پاسخ : چرا نمی توانیم؟
ما بعضی کارا رو خودمون نمیخوایم ک انجام بدیم
مثلا همون درس:
پس فردا امتحان داری و میدونی ک وا3 قبولی و نمره و معدل و موندن تو سمپاد و ... باید درستو بخونی و نمره ی خوبی بگیری
ولی تو ضمیر ناخوداگاهت ی تنفر نسبی از این درس داری و هر چیم ک تلاش کنی ک بخونی بازم نمیتونی
دلیلشم نمیدونی و هییییی با خودت کلنجار میری ک چرا نمیشه و فلان غافل از اینکه تو ضمیر ناخوداگاهت طی ی اتفاقی ی نمره ی منفی ی بدرفتاری از ی معلمی و ... در کل ی خاطره ی بد این تنفر نسبی ایجاد میشه و تا از بین نره کار خودشو میکنه.
ی سری ترسا هم هستن ک ذاتی ان یا از رفتار دیگران ب شما منتفل شده.
مثلا همین ترس از آب.
پدر شما تو دوران بچگیش رفته بوده استخر.بد پاش لیز میخوره و میوفته تو قسمت عمیق و ی ذره ک دست و پا میزنه و آب استخر میخوره
D )ی ترسی میاد تو وجودش ک دیگه سراغ آب و استخر نمیره
تو استخر میره هاااااااا سونا و جکوزیم میره ولی تو خود استخر نمیره چون ترسه تو ضمیر ناخوداگاهش ثبت شده
میبینه ک دوستاش میرن تو آب و بازی میکنن میره لبه استخر ک بپره تو آب ولی بازم ی عاملی جلوشو میگیره ک نمیدونه چیه
حالا این پدر شما رو میبره استخر شما تا آب میبینی میپری تو آب ولی این پدر نمیاد و میگه ک از دور حواتو داره
شما همین جوری ک دارین آب بازی میکنین چون تنهایین و میبینین ک بقیه دارن خوش حالی میکنن ی غم و اندوه ناخودآگاه میاد سراغتون و همینجوری ک پیش بره کم کم تبدیل ب ترس میشه و این سیر همینجوری ادامه پیدا میکنه1.
هه موضوع سوسک موضوعه مورد علاقمه
از همون بچگی تا ی کار بد میکردین مامان و بابا و ... میگفتن ک اگه بازم بکنی کارتو میگم آقا سوسکه بیاد بخورتت
یا مثلا اگه نخابی سوسکا میان بخورنت و ...
همین باعث میشه ک تو ضمیر ناخودآگاه ما ی ترسی ازش ثبت شه یا حتی تنفر
عده ی قلیلی ک دچار تنفر میشن تو خیابون و ... راه ک میرن تا ی سوسک میبینن تا نکشنش بیخیال نمیشن ولی اون افرادی ک دچار ترس میشن اگه همون سوسکو ببینه ولش میکنه و از اون طرف میره باید همتون ی مصداقی از این مورد رو دیده باشین فک کنم.
افراد معتادم اگه از حیث علمی-زیستی بخایم بررسی کنیم:
اولین بار ک فرد استعمال میکنه ی هورمون فرح بخش تو بدنش ترشح میشه و نشاطش بیشتر از حده معمول میشه و همین باعث میشه ک بازم بره سراغش
با هربار استعمال هم اون مرز نشاط و شادی فرد از حد معمول میاد پایین تر و وقتی ک استعمال نکنن دچار افسردگی میشن و این روند همینجور ادامه داره تا ...
از حیث این تاپیک :
افراد معتاد این توانیی ک خودشون و تغییر بدن نمیبینن تو خودشون نمیبینن این جوری رفتار میکنن
فرد فک میکنه ک الان تا زنده هست باید استعمال کنه و شاد باشه
ولی بعد از استعمالش میبینه ک افسرده و عصبانی و کم حوصله شده
هی بدرفتاری ازش سر میزنه و همه ی این ها هم ناخودآگاه انجام میشن و فرد وقتی ب خودش میاد میبینه ک چ گندی ب زندگیش زده.