با این گفته ی شما خیلی موافق نیستم
این 13 میلیارد سال نوری رو ما با تلسکوپ ها قادر به مشاهده هستیم ولی کی میتونه بگه که بعد از اون چیزی نیست؟
چون دانشمندا نظریه ی انفجار بزرگ رو از بقیه نظریه ها برای پیدایش جهان قابل قبول تر میدونن و با محاسباتی که انجام دادن و تابش زمینه کیهانیُ غیره،این انفجار 13 میلیارد سال پیش رخ داده!
من اینطور خوندم که انبساط این جهان به مقدار ماده ی موجود در اون بستگی داره؛ که مطمئنا" میدونید: اگه از یه مقدار مشخصی(که دقیقا" یادم نیست چقدره) کمتر باشه جهان تا ابد به گسترش ادامه میده
اگه همون مقدار باشه به حالت ایستا درمیاد و اگه از اون مقدار بیشتر باشه این گسترش به تدریج کند و متوقف میشه و شروع به منقبض شدن میکنه که در نقطه ای تمام مواد دوباره به هم فشرده میشن(بیگ کرونچ)
و مقدار ماده ای که الان دانشمندان در جهانی که تا کنون روئیت شده محاسبه کردن؛ یک دهم مقدار لازم برای ایستایی هست
درمورد اون سوال آخرتون هم تو کتاب " زندگی و جهان اینشتین" توضیح داده که کهکشان ها یا به طور کلی ماده ای که در جهان پراکنده هست؛ باعث انحنای اون میشه. این انحنا توسط همه ی اجرام باعث میشه که طرفین جهان به هم برسند(البته نه کاملا" اینطوری که دارم شرح میدم
) و در این حالت میشه جهان رو مثل یک حباب تصور کرد.
در چنین حالتی جهان لبه نداره ولی انتها داره و متناهی هست! یعنی شما در این جهان هر چقدر هم پیش برید به مانع یا لبه ای برخورد نمیکنید اما اگر در مسیری مستقیم به حرکتتون ادامه بدید دوباره به نقطه ی آغاز سفر برمیگردید. درواقع همون قضیه ی زین اسب که بالا تر بهش اشاره شد
برای درک بهتر این حالت یک بعد کمتر رو میشه در نظر گرفت: آدمکی دو بعدی رو تصور کنید که فقط میتونه بالا و پایین و چپ و راست بره( و عمق و ارتفاع براش معنی نداره؛ مثل اینکه یه آدم روی زمین به حالت خوابیده حرکت کنه)
این آدمک دو بعدی روی کره ی زمین که سه بعدی هست میتونه هر چقدر بخواد حرکت کنه و متوجه میشه که در عین حال که این زمینی که روش راه میره متناهی هست ولی لبه و پوسته ای نداره!
به خاطر همین هم فرضا" اگه از قطب شمال شروع به حرکت کنه و نصف النهار رو طی کنه دوباره به قطب شمال برمیگرده
این همومن چیزیه که اینشتین بهش اشاره کرد
اگه تونستم اون پاراگراف ها رو پیدا کنم براتون میذارم؛خیلی بهتر تر توضیح داده ولی من د همین حد فهمیدم