خاطرات با PC

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع amir abbasi
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

amir abbasi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
894
امتیاز
4,125
نام مرکز سمپاد
دبیرستانِـــ CNIHS یا همون CIHS سابق
شهر
مـــشـ CO
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
UWO
درود >:D<

حتمن براتون اتفاقاتی پای کامپیوتر تا حالا افتاده.این جا میتونید اون خاطرات رو بگین چه از سوختن قطعه تا پریدن ویندوز... ;)


من خودم با این PC رمان های ننوشته دارم و سعی میکنم هر وقت حوصله کردم یه دونشو بهتون بگم.

یه بار هارد اکسترنال رو زدم به کامپیوتر یهو ویندوز بای بای کرد. :-h
کجا با این عجله. دور هم داشتیم هارد میزدیم تازه. :o :))

پست متوالی ترکیب شد ;D
 
پاسخ : خاطرات با PC

ویندوز کامپیوترم را عوض کردم و بعد اومد برای اینکه جلوه ی ویندوز جدیدم جالب تر بشه صفحه ی کامیپترم را با شیشه پاکن پاک کنم
خدا روز بد نده شیشه پاکن وارد صفحه شد و خراب شد!!!!!!! :(( :(( :(( :((
 
پاسخ : خاطرات با PC

من داشتم بازی میکردم بعد مرحله رو بردم !
بعد خوش حال و جوگیر ، با تفنگ اسباب بازیم که مطمئن بودم خالی بود شلیک کردم به کامپیوتر <:-P
بعد وقتی شلیک کردم دیدم صفحه مانیتور یکم عوض شده !
دقت کردم دیدم یه تیکه از شیشه اش شکسته ! >)
 
پاسخ : خاطرات با PC

یه برنامه دارم هر وخ مشکلی پیدا میکنه با یه صدای خیلی ترسناک میگه : we have a problem اوایلش نمیدونستم صدای اینه تا چند وخ فک میکردم اتاقم جن داره !!! ا ;D
 
پاسخ : خاطرات با PC

ای بابا ....
نشسته بودم پشت کامپیوتر هر چه منتظر وایسادم این چراغ قرمز سایت سبز بشه ولی نشد .........(چه اتفاقی افتاده؟)
1 ساعت شد وای خدا حوصلم سر رفت برم ببینم چه شده؟
ای دل غافل نگو مامان قبل از اینکه بره بیرون این دو شاخ رو از پریز کشیده ...
از خودم سه ساعت خنده ام گرفته بود .
:-\ :-\ :-\ :-\ =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : خاطرات با PC

این کامپیوتر من مال دوران مزوزوئیکه( ;D) یه 8-9 سالی میشه دارمش :-\(ینی در این حد B-)) و چن وقت پیش تو یه هفته سه بار ویندوزم پرید و منو از کارو زندگی انداخت. :-<
 
پاسخ : خاطرات با PC

هیچ چیز شیرین تر از این نبود که فلش ویروسیمو زدم به pc بعد که ویروسی شد انداختم تقصیر بابام که باب شما فلشاتون ویروسیه زدین به این اخه چرا!؟ ;D =))به این میگن طبیعی کردن!بعد بابامم باورش شد دیگه فلشی از پدرم به این pc نخورده! =))
 
پاسخ : خاطرات با PC

يك بار باباتلفن را از پريز كشيده بود . ما هم از همون خط به اينترنت وصل مي شديم . با اون يكي خط زنگ زدم به پشتيبان اينترنت و كلي دعوا كردم كه چرا سرويس دهي افتضاحه و اقاهه هي ميگفت مشكلي نيست مشكل از خودتونه و كلي دعوا . >:p بعد برگشتم كامپيوتر را خاموش كنم ديدم تلفن تو پريز نيست . X_X بعد 2 ساعت اين آقاهه زنگ زد ببينه درست شد يا نه . منم با تغيير صدا جواب دادم و گفتم ما مشكلي نداشتيم اشتباه زنگ زديد . =))
 
پاسخ : خاطرات با PC

یه بار خونه عمومینا بودیم
بعد هارد پسر عموم قاطی بود بعد یهو کامپیوتر گیر کرد
وقتی restart کردیم دیگه هارد رو نخوند
پا شدیم برای عیب یابی رفتیم خونه ما که هارد من رو برداریم با سیستمش تست کنیم
از اونجا که اون موقع با سیستم هارد اشنا نبودیم :-/
وقتی هارد رو به سیستمش وصل کردیم از حالت عمودی به افقی چرخوندیمش (هارد رو نبسته بودیم ،فقط سیماش وصل بود)
بعد یه دور ویندوز بالا اومد و باز گیر کرد طی همین حرکت
وقتی restart کردیم هارد منم دیگه نشناخت
برداشتیم هارد خودش رو دوباره وصل کردیم خیلی خوب خوند و اومد بالا :o :-??
اما هارد ما دیگه درست نشد :(
(چه تیریپ مهندسی برداشته بودما) ;;)
 
پاسخ : خاطرات با PC

یه با خیلی عصبانی بودم.(خیلی وقت پیشا 8-^)
اومدم این فلاپی رو بکنم تو دستگاه این قد عصابانی بودم که وقتی فلاپی رفت تو دستگاه دیگه بیرون نیومد. :-" :))
 
پاسخ : خاطرات با PC

یه دفعه عمه م کامپیوترش رو داد به بابام یه برنامه ای رو روش نصب کنه
بابام زد به برق لپ تاپ رو تا شارژ بشه بتونه روشن کنه باهاش کار کنه
بعد از 3 ثانیه .. یهو چند تا جرقه زد لپ تاپ بعد یه دود غلیظ بد بو ازش بلند شد ! :-"
تا چند ساعت همه خونه رو بوی سوخته برداشته بود ! :))
;))

×سوزوندن فلش هم که تخصص خودمه !!! ;D
 
پاسخ : خاطرات با PC

با پسر داییم بودیم. نشسته بودیم رو زمین و لپ تاپم جلوم بود . مامانم چایی اورد. گذاشته بودیم رو زمین یهو پای پسرداییم خورد به لیوان چایی همش ریخت تو کیبورد لپ تاپ! سریع برعکس کردیم و سشوار و ... ! تا 4 روز روشن نمی شد
ولی الان با همون لپ تاپ دارم اینا رو براتون می نویسم
لپ تاپ رو سال 2001 خریدم. 1 لیوان چایی هم کامل ریخته توش. ولی داره مث ... کار می کنه هنوز!!!

Just Acer
 
پاسخ : خاطرات با PC

ویندوز عوض کرده بودم و برا اولین بار می خواستم با ویندوز جدیدم بیام نت .......
ویندوزمو پسر همسایمون اورده بود نصب کرده بود.....
آغا هر کار می کردم به نت وصل نمی شد ، همه چیزشم چک کرده بودم ولی بازم وصل نمی شد....
یه هفته ای بدون نت بودم ، کم مونده بود برم پسر همسایه رو بزنم X-( .... خو زبونم فقط برا همون که ویندوز نصب کرده بود دراز بود ، چون قبلا که وصل می شد :-"
بعد از یه هفته خماری و بی نتی ، فهمیدم یوزر پسورد وارد نکردم براش :-"
 
  • لایک
امتیازات: Neg@r
پاسخ : خاطرات با PC

داشتم کار میکردم بعد یهو یه پشه هِه اومد رد بشه زدم خورد به مانیتور بعد خونش پخش شد.. ;;) بعد الان خونش خشک شده رو مانیتور ـه هروقت میام یادش میفتم دیه.. ;;) :-"
 
پاسخ : خاطرات با PC

من بچه که بودم کلی گند کاری داشتم....... ;D

آقا یادش بخیر...........ما که بچه بودیم ، دیدم درایو C پر شده ویندوز دیر لود میشه ، رفتیم توی درایو C فولدر های خالی رو پاک کردم ( Win Xp ) ، ما هم بی خبر از این که فولدر های خالی حجمی نمی گیرن............خلاصه ، کامپیوتر رو خاموش کردم رفتم ، دفعه بعد صفحه بوت هم نمی اومد........... ;D

یه بار خونه ی خاله م مهمونی بودیم ، من هم از بچگی عشق کامپیوتر ، گذاشتن بشینم پای کامپیوترشون ، خلاصه بیا و ببین! وقتی برگشتن یوزر لاک آف شده بود پسوردش هم عوض شده بود..............کلا به فنا ;D............من هم در اون سن هیچ تصوری از این که پسورد رو چی بزارم نداشتم (احتمال 99% چرت و پرت زده بودم!)

یه عکس از بچگیم هم هست پشت یکی از مدل های اولیه کامپیوتر (لپ تاپ ) نشستم اصن یه فازی داره............فقط 2 سالـه عکسه رو ندیدم! شانس بیارم بتونم پیداش کنم :d
 
پاسخ : خاطرات با PC

یه بار می خواستم کامپیوتر رو روشن کنم بعدش دوتا ویندوز داشت اون زمانا(خیلی دور!!!)(xp و 98) بعد اشتباهی زدم 98 بعد حال نداشتم منتظر بشم بلافاصله restart رو زدم بعد کلا سیستم به هم ریخت و بعدش به بقیه گفتم اینا همش واسه بازی هایی هست که داداشم نصب می کنه !! :-"(حس اعترافگاه!)
کلا دلم واسه کامپیوتر اولمون می سوزه ! از همون اول با دادشم میزدیم خراب می کردیم بعد یکی از اقوام میامد درستش می کرد :-"
یه دفعه دیگه کامپیوتر کاریش نشد ولی آمدم از هرکدوم از بازیهای داداشم چند تا فایلش رو حذف کردم که ضایع نشه ولی بازی هم باز نشه :-" ;;)
 
پاسخ : خاطرات با PC

یه بار توی یه خرید اینترنتی مهم بودیم که بابام هم کنارم نشسته بود یعنی اگه نت قطع میشد یه 700 یا800 تومان ازحساب بابام کم میشد وخرید انجام نمیشد وبرای ثابت کردن اینکه ما خرید انجام ندادیم باید کلی دوندگی میکردیم
خلاصه آقا مارفتیم این پشت کیس که یه کابلی رو وصل کنیم یهو دستم خورد به دکمه آن آف پشت کیس و.....
چشتون روز بد نبینه نت قطع شد........
منم الکی به بابام گفتم ویندوز مشکل داره!!!!!! ;D ;D ;D ;D ;D ;D
 
پاسخ : خاطرات با PC

اوووووووووه پی سی برای من دنیای خاطرست ...

اما احمقانه ترین حرکتم تو پی سی این بود که میخواستم یه کانکشن بگیرم با نت کت تو لوکال، هی نمیشد. تبدیل به یه احمق شده بودم، انقدر اعصابم خورد بود که فکرم هم به اسنیف نمیرفت. آخرش فهمیدیم پرو...ک...سی آن بوده و کانکشن پکت هاشو از پروکسی میفرستاده !!!! دلم میخواست چاقو کنم در مغز مبارکم.
 
پاسخ : خاطرات با PC

یه بار وقتی به اینترنت وصل بودم یه پیغامی اومد که میخوای ویندوزت رو آپدیت کنی منم yes رو زدم
و طی 5 دقیقه ویندوز بلاک شد و من #-o ........
ینی اون لحظه فک میکردم قانونی مزخرف تر از قانون کپی رایت نیس X-(
 
Back
بالا