو میگفتن بت فشار میاد... ولی خودم کلا از آزمون دادن خوشم میومد...
به روزی فکر میکردم که نتیجه ی کنکور میادو حسابی حال می کنم اون موقع یاد این دوران سختم میوفتمو لبخند می زنم...
یاد زحمتای پدر و مادر و خواهرم... در یک همکاری گروهی... دمشون گرم...
مطمئنم کنکور هر چی باشه ضربش می کنم...))
دوباره رفتم سراغ برگه ... زبان هم با چند تا نزده تموم شد. 60 دقیقه!
_خوبه بد نشد ... با این که کلی نزده دارم ولی احتمالا وقت میکنم به همشون برسم...


فیکس سر یه دقیقه مونده به پایان وقت تقریبا کارم تموم شد...
سر خیلیاشون بد جور شک داشتم... ولی دیگه تموم شد... فک نکنم دیگه بتونم اون رتبه ای که میخام بیارم...
"لطفا برگه ی عمومی را کنار صندلی خود گذاشته و برگه ی اختصاصی را بردارید..."
نمیدونم چم بود... خیلی عجیب. یه چیزی بین استرس و هیجان و خوشحالیو ناراحتی... عمرا الان بعد اون همه نمیتونم وصفش کنم...
اول از همه ریاضی بود... عشق من!

سر همه ی آزمونایی که داده بودم با اعتماد به نفس کامل و با سرعت جواب میدادم... ولی نمیدونم چرا الان اینجوری نبود...
با شک و ترس جواب میدادم... به نظرم وقت گیر بودن... سر هر سوال کلی وقتم گرفته میشد... قبلا هر سوالو سه سوت با اعتماد به نفس جواب میدادم... اما الان...
دو سه تا نزده داشتمو کلی سوال که روشون شک داشتم... 63 دقیقه از زمان اختصاصی ها گذشته بود ...
به نظرم خیلی عقب بودم.... نمیدونم چرا ..!!! شاید چون تو بقیه ی آزمون ها تو 50 تا 55 دقیقه جواب میدادم...

آبمیوه و کیکمو سریع باز کردمو با ولع زیاد خوردم....
در همین حین به سوالای اول فیزیکم نگاه میکردم... دو تای اول آسون بود ... ایول!
دوباره شروع کردم...
کلا انگار با همه نوع نمونه سوالی که دیده بودم فرق داشت...
دیگه جرات نداشتم به ساعتم نگاه کنم...
فیزیک هم تموم... انگار کم اورده بودم... نمی تونستم خوب تمرکز کنم...
تو شیمی بعضی سوالا رو باید چند بار می خوندم تا بفهمم ... مدام فکر میکردم دارم اشتباه جواب میدم...
البته هنوزم سرعتم خوب بود...
شیمی هم تموم شد...
دلم نمی خواست به ساعت نگاه کنم...
حتما ماکزیمم 10 دقیقه مونده...
به ساعت نگاه کردم... کل وقت اختصاصی ها 2 ساعتو 55 دقیقس...


تا حالا....... چی!!!؟ دارم درست میبینم...............!!!!!!!!!!!!!!
2 ساعتو 15 دقیقه!!!!
55 منهای 15 چندمیشه...!؟ هر کاری میکردم جوابش تو ذهنم نمیومد... !!!!
چرا نمیاد...!
40!
(آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ)
منفجر شدم...
دلم میخواست یه چک محکم به خودم بزنم...!
چنان انرژی ای گرفته بودم که نگو....
انگار خون تو تک تک سلولام جریان گرفته بود... وحشتناک ذوق کرده بودم...

تازه متوجه اطرافم شدم مراقبمون داشت از کنارم میگدشت...
یه لبخند گنده و طولانی تحویلش دادم...( طرف احتمالا فکر کرده دیوونه شدم ... مخم داغ کرده...)
به سرعت از اول شروع کردم...
تمام سوالایی که نزده بودم زدم....
کل سوالای ریاضیو شیمی هم یه دور دیگه حل کردم...
به نظرم دیگه ترکونده بودم....


"وقت تمام است... برگه های خود را کنار صندلی خود..................."



یکی از بچه ها (از بچه های شاخ که بعدا زیر 300 شد): عباسی وحشتناک خراب کردم... دارم دیوونه میشم ... این دیگه چی بود.
خیلی سخت بود... وقتش خیلی کم بود... (اصلا انگار داشت گریش میگرفت...)
_(برای همدردی...) آره بابا جدا این چی بود... وقتش خیلی کم بود.... اعصابم خورد شد... همه ی اختصاصیاش وقت گیر بود....

همه شاکی بودن ... به نظر همه این سخت ترین کنکور همه ی این سال ها بود...



یادم نیست چند مرداد بود که...
ساعت 4 صبح بود که از مشهد برگشته بودیم...
من دیگه نخوابیده بودم تا به چند تا از کارای کامپیوتریم برسم...
حدود 10 صبح تلفن زنگ زد...
...............
خدایا شکرت دمت گرم....(مثه این که طرحم تو خوارزمی در مرحله ی اول داوری کشوری قبول شده بود... باید به زودی برا دفاع می رفتم تهران...)
حسابی ذوق زده شده بودم....
حدود 1 ظهر...
دوستم مسعود ح زنگ زد....
بعد از سلام و احوال پرسی...
_بالا خره نتایج اومد!؟.... فهمیدی چندم شدی...!؟
_نه بابا نیومد... امیدی هم نیس خیلی خفن شم...
_ جدا بت زنگ نزدن از سازمان سنجش...!؟
_(با حالتی که فک می کردم داره سرکارم میذاره...!) نه بابا تو دلت خوشه...! عمرا این قد خفن شده باشم...
_اما من میدونم چندم شدی...!
_(با لحنی محتاطانه....) چندم شدم...!؟
_ چهارم...
_( فکر می کردم داره نظر شخصیشو میگه...) برو بابا دلت خوشه... خوب دادم ولی نه اون قدر... حالا از کجا این حدسو میزنی...!
_ پدرم تو سایت ایسنا خونده رئیس سازمان سنجش گفته نفر چهارم از اهوازه...
_(!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!) هیچی نگو فعلا خداحافظ....


پای اینترنت... سایت ایسنا....
بعد از خوندن خبر دیگه نمیدونین تو خونمون چه خبر بود....!!!!!!!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

One Minute

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
352
امتیاز
572
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شـــــاهی
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

ساعات کنکور ، سجاد صدیقی ، رتبه 70 و خوردی کنکور ریاضی 90
منبع : سایت 4sharif

من سال کنکور(نزدیکای آبان) یه بیماری نادر!! گرفته بودم و چشام هراز چندگاهی به شدت سوزش پیدا میکرد و هیچ دکتری هم قادر به تشخیصش نبود گذشت و گذشت تا اینکه بهار رسید! با رسیدن فصل بهار این مریضی ما هم خودش وسایلشو بست و رفت و ما از این حیث شانس آوردیم چون همیشه گند میزد به درس خوندنمون!

بعد عید به لطف خدا که بهتر شده بودم درس خوندنم هم بیشتر شدش و رسید به هفته ای ۶۵ تا ۷۰ ساعت !(مدرسه رو تقریبا تعطیل کرده بودم به خاطر پاره ای از مسائل!) و تا نزدیکای اردیبهشت همچنان گازش رو گرفته بودیم و پیش می رفت تا اینکه به ایستگاه های آخر رسیدیم
درسا رو حدودای ۱۵ اردیبهشت تموم کردم و اگه اشتباه نکنم ۲۲ اردیبهشت امتحانای پیش(همون سال چهارم!) شروع شدش و امتحانا رو هم دادیم و به اوایل خرداد رسیدیم

تو این روزا هم جمع بندی شروع شدش و هی درسا رو میجویدیم(آخ ببخشید میخوندیم!!)البته من در کنار جمع بندی هم شروع کرده بودم به هندسه خوندن چون هندسم ضعیف بودش و تو دو هفته تمام تستای هندسه۱و۲ گاج سفید رو زدم!!(قبلا نخونده بودم این کتابارو) شکر خدا این کار جواب داد و هندسه رو تو کنکور ۱۰۰ زدم!
خب کم کم داشتیم به کنکور نزدیک میشدیم و به تبعش (!!) استرس هم زیادتر میشدش ما هم برای غلبه بر استرس اصلا بهش محل نمیذاشتیم(:D)


بالاخره رسیدیم به روز قبل کنکور!
ما تو روزای کنکور اصلا مهمون نداشتیم یا خیلی کم داشتیم(چه فامیلای با حالی داریم !!) زد و شب کنکور همه اقوام ریختن خونمون و تا نزدیکای ۱ نصف شب نخوابیدیم :D

البته یه تجربه که از دوستان سال بالایی یاد گرفتم و خودمو واسه همچین موقعی آماده کرده بودم از یه هفته قبل کنکور ۱۱شب میخوابیدم تا ۸ صبح تا خواب ذخیره داشته باشم و در صورت رخ داد یه هچین مشکلی حالشو بگیرم !
صبح هم ساعت ۶:۳۰ پا شدم و آماده شدیم واسه جلسه امتحان
نزدیکای ۷:۱۵ رسیدیم محل جلسه و با بچه ها در مورد هرچی بگید حرف زدیم غیر کنکور(:D) ساعت داشت به ۸ نزدیک میشد و وارد حوزه شدیم
زد و شانس آوردم ! صندلیم درست جلوی راه پله طبقه سوم بودش و همه رفت و آمدا از کنار من صورت می پذیرفت
برگه ها رو پخش کردن و ما شروع کردیم به کنکور دادن


اول با نام خدا شروع کردم و رسیدیم به ادبیات
سوال اولو خوندم ! خدایا این چی بود(ردش کردم) دومی و سومی و … و پنجمی رو هم همین طور رد کردم! خدایا چرا اینطور شدم من ادبیاتم که خوب بود !! بعد یه ربع سوال ۲۵ رو هم حل کردم و رفتم سراغ عربی
آخیش این یکی چه آسونه همین طور پیش رفتم و رسیدم به ریدینگ عربی! حالمونو گرفت اساسی از اون موقع به بعد از هرچی عنکبوته بیزار شدم!(:D) ریدینگ رو هم زدیم و بقیه عربی هم آسون بود شکر خدا. ساعتمو نگاه کردم دیدم هشت و نیمه خوبه پس وقت داریم

رسیدیم به دینی درسی که من خیلی دوسش داشتم(چیه چرا اینطور نگاه میکنی!! ) چون دینی رو بسیار خوب خورده بودیم به راحتی سوالاش زدم و رفتم سراغ زبان!

آخ این زبان چرا اینطوری بازی در میاره زبان هم که خیلی سخت شد ریدینگ دوم بود که به ساعتم نگاه کردم ساعت ۹ بود موندم که بزنم سوالاشو یا بنابر تکنیک زمانهای نقصانی بیخیالش شم ولی زدم! خوب هم زدم. تو ۳ دقیقه
حالا تنها ۱۲ دقیقه مونده بود و خرواری از سوالای ادبیات!

اول رفتم سراغ تکواژ شماری زیاد بود ولی من خوب خونده بودم و دلم نمیومد جواب ندم شروع کردم به جواب دادن فک کنم حدود ۵۳ تا تکواژ داشت اونو زدم حالا فقط ۸ دقیقه مونده بود به پایان
سریع اومدم لغتا رو با املاها زدم که ای کاش نمیزدم! چون فقط یکیرو درست زدم
۲ ذقیقه وقت زیاد آوردم!! که اونم نشستم جوابامو چک کردم با پاسخ نامه :D
خدا روشکر تموم شد عمومیا


حالا استارت زدیم واسه اختصاصی
ریاضی رو تا سوال ۱۱۷ با سرعتی عالی!! حلیدم به این سوال که رسیدم عین یه سرعتگیر سرعتمو گرفت بیخیالش شدم و رسیدم به هندسه ها ! آخیش امسال چه آسونه مخصوصا هندسه فضایی که خیلی ازش میترسیدم! هندسه ها رو زدم یادم نیس آمار قبل هندسه بود یا بعدش آمار رو هم به سختی که نه به آسونی هم نه !! یه جوری زدم دیگه :D
رسیدم به جبر درسی که همیشه توش ضعیف بودم از شانس ما هم امسال سخت اومده بود (شاید واسه من سخت بود البته) جبر رو هر طور بود رد کردم تا برسم به گسسته
گسسته اساسا! حالمو گرفت چون سوالاش وقت گیر شده بود(تایمو نگفتم الان ساعت ۱۰و۱۰ دقیقه هست) چندتا آسون رو از گسسته زدم رفتم سراغ فیزیک(۱۰:۲۰)
فیزیک هم بد نبود امسال میشد جواب داد بعضیاشو :D چندتا سوال سخت داشت که اونا رو گذاشتم واسه آخر
رسیدیم به شیمی که خیلی واسش آماده بودم(ساعت۱۱:۱۰) در عرض بیست دقیقه شیمی رو زدم. آخه چرا اینقدر راحت داده بودن من روش حساب کرده بودم !!!!!!؟؟ همین آسون انگاری شیمی کار دستم داد و بدخوانی یه سوال و محاسبات عددی یه سوال دیگه باعث شد شیمی رو ۱۰۰ نزنم
الان ساعت ۱۱:۳۰ هست و باید دوره کنم سوالا رو، دوباره رفتم سراغ سوال ۱۱۷ که بسیار آسون بود(البته بعد کنکور فهمیدم :D) ۱۵ دقیقه وقت روش گذاشتم که حلش کنم و فکر میکنم اگه اون سوالو نمیزدم خیلی به نفعم میشد اما …

اومدم سر وفت بعضی سوالای وقت گیر اونا رو هم جواب دادم!! ولی گسسته و جبر حالمو گرفتن …
فیزیک ۴تا سوال رو جواب نداده بودم ریاضی رو ۳تاشو شیمی هم همشو زده بودم فک میکردم خوب دادم کنکورو…

بعد اینکه بلندگو گفت که خسته نباشید یه نفس رااااااااااااااحت کشیدم چون که هر چی بود تموم شد
با بچه ها از حوزه بیرون اومدیم ! سعی میکردم در مورد کنکور حرف نزنم چون نمیخواستم بهش فکر کنم چون هر چی بود گذشته بود …
 

zmaa

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
298
امتیاز
3,526
نام مرکز سمپاد
سمپاد
شهر
تهران
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

به نقل از One Minute :
ساعات کنکور ، احسان عباسی ، رتبه 4 کنکور ریاضی 88
منبع : وبلاگ ایشون ( آدرسش یادم نمیاد ، یه فایل PDF بود از توی اون پیدا کردم این متن رو )
این آدرس وبشونه www.4sharif.blogfa.com
البته خیلی وقته که دیگه آپ نمی کنن کلا تعطیل شد ولی اون مطالبشون که توی آرشیوه خب خوبه
چقدر ادبیات خوندین
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

One Minute

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
352
امتیاز
572
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شـــــاهی
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

به نقل از داروساز آینده :
این آدرس وبشونه www.4sharif.blogfa.com
البته خیلی وقته که دیگه آپ نمی کنن کلا تعطیل شد ولی اون مطالبشون که توی آرشیوه خب خوبه
چقدر ادبیات خوندین

مرسی بابت آدرس سایتشون

چقدر ادبیات خوندین رو که اینجا نمیپرسن ! :D اینجا فقط باید بیوگرافی و ... بزارین !
مراجعه کن به تاپیک امتحانات نهایی دوست عزیز
 

4245

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
591
امتیاز
2,386
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
ارومیه
سال فارغ التحصیلی
1392
رشته دانشگاه
مهندسی پزشکی
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

آقا جان هنوز امتحانا تموم نشده شما چی شده همچین زدین تو فاز کنکور ؟!! :D
کنکور خر است بخدا ... :D :))

آقای ی دقیقه :D :D مطلب کپی پیست نکن انقد تو تاپیک ! خلاف قوانینم هس تازه ! :D
اگه لینک فایل پی دی اف ِ این خاطراتشونو میزاشتی یا فقط لینک اون سایتی که اینارو ازونجا کپی کردی بس بودا :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

One Minute

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
352
امتیاز
572
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شـــــاهی
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

به نقل از 4245 :
آقا جان هنوز امتحانا تموم نشده شما چی شده همچین زدین تو فاز کنکور ؟!! :D
کنکور خر است بخدا ... :D :))

آقای ی دقیقه :D :D مطلب کپی پیست نکن انقد تو تاپیک ! خلاف قوانینم هس تازه ! :D
اگه لینک فایل پی دی اف ِ این خاطراتشونو میزاشتی یا فقط لینک اون سایتی که اینارو ازونجا کپی کردی بس بودا :D

یه پی دی اف 63 صفحه ای بزارم به خاطر 2 صفحه ؟ :D

بعـــدشم ! مصاحبه و اینارو که نمیتونم از خودم یچی در بیارم بنویسم ، باید کپی پیست بشه ! :|
 

moh@m@dj

کاربر فعال
ارسال‌ها
58
امتیاز
93
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
کرمانشاه
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

داداش دمت گرم خیلی با حال بود :))
 

اینشتین

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
84
امتیاز
111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سمنان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

خیلی قشنگ بود! B-)
اگه اینا اینجوری بودن سسر جلسه من که احتمالن باید همشو رد بدم، آخرشم سکته ناقص بزنمو...
 

zmaa

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
298
امتیاز
3,526
نام مرکز سمپاد
سمپاد
شهر
تهران
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

بیوگرافی آقای رضا چهاردولی رتبه 20243 منطقه 2 کنکور 89 رتبه 187 منطقه 2 کنکور 90 رشته ریاضی
منبع: www.rezakonkori.blogfa.com


ساعت 10 خوابيدم.

ساعت 12 از خواب پريدم چون تو كنكور وقت كم آورده بودم!

بعد از اون تقريبا هر نيم ساعت يه بار بيدار مي شدم.خيلي بد بود.

تا اينكه ساعت 4:30 بيدار شدم ديگه خوابم نبرد.

بعد از اينكه بيدار شدم ديگه استرس نداشتم ولي هيجان زيادي داشتم.

بعد از صرف صبحانه ساعت 6 از خونه زدم بيرون به اتفاق يكي از دوستام ساعت 6:35 به حوزه دانشگاه ملاير رسيديم.از استرس خبري نبود همه خندان بودن به جز چند نفر كه دست و پاشون مي لرزيد!

ساعت 7 بعد از بازرسي بدني وارد دانشكده محيط زيست شدم اولين نفري بودم كه وارد شدم و صندليم رو سريع پيدا كردم!(عين اين بچه مثبتا)

بعد از نظر خواهي ساعت 7:50 دفترچه عمومي كنار صندلي بود.

بعد از تلاوت قرآن ساعت :8

داوطلبان عزيزبا ارزوي موفقيت دفترچه را از جلد نايلوني خارج و بعد از درج مشخصات شروع كنيد.

ازمون خيلي بد شروع شد سوال اول و سوم رو نزدم!

ساعت 8:10 فقط 10 سوال از ادبيات زده بودم دست و پام مي لرزيد ادبياتش خيلي سخت بود.

تا ساعت 8:15 ادبيات ادامه دادم و 15 سوال بشيتر نتونستم بزنم.

((بابا اينكه ارزوي موفقيت براي داوطلبان عزيز نيست به اين ميگن دشمني اين چه وضعه سوال دادن اونم اول دفترچه))

عربي تقريبا خوب شروع شد ولي وسط راه گير كردم سر متن درك مطلب. 15 دقيقه عربي تا آخر سوالات درك مطلب زده بودم تقربا 15 سوال استرس خيلي بيشتر شد.

8:30 ديني شروع شد هر 25 سوال ديني رو تو 13 دقيقه زدم!يه كم آروم گرفتم

ساعت 8:43 تا ساعت 9 انگليسي:سوالات گرامر و لغات خيلي راحت بود cloze و reading هم زياد سخت نبود ولي وقت گير

ساعت 9 برگشتم سر ادبيات اين بار آرامش بيشتري داشتم 6 سوال ديگه ادبيات زدم.

5 دقيقه آخر هم عربي با 10 سوال نزده فكر كنم 8 تا زدم.

9:15 تا 10:15 رياضي: سوال سخت زياد داشت مجبور بودم رد بشم تو اين يك ساعت 35 سوال زدم.

10:15 تا 11 فيزيك:فيزيك يكي از بهترين درساس سوالات فيزيك با ارامش كامل مي زدم تو 45 دقيقه 31 سوال زدم.سوالا زياد سخت نبود ولي آسون هم نبود

11 تا 11:40 شيمي: از چيزي كه انتظار داشتم راحت تر بود فكر كنم تقريبا 31 سوال زدم

11:40 تا 12 مرور رياضي:20 دقيقه مرور رياضي 2 سوال اصلاح كردم و 6 سوال ديگه زدم كلا شد 41 سوال بقيه سوالا هم هر كاري كردم نشد!

12:10 مرور فيزيك:10 دقيقه آخر كنكور و مرور فيزيك 6 سوال ديگه به فيزيك اضافه كردم.سوالايي كه تو وقت مرور زدم خيلي حال داد!

داوطلبين عزيز وقت تمام....
 
  • شروع کننده موضوع
  • #11

One Minute

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
352
امتیاز
572
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شـــــاهی
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

بیوگرافی مهران عبدی وند در سال کنکور ، رشته ریاضی ، 437 منطقه 2
منبع : www.4sharif.com


خواستم یه خاطره از دوران کنکور خودم بگم واسه یکی تا یکم دل تنگم واشه…آخه وقتی خبر ثبت نام جدید رو شنیدم خیلی حالی به حولی شدم آخه دوسال کنکور دادم و بالاخره انس و الفتی دارم با این پیرمرد! البته خودم هم طی این دوسال حسابی فرطوط شدم بس که منتظر ورود به دانشگاه شدم!

یادم میاد اون سال اول که محصل بودم واقعن بدون استرس بودم.یه روز یکی از دوستام که باهم امسال اومدیم دانشگاه(اون سال اول قبول شد-برق شریف-۱۳۹کشور)پرسید اصن استرس داری؟؟؟ من از الآن(سوم)حسابی استرس گرفتم…!

چی؟ استرس؟؟؟ برو بابا……….! کلن تو خونمه…. بی خیالی تا آخرش… استرس محض وقت انجام کار!

اون سال یادم میاد ماکزیمم ترازم ۶۸۵۰ شد.کفش ۶۰۰۰ بود.حدود میانگین هم ۶۲۰۰٫

البته آوردن این مطالب ممکنه بعضیارو رنجیده خاطر کنه که آقا چرا اینجا اینو مینویسه و ضدروحیه میشه و … کلی از این صحبت ها…

ولی حقیقت همون سوزن تیزه که به بادکنک پوچ میخوره!

کار من شده بود حمالی کتاب—کافی نت—گیم نت—کافی نت—خونه اینترنت—خواب

البته نه به اندازه ی خیلیا! روزه حداقل ۲ ساعت اینترنت داشتم.۲ساعت هم گیم.با اینکه میدونستم همش به ضررمه ولی هیچ کاری از دستم ساخته نبود و فقط افسوس بود و علم به نابودی آینده!

البته محیط مدرسه هم خیلی موثره برای موفقیت. شاید اگه یه هم کلاسی آس داشتم الان خیلی بهتر بودم.اون سال منی که مجموع ساعت های مطالعم در هفته حتی به ۵ نمیرسید از هم کلاسیم که روزی حداقل ۶ ساعت میخوند خیلی بهتر شدم.

اون ۴۵۷۰ و من ۲۴۲۷ منطقه۲٫

ولی… اتنخاب رشته خیلی مهمه و موثر.هرچند خودم نخواستم برم شهرستان ولی افسوس میخورم که چرا سال گذشته وارد دانشگاه نشدم. دوستم الآن ترم ۳ رشته ی برق-کنترل سمنان میخونه و من…!!!

با این حال باز هم میگم استرس سر کنکور به خاطر اهمیتی که ما بش میدیم به وجود میاد.تقریبن دستام قفل شده بود(مثل سال دوم)چون کنکور واسم همه چیز بود(هرچند واسش زحمتی نکشیدم).

القصه…

میگن تو شهر کورا یه چشمه پادشاهه!!!

مدیر نمایندگی کانون تو رودهن که من رو از سال های دور می شناخت پیشنهاد داد که به صورت پشتیبان برم کار کنم. من هم از خدا خواسته…

کارمون رو با ۴۰ تا دانش آموز شروع کردیم.اول کار باورم نمیشد که بتونم پشتیبانی کنم.ولی زمان که میگذشت اینو ثابت کرد که شما اونی هستی که لالایی بلدی ولی خوابت نمیبره چون مریضی!!!

سال دوم رو از مهرماه با امید بیشتری شروع کردم ترازام با ۷۲۰۰ شروع شد و با کمی نوسان به صورت کلی بالا میرفت. مطالعه ی هفتگیم رو با وجود ساعت های کانون و شاگردهایی که واسه تدریس داشتم به هفته ای ۲۵ ساعت رسوندم که این موضوع خیلی واسم انرژی را بود چون خودم رو میشناسم که از این کارا نمیکنم!!! اوج کارم دو هفته ی بین آزمون ۶ اسفند و ۲۰ اسفند بود که به رتبه ی ۹۷ کشور رسیدم و خیلی بیشتر از خیلی خوشحال شدم.واقعن واسم جالب بود که دو هفته و هفته ای ۳۰ – ۳۵ ساعت من رو به اینجا رسوند.

قصد کردم که حسابی تو عید بترکونم و برم صدر جدول یه سلامی به سعید مفیدی عرض کنم… ولی چه کنم که همش یه حیجان کاذب بود.چون گفتم بزار یکم تفریح کنم بعدن …

یادش میافتم از خودم بدم میاد… ۱۰ روز آخر اسفند به امید بعدن گذشت…عید شد… یه هفته مسافرت کافی بود تا من نابود بشم.

به خاطر اسرار های پدرم رفتیم مسافرت وقتی برگشتیم این فامیل اون فامیل… بعدشم تا خود تیر با افسوس گذشت.دیگه تراز کانونم به مرز ۷۰۰۰ رسید و گهگاهی هم تا ۶۷۰۰ پایین میومد. فقط نتیجه های آزمون های سنجش و بعضی آزمون های کانون بود که یه نور کم سویی داشت.یادم میاد رتبه کشوری سه تا جامع رو اینجوری شدم… اولی:۵۰۶ دومی:۱۲۴ سومی:۲۵۶

دوتا جامع اول کانون هردوتاشون ترازم حدود ۶۸۰۰ شد و آخریشم ۷۴۰۰ شد.هرچند زیاد جالب نبود ولی برای من از همه جا بریده کورسویی بود واسه روز کنکور.ببینید چه حالی داشتم که دوستام میگفتن ما شرط میبندیم رتبت از پارسال بدتر میشه…خودمم داشت باورم میشد و سر کنکور به امید بهترشدن از پارسال رفتم.عمومی که تموم شد گفتم زیر۱۰۰۰ ولی امو از اختصاصیا که اوج استرسم اونجا بود! واااای! ۱ساعت و ۱۰ دقیقه مونده بود و فیزیک مونده بود+۱۰تا ریاضی + ۲۰تا شیمی!!!!!!!!!

داغون شدم دنیا رو سرم خراب شد… اگه کنکورم خراب میشد باید میرفتم سربازی خوب!!! با تمام سرعت و خدا خدا که لرزش دستامو بگیر … شروع کردم به فیزیک.یکم زدم بعدش شیمی.بعد کنکور فکر میکردم حدود ۱۰۰۰ منطقه میشم.

دوران انتظار واسه نتایج خیلی اعصاب خورد کن بود.چه سال اول چه سال دوم.ولی بالاخره تموم شد.

درصدها…

ادبیات:۵۵ عربی:۶۶ دینی:۵۵ زبان:۷۸ ریاضی:۵۱ فیزیک:۶۷ شیمی:۸۲ ۴۳۷ منطقه ۲ ۱۲۹۷ کشور

سال دوم خیلی سخته چون هزارتا فکر و افسوس و سرکوفت با خودش داره پس واسه سال اولتون زحمت بکشید.
 

z.n1994

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
265
امتیاز
1,411
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 مشهد
شهر
سر همه شهرا
مدال المپیاد
اره زبان تو راهنمایی که بودیم رتبه آوردم.کامپیوتر هم
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

میشه لطفا یه تجربی هم بذارین! :-w
 

zmaa

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
298
امتیاز
3,526
نام مرکز سمپاد
سمپاد
شهر
تهران
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

به نقل از z.n1994 :
میشه لطفا یه تجربی هم بذارین! :-w
والا تجربی پیدا نکردیم....هرچی گشتم فقط ریاضی بود.....
 

esfrwms

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,325
امتیاز
19,301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
Fefu
رشته دانشگاه
General medicine
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

هم ریاضی هم تجربی و هم انسانی داره!

برترهای کنکورهای گذشته از1 هفته آخر می گویند:(رشته ریاضی)

لادن خالوپور: رتبه 1 منطقه 3(بافت) کنکور90، دانشجوی مهندسی برق صنعتی شریف



1) من در یک ماه آخر که آزمون می دادم پشت پاسخ برگ همان آزمون نکات هر درس را جداگانه می نوشتم. هفته ی آخر دوباره آن ها را مرور کردم.

2) برای درس ادبیات فارسی دوباره کلمات و اعلام را خواندم و برای دین و زندگی نگاه کوتاهی بر آیات داشتم.

3) چون فکر می کردم جلسه ی کنکور ممکن است برای من ایده آل نباشد، هنگام آزمون دادن خود را به شرایطی مثل محیط پر سر و صداتر و گرم تر عادت دادم.

4) روز آخر نیز همراه با خانواده بیرون رفتم و خودم را از دغدغه ی کنکور دور کردم.



مریم فرحناک غازانی:رتبه۹کشور(تبریز) کنکور۸۹،دانشجوی مهندسی برق صنعتی شریف



۱) در هفته ی آخر همه ی کتاب ها حتی ریاضی و فیزیک را تورق سریع کردم و تقریبا تست کار نکردم.

۲) در ادبیات بیش تر روی واژگان و تاریخ ادبیات و در دین و زندگی روی آیات تمرکز کردم.

3) در هفته ی آخر خیلی روی آرامشم کار کردم و سعی کردم به رتبه فکر نکنم چون به نظرم یکی از عوامل مهم موفقیت در کنکور داشتن آرامش است.

4) از بعد از ظهر روز قبل از کنکور درس نخواندم و استراحت کردم. عصر هم به حوزه ی امتحانی رفتیم تا مسیر را شناسایی کنیم.



وهاب زارعی:رتبه3 کشور(مشهد) کنکور88، دانشجوی مهندسی برق صنعتی شریف



1) در اوایل هفته آخر، کنکور سال 87 را امتحان دادم و هم چنان به مرور دروس عمومی از کتاب درسی ادامه دادم.

2) کلاسورارزیابی خود را مرور کردم و روز آخر اصلا درس نخواندم.


پریسا مقدم: رتبه58 منطقه2 (میانه) در کنکور88، دانشجوی مهندسی برق دانشگاه تهران



1) با توجه به اهمیت و تاثیر بالای دروس دین و زندگی و ادبیات در کنکور به ویژه برای دانش آموزان ریاضی این دروس را به طور کامل خواندم و از کتاب 7 کنکور برای آن ها استفاده کردم.

2) برای مرور دروس اختصاصی از کتاب اگر من طراح بودم استفاده کردم و نکات مهم آنها را که قبلا مشخص کرده بودم، خواندم.

3) سوال های 3 آزمون پایانی کانون را یک بار دیگر خواندم.

4) در 2 روز پایانی سعی کردم نگاهی جامع به همه ی کتاب ها داشته باشم.

5) روز آخر را به طور کامل استراحت کردم.



عرفان قادري: رتبه6 منطقه 2 (سنندج) کنکور 87، دانشجوی مهندسی برق صنعتی شریف

1- تمرين تست‌هاي دين و زندگي به‌صورت كامل و دقیق

2- مرور تاريخ ادبيات و اعلام از كتاب درسي

3- مرور قسمت‌هاي حفظي شيمي و فيزيك



برترهای کنکورهای گذشته از1 هفته آخر می گویند:(رشته تجربی)





محمدجواد امینی زاده:رتبه16منطقه3(بافت) کنکور90، دانشجوی دندان پزشکی دانشگاه تهران

1) در هفته آخر طبق توصیه های اقای قلم چی کتاب ها را ورق می زدم.

2) در کنار صفحات کتاب هایم نوشته بودم که از این صفحه در سال های اخیر چند سوال در کنکور آمده لذا صفحاتی که سوال بیش تری داشتند را بیش تر می خواندم. سرعت خواندنم زیاد بود وتفریح وار بود حتی با دیدن بعضی از صفحات برخی از خاطرات تلخ و شیرین دوران مدرسه یادم می آمد.

3) زیست، دین و زندگی و زمین شناسی را تا روز آخر با تمام جزییات خواندم.

4) چندین وچند بار تاریخ ادبیات، معانی لغات و املا را با توجه به فرار بودنشان دوره کردم.

5) در ریاضی و فیزیک فقط فرمول ها و مسایل حل شده کتاب درسی را مرور کردم.

6) هدف گذاری هایم برای زدن چندتا از ده تا درهر درس را کاملا مشخص کردم.
هنگامه نظری:رتبه30منطقه2 (قائم شهر) کنکور90 ، دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران



1) من در هفته ی آخر، آزمون سال 89 و خارج از کشور90را امتحان دادم و به نکات آن بیش تر دقت کردم.

2) ساعت مطالعه ام را کم کردم. به دین و زندگی و قسمت های فرار زیست بار دیگر نگاهی اجمالی کردم.

3) خلاصه هایم را مرور کردم و حاشیه نویسی های شیمی را دوباره خواندم.



مصطفی کریمی:رتبه14 منطقه2 (بوشهر) کنکور89 ، دانشجوی پزشكي دانشگاه تهران



الف) مرور درس های حفظی مانند: 1) آیات و روایات دین وزندگی 2) واژگان ادبیات 3) تاریخ ادبیات و اعلام 4) بعضی از قسمت های حفظی فیزیک و شیمی از روی نکاتی که در جزوات خودم بود و مرور چند تست مهم که از هر قسمت قبلا نشانه دار کرده بودم.

ب) آخرين آزمون كتاب زرد را از خود امتحان گرفتم.



این دو کار ذکر شده در بالا در اولویت قرار داشت ولی به این دلیل که وقت کافی داشتم، نکات مربوط به تمام درس های اختصاصی را مرور کردم ( با حل کردن 10- 5 سوال که از قبل نشانه دار کرده بودم...و روز آخر هم سعی کردم استراحت کنم که با انرژی کامل به سر جلسه ی کنکور بروم.

هم چنین در هفته ی آخر از کارها و فعالیت های خطرناک که ممکن بود شکستگی، مصمومیت و... را به همراه داشته باشد، دوری کردم.



محمد علی محمدی:رتبه36 منطقه2 (کلاچای) کنکور89 ، دانشجوی پزشكي دانشگاه تهران



1) طبق روال جمع بندی، شنبه از خودم آزمون گرفتم.

2) تورق سریع کتاب ها را انجام دادم و سعی می کردم از هر صفحه کتاب تصویری کلی در ذهنم داشته باشم.

3) نکات حفظی کتاب ها را در این تورق مورد تمرکز بیش تری نسبت به سایر مباحث قرار دادم.

4) حاشیه های کتاب شیمی و بعضی جدول ها و نمودارهای مهم را مطالعه کردم.

5) فرمول های فیزیک و ریاضی ( خصوصا مباحث انتهایی سال پیش دانشگاهی ) را مرور کردم.

6) تصاویر کتاب زیست شناسی و آیات کتاب های دین و زندگی ( به خصوص آیات موجود در اندیشه و تحقیق) و لغات و اعلام ادبیات... و نکاتی را که از آزمون های جمع بندی ( 3 روز یکبار ) یادداشت کرده بودم مرور کردم.

7) روز آخر سوال های آزمون های خارج ازکشور را که احساس می کردم نوآوری دارند و امکان دارد امسال تکرار یا شبیه سازی شوند، یک بار دیگر تمرین کردم.

8) بعد از ظهر روز قبل از کنکور هم سوالات رشته ریاضی که صبح امتحان داده بودند را نگاه کردم.(نه در قالب امتحان بلکه در قالب ارزیابی و آمادگی)

9) غروب هم به استراحت و بیرون رفتن (نه با دوستان، بلکه با خانواده ) مشغول شدم.



رستگار رحمانی:رتبه1کنکور تجربی و زبانکشور(جوانرود)کنکور88، دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران



1) در هفته آخر تقریبا نمی شود چیزی یاد گرفت؛ بنابراین از خواندن مطالب جدید که در طول سال تحصیلی نخوانده بودم، خودداری کردم.

2) در هفته آخر آن چه را که تاکنون خوانده بودم، تقریبا 2 بار روزنامه وار مرور کردم. از هر فصل یا مطلب، خلاصه ها، فرمول های مربوطه و تعدادی از تست های کنکورهای چند سال اخیر را تمرین کردم.(7 کنکور مفید بود)

3) همه چیز را برای یکی دو روز آخر نگذاشتم. این کار را حداقل از ابتدای هفته آخر شروع کردم.

اجرا و کشف فلسفه تکنیک های متفاوت (* و– و زمان های نقصانی) را برای سر جلسه کنکور نگه نداشتم و با اجرای آزمون های کتاب های زرد این تکنیک ها را تمرین کردم.

4) چون نگران بودم به مرور تمام آن چه که باقیمانده است نرسم، آن ها را با توجه به بودجه بندی چند سال اخیر (کهn! بار در مجله آزمون چاپ شده ) اولویت بندی کردم.

توجه داشته باشید که برخی مسائل حاشیه ای در سر جلسه کنکور می تواند موجب حواس پرتی شما گردد. به عنوان مثال شاید روند توزیع و جمع آوری دفترچه سوال و پاسخنامه مثل جلسات آزمون های کانون نباشد. یا اعلام بعضی ازکد ها از بلندگوی حوزه، رفت و آمد و صدای صحبت برخی از مراقبین و ....



احسان مختاری:رتبهی 18منطقهی 1(اصفهان) کنکور88، دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران





1) در هفتهی پایانی لغات و اعلام ادبیات، آیات دین وزندگی، لغات پیشدانشگاهی زبان انگلیسی، فرمولهای دروس ریاضی و فیزیک را مرور کردم.

2) در دروسی مثل دین و زندگی، زیست شناسی و شیمی، تورق سریع بسیار مفید بود؛ به یاد داشتم که در تورق سریع قرار نیست که همهی مطالب را از ابتدا بخوانم بلکه کافیست در هر صفحه مطالبی که به نظرم مهم تر میآیند را در ذهنم مرور کنم. (به صورت تیتروار)؛ ضمن این که به شکلها و حاشیههای کتاب هم توجه داشتم.

3) در آن هفته به هیچ عنوان به سراغ مطالبی که نخواندهبودم یا نیمه کاره خوانده بودم نرفتم؛ چون اولاً وقت زیادی از من می گرفت؛ ثانیاً موجب استرس کاذب در من می شد. در عوض خلاصه نویسیها، یادداشت ها، حاشیه نویسیها و هم چنین کلاسور ارزیابی خود را در هفتهی پایانی مرور کردم.

3) غلطهای 3 آزمون جامعی را که در کانون امتحان داده بودم و غلطهای آزمونهای 3 روز یک باری را که از خود گرفته بودم، در هفتهی پایانی مرور کردم.

4) خود را برای این مساله که احتمال دارد در کنکور امسال مثلاً یک درس خیلی سخت، وقت گیر و با سبک جدیدی از سوالات باشد، آماده کرده بودم و استراتژی درستی برای برخورد با این شرایط داشتم.



برترهای کنکورهای گذشته از1 هفته آخر می گویند:(رشته انسانی)



سارا تراب: رتبه2 کشور (ساری) کنکور89، دانشجوی حقوق دانشگاه تهران



1) تورق سريع كتاب هاي درسي خصوصا منطق و روانشناسي و فلسفه پيش دانشگاهي و لغات ادبيات فارسي و هم چنین از کتاب زرد، آزمون های 2 سال آخر یعنی 87 و 88 رادوباره مرور کردم.

2) 3 آزمون آخر کانون (آزمون هاي جامع) را دوباره مطالعه و بررسي کردم.

3) روزانه تست زبان انگليسي و عربي(مخصوصا درك مطلب) تمرین می کردم.





حبیب سبزواری:رتبه8 منطقه3 (ایذه) کنکور89، دانشجوی حقوق شهید بهشتی



1) با توجه به کم حجم بودن دو کتاب روانشناسی و اقتصاد و تاثیر بسزای آن ها، به مطالعه دقیق تر در این دوران پرداختم.

2) تقریبا دوره و تورق سریع تمامی کتب را در هفته های پایانی انجام دادم.

3) مرور فرمول های یادداشتی و حل تست های نشان دار ریاضی.

4) استفاده از کلاسور ارزیابی برای مشخص کردن اشتباهات خود در آزمون های کانون.

5) کاهش ساعت مطالعه (هر چه که به روزهای پایانی نزدیک تر می شدیم).

6) حل تست های کنکور 89 در روزهای پایانی.

7) برای جلوگیری از ایجاد خستگی در هفته های پایانی تنها در آزمون های کانون شرکت کردم.

8) استفاده از یادداشت ها و خلاصه برداری های شخصی.

9) مرور بیش تر دروس حفظی مانند تاریخ و تاریخ ادبیات.

10) مرور لغات و اعلام ادبیات و همچنین آیات دین و زندگی





كاظم جعفري: رتبه13 منطقه 2 (شهریار) کنکور88، دانشجوی حقوق دانشگاه تهران



1) يادداشت‌هاي شخصي اعم از خلاصه‌برداري‌ها و برگه‌هاي يادگيري و يا نكات مندرج در سوالات نشان‌دارم را مرور کردم. (اين روش به شرطي موثر است كه در طول سال، گنجينه‌اي از چكيده‌ي مطالب و نكات مهم و فرار را جمع‌آوري كرده باشيد)

2) برای یادداشت برداری و خلاصه نویسی کتاب ها در طول سال تحصیلی لازم نبود تمام مطالب را یادداشت کنم، تنها مطالبی را که نیاز به تکرار بیش تری داشتند و یا خیلی مهم بودند می نوشتم. برگه های یادگیری را در اندازه های کوچک، با خط خوانا و خودکار دو رنگ و بدون قلم خوردگی تهیه کرده بودم.



سمیه جعفری: رتبه29 منطقه 2 (قم) کنکور88، دانشجوی حقوق دانشگاه تهران



در طول سال تحصيلي قسمت‌هايي از كتاب درسي را كه از آن‌ها در كنكورهاي سال‌هاي گذشته تستي طرح شده بود، مشخص مي‌كردم. به مرور فهميدم كه احتمال دارد طراحان از كدام قسمت‌ها سوال طرح كنند، اين كار را براي درس‌هاي روانشناسي، فلسفه، منطق، علوم اجتماعي، عربي و ديني انجام دادم.دقيقاً همين عامل باعث شد در اين 5 درس، نمره بالاي 90% کسب كنم و پاسخ غلط نداشته باشم. در يك هفته‌ي آخر بيش‌تر به مرور اين قسمت‌ها پرداختم و همان‌طور که پيش‌بيني كردم سوال‌ها در جلسه‌ي كنكور برايم كاملاً آشنا بودند. (اي كاش اين كار را براي تمامي درس‌ها انجام مي‌دادم.)
 

esfrwms

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,325
امتیاز
19,301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
Fefu
رشته دانشگاه
General medicine
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

گفت‌وگو با بهاره کيافر، رتبه 5 رشته‌ي رياضي در منطقه‌ي 2 و 45 کشوري در سال 88 و 28 کشوري در رشته‌ي تجربي و 8 کشوري در رشته‌ي زبان در سال 89 از خرم‌آباد
خُب بهاره خانم! حتماً حدس مي‌زني که اولين سؤالم درباره‌ي علت تغيير رشته‌ات باشه! خودت بيش‌تر توضيح مي‌دي؟
دليلش اين بود که من از دي‌ماه سال پيش‌دانشگاهي که رشته‌ي رياضي مي‌خوندم، تصميم گرفتم در رشته‌ي پزشکي ادامه‌ي تحصيل بدم اما زمان باقي‌مونده براي به دست آوردن رتبه‌ي مناسب، کافي نبود؛ بنابراين علي‌رغم کسب رتبه‌ي خيلي خوب در رشته‌ي رياضي، ترجيح دادم يک سال بيش‌تر تلاش کنم و در رشته‌ي پزشکي قبول بشم.
چه‌طور بود که اين علاقه در شما زودتر شکل نگرفت تا منجر به اين تصميم نسبتاً عجيب نشه؟!
خُب من در دوران دبيرستان در المپيادهاي رياضي و فيزيک هم موفق عمل کرده بودم و احساس مي‌کردم مسيري که طي مي‌کنم درسته اما بعداً به اين نتيجه رسيدم که اين، راهِ من نيست و بهتره پزشکي بخونم.
از همراهيت با کانون بگو!
از سال سوم دبيرستان عضو کانون بودم و کلاً 3 سال آزمون مي‌دادم.
علت پيوستگي حضورت در کانون چي بود؟
اول به خاطر برادرم و دوستام که از حضور در کانون نتايج خوبي به دست آورده بودن و بعد اين‌که شرکت در آزمون‌هاي کانون باعث مي‌شد که فرد، از بيش‌ترين پتانسيل خودش استفاده کنه. مثلاً ممکن بود اگه آزمون‌هاي کانون رو نمي‌دادم، رتبه‌ي 28 کشور نمي‌شدم.
مي‌شه يه کم دقيق‌تر بشي؟ از چه نظر آزمون‌هاي کانون رو برتر مي‌دوني؟
به نظر من مهم‌ترين نکته‌اي که داره اينه که برنامه‌ي خيلي خوبي داره؛ به طوري که درس‌ها چندين بار دوره مي‌شن و سؤالات در سطح سؤالات کنکورهاي سراسري طرح مي‌شه. زمان بين آزمون‌ها، 2 هفته يک‌باره و بودجه‌بندي براي مطالبي که بايد در اين 2 هفته بخونيم، کاملاً حساب‌شده تعيين شده. ضمناً سؤالات موازي در آزمون‌ها گنجانده مي‌شه تا هر دانش‌آموز بسته به اين‌که برنامه‌ي مدرسه‌اش جلوتر يا عقب‌تر از برنامه‌ي کانونه، بتونه در آزمون به سؤالات پاسخ بده.
روش مطالعه‌ي خاصي داشتي؟
بله؛ سال پيش‌دانشگاهي که کلاً با برنامه‌ي راهبردي آزمون‌ها پيش رفتم. اين رو هم بگم که من از تابستون درس خوندن جدي رو شروع کردم و تا اواخر شهريورماه تقريباً دروس پايه رو يه دور مرور کردم و بعد از تابستون با برنامه‌ي آزمون‌ها پيش رفتم. در دوران جمع‌بندي، يعني يک ماه تا کنکور هم براي جمع‌بندي، از روش 3 روز يک‌بار استفاده کردم.
به برنامه‌ي دقيق آزمون‌ها اشاره کردي. سؤالي که اين‌جا مطرحه اينه که بعضي از دانش‌آموزان ابراز نگراني مي‌کنن که نمي‌تونن در فاصله‌ي 2 هفته‌اي آزمون، تمام مطالب رو مرور کنن. توصيه‌ي خاصي داري؟
خُب در سال کنکور ديگه فرصتي براي ريسک کردن نيست. اگه کسي به کانون اومده بايد به برنامه‌هاش هم اعتماد کنه. بچه‌هاي زيادي به کانون اومدن و موفق شدن. بايد مطمئن باشن اگه کمبودي هم هست، در نحوه‌ي درس‌ خوندن اون‌هاست. خود من، بعد از آزمون که به خونه ميومدم اول درصدگيري مي‌کردم و بعد تقسيم‌بندي مي‌کردم که در هفته‌اي که در پيش دارم مثلاً بايد هر روز 1 يا 2 درس رو مرور کنم يا مثلاً يک مجموعه‌ي 30تايي سؤال از يه مبحث رو چک کنم. 2 دسته نکات رو هم مي‌نوشتم؛ يک‌سري نکاتي که جنبه‌ي آموزشي و درسي داشت؛ مثلاً فرمول‌هاي رياضي و فيزيک و دسته‌ي ديگه نکاتي که نتيجه‌ي بي‌دقتي من در آزمون‌ها بود. مثلاً من متوجه شده بودم که معمولاً در سؤالات فيزيک، اون سؤالاتي رو که توان 10 دارند، اشتباه مي‌زنم و اين، براي من يه زنگ خطر بود؛ بنابراين تست‌هاي مشابه اين موضوع رو بيش‌تر تمرين مي‌کردم يا اگه پيشرفتي در درصد ادبيات داشتم بررسي مي‌کردم که مثلاً اين بار روي تاريخ ادبيات بيش‌تر متمرکز شدم يا مثلاً متوجه شدم که سر جلسه به صداي ساعت، حساسم. براي رفع اين مشکل، در يک بازه‌ي‌ زماني يک‌ماهه، در اتاقم، 4 تا ساعت، کنار هم گذاشتم که تيک‌تيک هر کدوم با ديگري فرق داشت. اولش سخت بود اما باعث شد حساسيتم نسبت به صداي ساعت کاملاً از بين بره!
براي مديريت زمان در جلسه‌ي آزمون هم روشي داشتي؟
بله از تکنيک ضربدر و منها و در آزمون‌هاي جمع‌بندي از تکنيک زمان‌هاي نقصاني استفاده مي‌کردم.
دفتر برنامه‌ريزي چه‌طور؟
راستش اوايل استفاده نمي‌کردم اما با پر کردن اون پي بردم که واقعاً مؤثره و باعث افزايش ساعات مطالعه مي‌شه. مخصوصاً اين‌که به صورت جدول طراحي شده و به آدم اعتمادبه‌نفس مي‌ده. حتي برگه‌هايي شبيه به صفحات دفتر برنامه‌ريزي طراحي کرده بودم و هر کدوم رو با رنگ خاصي به ديوار اتاقم زده بودم تا بيش‌تر جلوي چشمم باشه. به اين شکل، هر لحظه از وضعيت خودم در هر درس باخبر بودم. يه جورايي دورتادور اتاقم، پلکاني از برگه‌هاي رنگي بود!
اين کار وقت‌گير نيست؟
اصلاً! در عوض نظمي که به ذهن مي‌ده، بازده کار رو تا حد زيادي بالا مي‌بره.
در دوران جمع‌بندي هستيم. خيلي از مشاوران عقيده دارن که توجه به اين دوران مي‌تونه نتايج کنکور رو تغيير بده! توجه شما به دوران جمع‌بندي چه‌طور بود؟
خُب کانون براي اين دوران توصيه مي‌کنه که کتاب زرد اختصاصي رو بخونيم و جمع‌بندي رو به روش 3 روز يک‌بار انجام بديم. من هم در دو سالي که براي کنکور مي‌خوندم، همه‌ي اين روش‌ها رو انجام دادم و نتيجه گرفتم.
در مورد منابع مطالعاتي چه توصيه‌اي داري؟
زرد عمومي و اختصاصي. تأکيد بر روي دروس عمومي نبايد فراموش بشه. مثلاً رتبه‌ي 8 زبان من به اين دليل بود که بعد از عيد، خيلي به دروس عمومي اهميت دادم. ضمناً کتاب‌هاي زرد جمع‌بندي، پاسخ‌هاي تشريحي خوبي دارن. کتاب شبيه‌ساز هم واقعاً کمک مي‌کنه.
بچه‌ها بايد در اين دوران، مباحثي رو که هنوز در اون‌ها مشکل دارن، شناسايي کنن و تسلط‌شون رو در اين مباحث بيش‌تر کنن يا کتاب 7 کنکور که بچه‌ها مي‌پرسند چرا بايد استفاده کنيم، دليلش اينه که در همون صفحه‌ي اول کتاب 7 کنکور، نموداري نمايش داده شده که مي‌گه از هر مبحث مثلاً مبحث انتگرال، چند سؤال طرح مي‌شه؛ بنابراين دانش‌آموز مي‌تونه بسته به تعداد سؤالات در کنکور از اين مبحث، ميزان تسلط خودش رو افزايش بده. فلش‌کارت‌ها هم ابزار بسيار مناسبي براي دوران جمع‌بندي به خصوص براي درس‌هاي عمومي مثلاً تاريخ ادبيات هستن. حتي در هفته‌ي آخر مانده به کنکور، فلش‌کارت‌ها بسيار کاربردي هستن. البته به نظرم براي دانش‌آموزان در شهرهاي بزرگ‌تر که زمان بيش‌تري در رفت‌وآمدند، کاربرد بيش‌تري داره. اين رو هم اضافه کنم که شکل و شمايل کتاب‌ها هم در ميزان محبوبيتشون مؤثره؛ مثلاً‌کتاب 7 کنکور که سايز کوچک‌تري داره، آدم رو براي خوندن ترغيب مي‌کنه!
هفته‌هاي نزديک‌تر به کنکور رو چه‌طور سپري کردي؟
چون کتاب درسي، فوق‌العاده مهمه، خود من، کتاب زيست‌شناسي رو يه دور کامل مرور کردم. مرور خلاصه‌نويسي‌هايي که قبلاً براي هر مبحثي تهيه کرديم هم خيلي مفيده. بعد هم مبحث ژنتيک رو که نياز داشتم تست بيش‌تري بزنم، در قالب مجموعه‌هاي 35تايي، تست زدم. در اين مقطع از کتاب همگامان زيست‌شناسي خيلي استفاده کردم.
و هفته‌ي آخر؟
تورق سريع رو انجام دادم؛ روشي که باعث مي‌شه تقريباً هيچ مبحثي از قلم نيفته. حتي به جاي کتب درسي، يادداشت‌هاي خود داوطلب براي مرور بسيار مفيده.
سر جلسه که مشکلي نداشتي؟
راستش مکاني که من در اون‌جا بايد آزمون کنکور مي‌دادم، در يک سالن پيچ در پيچ بود که کمي آرامش رو به هم مي‌زد. براي همين، لازمه دانش‌آموزان، در ماه‌هاي آخر مانده به کنکور، فضاي آزمون رو کاملاً شبيه‌سازي کنن تا مشکلاتي از اين دست، براشون عادي و طبيعي باشه و توکل به خدا که واقعاً آرامش‌بخشه.
تجربه‌ي درس خوندن به شکل گروهي هم داشتي؟
بله البته! سال سوم دبيرستان که درسم رو مي‌خوندم با دوستام به صورت تلفني، مباحث رو رفع اشکال مي‌کرديم.
نظرت در مورد خدمات کانون در شهري مثل خرم‌آباد چيه؟
خُب در شهرستان‌ها که امکانات کم‌تره، کانون خيلي بيش‌تر خودش رو نشون مي‌ده به خصوص با حضور دانش‌آموزان مستعد و باهوش کانون، به نوعي، عدالت آموزشي رو برقرار مي‌کنه.
پشتيبانت خانم زهرا قمي بودن که خودشون از رتبه‌هاي برتر بودن. نظرت درباره‌ي ايشون چيه؟
تجارب‌ ايشون خيلي برام مفيد بود.
همراهي خانواده‌ات در رسيدن به اهدافت چه‌طور بود؟
خيلي مناسب بود و از اين بابت به خصوص از مادرم که فرهنگي و بازنشسته هستن، متشکرم. پدرم هشت سال پيش فوت کردن که البته ايشون هم از رتبه‌هاي برتر کنکور بودن و در دانشگاه صنعتي شريف، رشته‌ي عمران خونده بودن. برادرم هم مهندسي عمران و خواهرم مهندسي کامپيوتر مي‌خونن. در کل فضاي خونه بسيار آرام و مطلوب بود. مثلاً مادرم مي‌دونستن که من از گل خوشم مياد، هر روز صبح از باغچه چندتا گل مي‌چيدن و توي ليوان روي ميزم مي‌ذاشتن. کنار گل‌ها هم يادداشتي مي‌ذاشتن که معمولاً يه عبارت زيبا يا لطيفه‌اي بود تا من روزم رو با انرژي بيش‌تري شروع کنم و چون مي‌دونستن به پرندگان علاقه دارم، کنار پنجره‌ي اتاقم، سبدي گذاشته بودن تا پرنده‌ها اون‌جا بشينن. در برنامه‌هاي درسي هم از ايشون کمک مي‌گرفتم. بعد از هر آزمون هم با برادرم تماس مي‌گرفتم چون ايشون از لحاظ تئوري خيلي قوي هستن و راهکارهاي خوبي ارائه مي‌کردن. ضمناً مادرم به مجله‌ي آزمون خيلي علاقه‌مند بوده و هستند!
حالا که دانشگاه رفتي، چه‌قدر خودت رو در فضاي دانشگاهي و تحقيق و پژوهش، فعال مي‌بيني؟
راستش دوست دارم در مراکز علمي و کارگاه‌هاي آموزشي فعاليت کنم اما فکر کنم فعلاً کمي زود باشه.
از فعاليت‌هاي متفرقه‌ات صحبت کن.
به شنا علاقه دارم و سه سال پيش در مسابقات کشوري شنا، رتبه‌‌ي 8 کشوري آوردم. به تدريس درس‌هاي فيزيک و عربي هم علاقه دارم. قبلاً به خاطر علاقه‌ي برادرم به موسيقي، من هم سه‌تار و پيانو مي‌زدم. در کل به موسيقي سنتي علاقه دارم.
راستي خودت عربي رو چه‌طور مي‌خوندي؟
من عربي رو در کنکور 100 درصد زدم ولي واقعيت اينه که اوايل، اصلاً در اين درس قوي نبودم. از همون تابستون سال کنکور، بعد از امتحانات نهايي، برنامه‌ريزي کردم تا روزي يک ساعت عربي بخونم. از کتاب اول دبيرستان شروع کردم و بعد هم از کتاب سبز کانون استفاده کردم. بعد از تابستون، عربي رو کامل خونده بودم. در طول سال هم مجموعه‌ي سؤالات کنکورهاي سال‌هاي قبل رو کار کردم.
دوست داري در دانشگاه هم از دفتر برنامه‌ريزي استفاده کني؟
راستش استفاده از برنامه‌هاي کانون، واقعاً قدرت برنامه‌ريزي من رو بالاتر برده. مثلاً الآن هم، سه دفترچه با سه رنگ مختلف دارم که کارهام رو توي اون‌ها مي‌نويسم. يک دفتر براي ميزان درس خوندن، خوابيدن و البته زمان‌هاي هدررفته يا ديگري براي نوشتن افکارم درباره‌ي اهدافم در زندگي.
در اين ايام توصيه‌اي براي داوطلبان داري؟
از ابراز نگراني براي هم و گفتن آشفتگي‌هاشون به شدت خودداري کنن! اين‌که چه‌قدر مبحثي رو خوندن و چه‌قدر در اون ضعيفن. به تلاشي که کرده‌اند اعتماد کنن و به خدا توکل کنن.
حرف آخر؟
از مادرم و دايي‌هام بسيار تشکر مي‌کنم. از آقاي قلم‌چي هم که به عنوان يک خيّر مدرسه‌ساز فعاليت مستمري دارن، تقاضا دارم در شهر ما هم مدرسه بسازن چون در خرم‌آباد، استعداد، زياده اما امکانات، کمه و اين‌که براي خود من، آدمِ خوبي بودن، خيلي مهم‌تر از پزشک شدنه. به نظرم بايد کمي درباره‌ي هدف‌هامون تجديد نظر کنيم و موفقيت در کنکور رو هدف ندونيم. چيزي که به خاطرش به دنيا اومديم و داريم زندگي مي‌کنيم، خيلي مهم‌تر از يه عنوان يا يه رتبه‌ست.
 

dark-night

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
239
امتیاز
652
نام مرکز سمپاد
fazanegan
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

این مال مجله کانون نیست ؟؟؟ ^-^

شاید بهتر بود این بخشای به شدت تبلیغاتیش رو پاک میکردی.....

کاش مصاحبه ای گذاشته میشد که شامل ؛ خلاصه ای از روند آمادگی برای کنکور - شب قبل از کنکور - لحظات کنکور - بعد از کنکور(تا اعلام نتایج) ... میبود . :-"

ترجیحاً رشته تجربی.... :>

هرچند بعضی مصاحبه هایی که اینجان خوبن .....مخصوصاً مصاحبه با "مهران عبدی وند"
 

ghezi

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
224
امتیاز
437
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرمانشاه
شهر
کرمانشاه
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی کرمانشا
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

انقدر حرصم میگیره وقتی کانون اینارو مجبور میکنه همش بگن کتاب کانون کتاب کانون کتاب کانون X-( X-( X-( ~X( O0 :-& [-( L-: :-w
 

z.n1994

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
265
امتیاز
1,411
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 مشهد
شهر
سر همه شهرا
مدال المپیاد
اره زبان تو راهنمایی که بودیم رتبه آوردم.کامپیوتر هم
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

به نقل از ghezi :
انقدر حرصم میگیره وقتی کانون اینارو مجبور میکنه همش بگن کتاب کانون کتاب کانون کتاب کانون X-( X-( X-( ~X( O0 :-& [-( L-: :-w
بشدت موافقم
 

Farzaneh.B

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
418
امتیاز
1,455
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه 2
شهر
کرمان
دانشگاه
صنعتی امیرکبیر
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر / هندسه محاسب
پاسخ : مصاحبه / بیوگرافی / لحظات کنکور نفرات برتر

این حرفایی که در ورد بعضی شیوه ها و تکنیکای کانون میگن..مث تورق سریع و زمان نقصانی و جمع بندی 3 روز یک بار و ..شاید تبلیغ باشه ولی حقیقته..
 

absolute

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
100
امتیاز
76
نام مرکز سمپاد
farzanegan esfarayen
شهر
bojnord-esfarayen
مدال المپیاد
olampiyad adabi marhale av val
دانشگاه
server cloud not found!!!
رشته دانشگاه
server cloud not found!!!
رتبه های برتر کنکور91

کییییییییییییییییییییییییییییییییو میشناسین که رتبش خوب شده باشه یه خلاصه از روش مطالعش بگین [-o< [-o< ;;) ;;)
 
بالا