Dawn - ۱۲۵۸۳

  • شروع کننده موضوع Dawn
  • تاریخ شروع
  • شروع کننده موضوع
  • #1

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
به نام خدا

نام کتاب| نویسنده |مترجم l انتشارات


داستان و رمان


دنیای سوفی|یاستین گوردر|هرمس

عطرسنبل،عطر کاج|فیروزه جزایری دوما

مدیر مدرسه|جلال آل احمد|

احوال جناب الاغ پرسیدن ندارد| امیر عباس مهندس| شاسوسا

مدرسه ای که پر از گاو شد| لوییس ساکر| مهدی باتقوا| رسپینا

سلّاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج | کورت ونه‌گات |علی‌اصغر بهرامی|روشنگران و مطالعات زنان

خداحافظ گاری‌کوپر|رومن‌گاری|سروش حبیبی|نیلوفر

این ساندویچ مایونز ندارد|جی.دی سلینجر|سارا آرامی/مرجان حسنی راد|افق

ماجرای عجیب سگی در شب|مارک هادون|شیلا ساسانی نیا|افق

عقاید یک دلقک|هاینریش بل|محمد اسماعلی نژاد|چشمه

کودک،سربازودریا|ژرژ فون ویلیه|کانون پرورش فکری

عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی|جمشید خانیان|کانون‌پرورش فکری

کوری|ژوزه ساراماگو|زهره روشنفکر|مجید

سووشون|سیمین دانشور|خوارزمی

تیستو سبزانگشتی|موریس دروئون|لیلی گلستان|ماهی

لطفا به من نخندید|جودی بلانکو|افسانه محمدی|ایران‌بان

انجمن شاعران مرده|ن.ه. كلاين‌بام|حمید خادمی|پنجره

خانواده من و بقیه حیوانات|جلارد دارل|گلی امامی|چشمه

قلعه‌حیوانات|جورج اورل|امیرشاهی

خاطرات صددرصد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت|شرمن الکسی|رضی هیرمندی|افق

جامعه‌شناسی و مذهبی


جامعه مدرنیته

نخبه کشی|علی رضا قلی| نی

داستان راستان1 | مرتضی مطهری


روانشناسی


اسرار قدرت فکر |هری لورین| اسمائیل قهرمانی| تلاش

بهانه ممنوع| برایان تریسی |مهدی قراچه |داغی ذهن آویز

قورباغه ات را قورت بده| برایان تریسی

مدریت زمان| برایان تریسی| یلدا بلارک| کتابسرای بیان



مشاهیر و دانشمندان


ماری کوری |حبیب جعفریان |سروش

مشهورترین دانشمندان |زهرا رضایی| درنا

انیشتین| حمید جعفریان |سروش


هنر و شعر و ادب


منظومه امیرکبیر |محمود رزاقی |همگام با هستی

مبادی سواد بصری| دونیس آ.دونیس |نسرین منوچهرآبادی |خانه هنرمندان

علم وهنر| ماریان کول |محبوبه مسگر تهرانی| فنی ایران


علوم‌شناختی


مغز و خلاقیت| ماریو توکورد| مصطفی تبریزی

آگاهی| سوزان بلکمور |رضا رضایی| فرهنگ معاصر


نمایشنامه و فیلم نامه


سیگار فقط سیگار|امیر لشکری

سیب

 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
مدیریت زمان

مدریت زمان| برایان تریسی| ترجمه یلدا بلارک| کتابسرای بیان|روانشناسی|فروردین92
امتیاز:4 از 10

images


"انجام بیشترین کار در کمترین زمان"
بیشترین تاکیدی که در این کتاب شده است،مکتوب کردن اهداف و برنامه ریزی هاست. همچنین یک سری مطالب که در بسیاری از کتاب های دیگر می توان آن ها را دید مثل، اولویت بندی کارها،توجه به هدف،صرفه جویی در وقت و....در این کتاب گفته شده.می توان گفت بسیاری از مطالب گفته شده در این کتاب همان موضوع های کتاب "غورباقه ات را قورت بده" است. و بسیار از آن ها شعاری و کلیشه ای هستند.گرچه مطالب مفید و جالبی هم در آن وجود دارد که میتوان با کمک آن ها به مدریت زمان رسید. درواقع این کتاب همانند بسیاری از کتاب ها از این دسته زمان را به عنوان با ارزش ترین چیز باارزش ترین منبع مورد بحث قرار داده است.
اما به نظر من نکات کتاب "غورباقه ات را قورت بده" این نویسنده جالبتر است. زیرا در تعداد صفحات کم نکات کلیدی و جالبی ذکر شده اما در کتاب مدریت زمان او تنها یکسری مطالب تکرار شده و تنها به روش های مختلف آن را بیان کرده است.

درباره نویسنده:


برایان تریسی (زادهٔ ۱۹۴۴ در شارلوتان کانادا) یکی از نویسندگان کمک به خویشتن (به انگلیسی: Self-help)‏ است که بسیاری از کارهای خود را به صورت کتاب گویا ارائه داده. موضوع سمینارها و ارائه‌های او شامل رهبری، فروش، مدیریت موثر و استراتژی کسب و کار است.

پیشنهاد:اگر کتاب غورباقه ات را قورت بده را خوانده اید،خواندن این کتاب توصیه نمی‌شود!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
دنیای سوفی

دنیای سوفی|یاستین گوردر|هرمس|تاریخ فلسفه|خرداد92
امتیاز:9.5 از 10

Donyaye-Sofi.jpg


از این کتاب خیلی راضی بودم،همونطور که از امتیازی که بهش دادم مشخصه.برای کسی که علاقه به شروع مطالعات فلسفیه خیلی مفیده.صرفا یه دید کلی راجع به تاریخ فلسفه از اول تا حالا می‌ده که خیلی می‌تونه مفید باشه.
داستان راجع به یه دختر 14 ساله به نام سوفیه که یه نفر به اسم آلبرتو کناکس آموزش فلسفه این دختر نوجوون رو به عهده داره.اول آلبرتو فقط از طریق نامه اموزش فلسفه رو شروع می‌کنه اما بعد‌ها حضوری همدیگه رو ملاقات می‌کنن در این حین،یه دختری به نام هیلده وجود داره که پدرش توی لبنانه و برای هیلده کارت میفرسته اما این کارت ها به دست سوفی می‌رسه و اتفاق بعدی اینه که هیلده و سوفی هم سن هستن و تولدشون تو یه روزه که روز تولد سوفی یه اتفاق عجیب برای سوفی و آلبرتو به دست خودشون میفته.
تا الان یکی از بهترین کتابایی بوده که خوندم و علاقه خاصی نسبت بهش دارم اما علت اینکه نمره 9.5 دادم اینه که آخرای داستان نقش خود داستان خیلی پررنگ‌تر از آموزش فلسفه می‌شه و البته جذاب‌تر!همین باعث می‌شه که داستان بیشتر ذهن آدم رو مشغول کنه تا خود تاریخ فلسفه.

درباره نویسنده:

او رمان‌نویس و خالق داستان‌های کوتاه است که بیش‌تر دارای اطلاعات فلسفی برای مخاطبین جوانش می‌باشد. یوستین گردر در رشته فلسفه، الهیات، و ادبیات از دانشگاه اسلو فارغ‌التحصیل شد و سپس به‌مدت ده‌سال به‌تدریس «تاریخ عقاید» در دبیرستان‌ها پرداخت. او در حال‌حاضر به‌عنوان نویسندهٔ آزاد درکنار ِ همسر و دو پسرش در اسلو زندگی می‌کند. رمان معروفش به‌نام دنیای سوفی که در سال (۱۹۹۱ میلادی) منتشر شد او را به شهرت رساند. این کتاب تاکنون به‌بیش از ۵۰ زبان مختلف برگردانده شده و میلیون‌ها جلد ِ آن به‌فروش رفته‌است. از روی کتاب دنیای سوفی فیلمی نیز به‌همین نام ساخته‌اند.
او سال ۱۹۹۷ به همراه همسرش سیری دانویگ جایزه سوفی را بنیان نهاد. این جایزه که نامش را از رمان دنیای سوفی گرفته، جایزه بین‌المللی برای پاسداشت حامیان طبیعت و توسعه، جایزه‌ای به مبلغ ۷۷هزار پوند است.


پیشنهاد:اگر علاقه مند به شروع خوندن کتابای فلسفی هستین گزینه‌ی خیلی خوبیه حتی اگر نمیخواید به خوندن فلسفه ادامه بدین بازهم خوندن این کتاب خالی از لطف نیست.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
عطر سنبل عطر کاج

عطرسنبل،عطر کاج|فیروزه جزایری دوما|داستان|خرداد92
امتیاز:7از10

f9f137cb-b170-43cb-a7dd-3092bd6d6b83.jpg


عطر سنبل عطر کاج،خاطرات خانم جزایری دوماست که سن،فکر کنم،شش سالگی به آمریکا می‌رن و اونجا زندگی می‌کنن.چیزی که این کتاب رو برای خیلیا جذاب کرده و واقعا پرفروشه اینه که زبانش سادست و داستان رو از یه سر شروع نکرده تو هر موقعیت ممکنه از کودکیش بزرگسالیش و نوجوونیش بگه که همین باعث خسته نشدن خواننده می‌شه.
با خوندن این کتاب به طور واقعیتی که اتفاق افتاده، می‌شه دید آمریکایی ها به ایرانی‌ها قبل و بعد انقلاب ،از زبان جزایری دوما، چه دیدی داشتن و دارن.
یکی دیگه از نقاط مثبتی که داشت این بود که نگفته بود ایرانیا و ایران مطلق خوبه و آمریکا بد و برعکس.از نوشته هاش می‌شد این رو دید که از آمریکا هم نقاط ضعفش رو گفته هم نقاط مثبت.

images

فیروزه جزایری دوما

درباره نویسنده:

فیروزه جزایری دوما، (۱۳۴۴ آبادان - )، نویسنده ایرانی آمریکایی است.
فیروزه جزایری، در سال ۱۳۴۴ در شهر آبادان به دنیا آمد. زمانی که وی ۷ ساله بود، به همراه خانواده از طرف شرکت نفت ایران که پدرش در آن به عنوان مهندس کار می‌کرد، به شهر ویتی‌یر در کالیفرنیا رفت. پس از دو سال زندگی در آمریکا به ایران بازگشت و در اهواز و تهران به‌سر برد. دو سال بعد، دوباره خانوادهٔ وی به آمریکا برگشتند و ابتدا در ویتی‌یر و سپس در نیوپورت‌بیچ ساکن شدند. فیروزه جزایری سپس به تحصیل در دانشگاه برکلی پرداخت و در آنجا با یک مرد فرانسوی ازدواج کرد.
وی با نوشتن کتاب خاطرات خود که به نام Funny in Farsi، A Memoir of Growing Up Iranian in America در آمریکا منتشر شد، به شهرت رسید. این کتاب یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های آمریکا در چند سال اخیر بوده‌است. همچنین این کتاب، یکی از ۳ نامزد نهایی جایزهٔ تربر در سال ۲۰۰۵ و همچنین نامزد جایزهٔ پن در بخش آثار خلاقهٔ غیرتخیلی شد.وی اولین فرد آسیایی است که اثر وی جزء نامزدهای نهایی جایزهٔ تربر انتخاب شده‌است.این کتاب توسط محمد سلیمانی‌نیا و با عنوان عطر سنبل، عطر کاج به فارسی برگردانده شده‌است.

پیشنهاد: این کتاب کتاب کوتاهی‌ست و وقت شما را خیلی نمی‌گیرد پس توصیه می‌شود!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
مدرسه‌ای که پر از گاو شد

مدرسه ای که پر از گاو شد| لوییس ساکر| ترجمه مهدی باتقوا|داستان|اردیبهشت89
امتیاز:9از10

1503831_10026wgqjqpu0.jpg


خوب همونطور که گفتم این کتاب رو سال 89 که اول راهنمایی بودم خوندم.کتاب واقعا خنده دار و خوبیه شامل داستانای کوتاهیه که توی یه مدرسه اتفاق میفته و اسم یکی از داستاناش"مدرسه‌ای که پر از گاو شد" هست که خوب اسم خود کتاب هم ساکر همین گذاشته.
داستان ها مختص به یه دانش‌موز مشخص نیست که بقیه ماجراها پیرامون اون باشه.هر سری راجع به یه نفرشونه.شخصیتای شاخصی که هست معلمش،بوفه‌دا و ناظم هست.که همیشه سعی در سرکار گذاشتن معلم دارن.بوفه‌دارشونم یه خانم میانسال و خیلی چاق هست که همیشه غذاهای تکراری و مزخرف درست می‌کنه.
این مدرسه سی طبقه داره!اون هم بدون آسانسور که داستان راجع به بچه های کلاس طبقه سی امه.نکته جالبه دیگه اینه که این مدرسه طبقه 28ام نداره!که یه سری داستان‌هاش راجع به همینه.


پیشنهاد:اگرهنوز کودک درونتون زندست توصیه می‌شه بخونید،مطلب خاصی نداره که بگم ازش یاد می‌گیرین.همونطور که گفتم من اول راهنمایی خوندم اما خود من علاقه خاصی،به دلایل مختلف[nb]مثلا اینکه بابام برام خریده :-"[/nb]،به این کتاب دارم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
مدیر مدرسه

مدیر مدرسه|جلال آل احمد|رمان|تیر92
امتیاز:7 از 10

f890e863018c30cb714f1960b34b8df6.jpg


خیلیا عقیده دارن که مدیر مدرسه بهترین اثر جلال ال احمد‌ ــه.به نظر من تا حد زیادیم اینطوری هست.
داستان راجع به یه معلم دبیرستان که از درس دادن به بچه‌ها،گچ خوردن و... خسته شده و حالا ترجیح می‌ده که مدیر یه مدرسه باشه چون هم حقوقش بیشتره و هم از نظرش دردسرش کمتره.این معلم فکر می‌کنه که اگه سمت مدیریت دبستان رو به‌دست بیاره فقط کافیه در روز پشت میزش توی اتاق بشینه و کاری به کار بقیه نداشته باشه.
بالاخره به مدیریت یه مدرسه که تقریبا توی یه منطقه پرته منصوب می‌شه و با یه ناظم هفت تا معلم و یه عالمه دانش‌آموزای دبستانی روبرو می‌شه.اما به طور خیلی اتفاقی این مدیر به اصلاحات توی این مدرسه می‌پردازه
توی این مدرسه یه سری کارها صورت می‌گیره که آقای مدیر از ادامه پیدا کردنش جلوگیری می‌کنه؛از جمله این کارها کتک زدن بچه ها توسط ناظمه.که مدیر می‌خواد تمام ترکه ها شکسته شن و این کار ادامه پیدا نکنع اما جالیش اینه که آخرای کار خود یه دانش‌آموز رو خیلی خیلی بد کتک می‌زنه.آخر داستان مدیر تازه که اول فکر می‌کرد مدیریت خیلی کار ساده‌ایه توی یه دادگاه که به خاطر یه مشکل یکی از دانش‌آموزا تشکیل شده بود،استعفای مدیریتشو می‌ده.
همیشه ما از مدیر یه مدرسه تصوری که داریم اینه که خیلی وجدان کاری بالایی داره،پیشرفت بچه ها براش مهمه،آدم خیلی خوب و بدون اشتباهیه،ولی توی این داستان می‌بینیم که نه آقا اینطوریام نیست.
اینم برداشت یه بچه یازده سالست[nb]داداشم:-"[/nb] که به نظرم جالب اومد.
نمیشه گفت که این مدیر مطلقا به فکر بچه‌ها نبود،اما حداقلش با نیت خیر کمک به دانش‌آموزا وارد مدرسه نشده بود.از جمله هایی هم که توی متن استفاده شده کاملا می‌شه هدف اولی‌ش رو فهمید.
از در که وارد شدم، سیگارم دستم بود و زورم آمد سلام کنم. همین‌طوری دَنگم گرفته بود که قُد باشم
اما خوب همونطور که گفتم اول ناخواسته یه اصلاحاتی توی مدرسه به وجود میاره،اما بعدها خیلی ناآگاهانه هم نبود؛می‌شه گفت اون خواست که مدرسه رو به عنوان «جامعه ای کوچیک » اصلاح کنه اما موفق به این کار نشد پس استعفا داد.


درباره نویسنده:

جلال آل احمد، فرزند سید احمد حسینی طالقانی در سال 1302 در محله سید نصرالدین از محله های قدیمی شهر تهران به دنیا آمد.
پدرش در کسوت روحانیت بود و از این رو جلال دوران کودکی را در محیطی مذهبی گذراند. پس از اتمام دوره دبستان، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد، پس از ختم تحصیل دبیرستانی، پدر او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمد تقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد، البته او خود به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. این سفر چند ماه بیشتر دوام نیاورد و جلال به ایران بازگشت.
در سال 1324 با چاپ داستان «زیارت» در مجله سخن به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و در همان سال، این داستان در کنار چند داستان کوتاه دیگر در مجموعه "دید و بازدید" به چاپ رسید.
در سال 1326 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. در همان سال کتاب «از رنجی که می بریم» چاپ شد که مجموعه 10 قصه کوتاه بود و در سال بعد «سه تار» به چاپ رسید. پس از این سالها آل احمد به ترجمه روی آورد. در این دوره، به ترجمه آثار «ژید» و«کامو»، «سارتر» و «داستایوفسکی» پرداخت و در همین دوره با دکتر سیمین دانشور ازدواج کرد.
در طی سالهای 1333 و 1334 «اورازان»، «تات نشینهای بلوک زهرا»، «هفت مقاله» و ترجمه مائده های زمینی را منتشر کرد و در سال 1337 «مدیر مدرسه» «سرگذشت کندوها» را به چاپ سپرد. دو سال بعد «جزیره خارک- در یتیم خلیج» را چاپ کرد.
سپس از سال 40 تا 43 «نون و القلم»، «سه مقاله دیگر»، «کارنامه سه ساله»، «غرب زدگی» «سفر روس»، «سنگی بر گوری» را نوشت و در سال 45 «خسی در میقات» را چاپ کرد و هم «کرگدن» نمایشنامه ای از اوژان یونسکورا. «در خدمت و خیانت روشنفکران» و «نفرین زمین» و ترجمه «عبور از خط» از آخرین آثار اوست.
آل احمد در صحنه مطبوعات نیز حضور فعالانه مستمری داشت و در این مجلات و روزنامه ها فعالیت می کرد. این نویسنده پر توان در اواخر عمر، به کلبه ای در میان جنگلهای اسالم کوچ کرد.
جلال آل احمد، در غروب روز هفدهم شهریور ماه سال 1348 در چهل و شش سالگی زندگی را بدرود گفت.

آثار:

آثار جلال آل احمد را به طور کلی می‌توان در پنج مقوله یا موضوع طبقه بندی کرد:

الف - قصه و داستان:

دید و بازدید 1324: نخست شامل ده داستان کوتاه بود، در چاپ هفتم دوازده داستان کوتاه را در بردارد.
از رنجی که می بریم 1326: مجموعه هفت داستان کوتاه است
سه تار 1327: مجموعه سیزده داستان کوتاه است.
زن زیادی 1331: حاوی یک مقدمه و 9 داستان کوتاه است.
سرگذشت کندوها 1337: نخستین داستان نسبتاً بلند جلال است
مدیر مدرسه 1337: داستان نسبتاً
نون والقلم 1340: یک داستان بلند تاریخی
نفرین زمین 1346: رمان
پنج داستان 1350: که دو سال پس از مرگ آل احمد چاپ شد.
چهل طوطی اصل (با سیمین دانشور) 1351: مجموعه 6 قصه کوتاه قدیمی
سنگی بر گوری 1360: رمانی است کوتاه و آخرین اثر داستانی آل احمد
ب - مشاهدات و سفرنامه‌ها

اورازان 1333، تات نشینهای بلوک زهرا 1337، جزیره خارک، درٌ یتیم خلیج فارس 1339، خسی در میقات 1345، سفر به ولایت عزرائیل چاپ 1363، سفر روس 1369 ، سفر آمریکا و سفر اروپا که هنوز چاپ نشده‌اند.
ج - مقالات و کتاب‌های تحقیقی:

گزارش‌ها 1325، حزب توده سر دو راه 1326، هفت مقاله 1333، سه مقاله دیگر 1341، غرب زدگی به صورت کتاب 1341، کارنامه سه ساله 1341، ارزیابی شتابزده 1342، یک چاه و دو چاله 1356، در خدمت و خیانت روشنفکران 1356، گفتگوها 1346.
د - ترجمه:

عزاداریهای نامشروع 1322 از عربی، محمد آخرالزمان نوشته بل کازانوا نویسنده فرانسوی 1326، قمارباز 1327 از داستایوسکی، بیگانه 1328 اثر آلبرکامو (با علی اصغر خبرزاده)، سوء تفاهم 1329 از آلبرکامو، دستهای آلوده 1331 از ژان پل سارتر، بازگشت از شوروی 1333 از آندره ژید، مائده های زمینی 1334 اثر ژید (با پرویز داریوش)، کرگدن 1345 از اوژن یونسکو، عبور از خط 1346 از یونگر (با دکتر محمود هومن)، تشنگی و گشنگی 1351 نمایشنامه ای از اوژن یونسکو؛ در حدود پنجاه صفحه این کتاب را جلال آل احمد ترجمه کرده بود که مرگ زودرس باعث شد نتواند آن را به پایان ببرد
هـ - خاطرات و نامه‌ها:

نامه های جلال آل احمد (جلد اول 1364) به کوشش علی دهباشی.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
ماری کوری

ماری کوری|حبیبه جعفریان|زندگی مشاهیر و دانشمندان|اردیبهشت91
امتیاز:8از10

images


توضیح خیلی خاصی راجع به کتاب ندارم واقعا،اما فقط می‌خوام بگم این دست کتاب‌های انتشارات سروش که راجع به افراد مختلفه خیلی کوتاه هستن و به نظرم باجذابیت خوبی حالت داستان‍وار‌ توضیح داده شده که همین باعث می‌شه یه دید کلی راجع به افراد مختلف داشته باشیم.پس توصیه من به شما اینه که خوبن حتما بخونینشون.

«عزیز قشنگم!این چه پاشنه‌های وحشتناکی‌ست که کفشت دارد؟ممکن نیست که قانعم کنی که خانه‌ها باید مثل مرغ پادرازی از روی این پاشنه‌های بلند راه بروند.این پیراهن دیگر چه مدلی‌ست؟این که پشت ندارد؛هم برازنده نیست هم ممکن است سرما بخوری....»
ایو گوش می‌داد و تند تند روی گونه‎‌هایش پودر می‌زد.او از آن آزمایشگاه و میزها و دستگاه ها که تمام کودکی کسالت‌بارش،را پر کرده بودند بدش میامد؛اما ماری را دوست داشت.اولین کتابی که نوشت زندگی‌نامه مادرش بود و تازه آن وقت فهمید که از زندگی او خیلی کم می‌داند.حس دخترک این بود که مادرش خیلی چیزها را از همه پنهان نگه داشته است.

اینجام خلاصه ای از کتاب، البته به قلم خودم، نوشتم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
سلّاخ‌خانه‌ی شماره‌ی 5

سلّاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج | کورت ونه‌گات | تیر 92
امتیاز:10از10

images


داستان درباره‌ی یه سرباز آمریکایی به اسم بیلی پیل‌گریم‌ـه.بیلی توی جنگ جهانی دوّم به جنگ اعزام می‌شه و بعد مدّتی به عنوان اسیر جنگی،با یه نفر به اسم ویری به درسدن توی آلمان منتقل می‌شن.توی آلمان توی «سلّاخ‌خانه‌ی شماره‌ی 5» اونا رو نگه می‌دارن.ویری عقیده داشت که عامل اسیریشون بی‌عرضگی بیلی بوده؛دوستش لازارو باهاش عهد می‌بنده که یه روزی بیلی رو بکشه،که همین اتفاقم میوفته،چون لازارو عقیده داشته:«انتقام شیرین‌ترین بخش زندگی است.» داستان فقط درباره‌ی اتفاقات زندگی بیلی توی جنگ نیست.از اون جایی که بیلی دچار چند پارگی توی زمان شده هر آن راجع به یه بخش از زندگیش صحبت می‌شه که بعد تموم شدن جنگ با زنی به اسم والنسیا ازدواج می‌کنه،بعد توسط اعضای سیاره ترالفامادور برده می‌شه و اونجا بیلی رو به نمایش می‌ذارن تا اعضای اون سیاره ببیننش.
دیدی که اعضای ترالفامادور به بعد چهارم یعنی «زمان» داشتن با دیدی زمینی‌ها فرق می‌کرده،اونا زمان براشون مثل مکان قابل رویت بوده و دیدگاه‌های جالبی رو راجع به گذر زمان و مرگ به بیلی می‌گن.
بیلی وقتی به زمین برمی‌گرده سعی می‌کنه که این دیدگاه‌ها رو به آدمای روی زمینم بگه که خوب کسی باورش نمی‌کنه در آخرم لازارو، بعد از یک سخنرانی عمومی بهش شلیک می‌کند

بیل پیل‌گریم،در بعد زمان،چندپاره شده است.

کتاب کتاب فوق‌العاده‌ای بود.اصلی‌ترین چیزی که وجود داشت،همون چندپارگی بیلی توی زمان بود،صرفا داستان به یه سمت حرکت نمی‌کرد و هر چند وقت یه بار بیلی چشمهاش رو که می‌بست به یه برهه دیگه توی زندگیش سفر می‌کرد.این سفر زمان برای بیلی غیر ارادی بود.
کورت ونه‌گات دقیقا خودش توی این سلّاخ‌خانه اسیرشده بوده که گاه‌گاهی از خودشم می‌گفت و البته فصل اول کتاب صرفا درباره‌ی خودش و نوشتن این کتاب بود.
یه چیزی که توی داستان خیلی تاکیدداشته این بود که دیدی که همه به بیلی داشتن بی‌عرضگی اون و تو عالم هپروت بودنش بوده که خوب علتشم این بوده که هیچ‌وقت توی زمان خاصی تمرکز نداشته و همش سفر درزمان براش اتفاق میفته و یه ترس همیشگی توی وجودش هست.
بیشترین دیدگاهی که از این نویسنده توی این کتاب می‌شه فهمید،نگاه جبرگرایانش به زندگی و مرگه.مثلا توی یه جا که یکی از اعضای اون سیاره میگه:«تنها روی زمین حرف از اراده‌ی آزاد است.»من خودم هنوز نمی‌دونم جبر درسته یا اختیار چون تاحالا فرصت تحقیق راجع‌بهش رو نداشتم.اما نمی‌گم دیدگاهش رو قبول داشتم یا رد می‌کنم،اما قشنگ بودش و خیلی دوست داشتم این نگاهش رو؛مخصوصا اون جاهایی که می‌گه اگه الان یکی توی این لحظه مرده،تو اون لحظه مرده محسوب می‌شه ولی این اتفاق بد فقط مختص به همون لحظست.توی یه زمان و مکان دیگه همین الان اون شخص داره زندگی می‌کنه پس مرگ پایان زندگی نیس.هرجام که راجع‌به مرگ گفته این جمله رو آورده:
بله،رسم روزگار چنین است.

از دست‌اندرکاران کتاب‌خوانی گروهی‌ـم تشکر می‌کنم بابت معرفی این کتاب. :د




درباره‌ی نویسنده:


images


کورت ونه‌گات نویسندهٔ آمریکایی بود. آثار او غالباً ترکیبی از طنزی سیاه و مایه‌های علمی‌تخیلی است که از میان آنها گهوارهٔ گربه (۱۹۶۳)، سلاخ‌خانهٔ شمارهٔ پنج (۱۹۶۹) و صبحانهٔ قهرمانان (۱۹۷۳) بیشتر مورد ستایش قرار گرفته‌اند. در سال ۱۹۹۹ آستروئید یا سیارک ۲۵۳۹۹ را به بزرگداشت او ونه گات نامیدند.
کورت ونه‌گوت در شهر ایندیاناپولیس در ایالت ایندیانا به دنیا آمد. پس از آن که در رشتهٔ زیست‌شیمی از دانشگاه کورنل فارغ‌التحصیل شد، در ارتش نام‌نویسی کرد و برای نبرد در جنگ جهانی دوم به اروپا اعزام شد. او خیلی زود به دست نیروهای آلمانی اسیر و در درسدن زندانی شد، و در نتیجه شاهد بمباران این شهر توسط بمب‌افکن‌های متفقین بود که بیش از صد و سی و پنج هزار نفر کشته به جا گذاشت. پس از پایان جنگ و بازگشت به ایالات متحدهٔ آمریکا، در دانشگاه شیکاگو به تحصیل مردم‌شناسی پرداخت و سپس به عنوان تبلیغات‌چی برای شکت جنرال الکتریک مشغول به کار شد، تا سال ۱۹۵۱ که با نهایی شدن انتشار اولین کتابش، پیانوی خودکار، این کار را ترک کرد و تمام‌وقت مشغول نویسندگی شد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
خداحافظ گاری‌کوپر

خداحافظ گاری‌کوپر|رومن گاری|تیر92
امتیاز:9از10

images


داستان حول یه جوونِ جذّاب آمریکاییِ 21،20 ساله به نام«لنی‌ـه»،که برای فرار از جنگ آمریکا و ویتنام و همچنین مسائل روزمره که دست‌و‌پاگیر همه‌ست به ارتفاعات سوییس پناه آورده.لنی یه اسکی بازه که گه‌گداری به آدمای مختلف اسکی یاد می‌ده.جای مشخصی برای زندگی نداره اما یه سری دوستا مث باگ داره که پیششون میمونه.شعار زندگی لنی «آزادی از قید تعلّق»ـه.تنها چیزی که بهش وابسته‌ست اسکیاشه و یه عکس از گاری گوپر امّا نظر یکی از دوستاش راجع به این عکس لنی اینه:
از گاری کوپر دیگه خبری نیست. هیچوقت هم دیگه پیدا نمی شه. آمریکایی خونسردی که محکم روی پاهای خودش وایساده بود و با ناکسا می جنگید و از حق دفاع می کرد حالا دوره ویتنامه. دوره شورش دانشگاه هاست. دوره دیوار کشیدن دور سیاه محله هاست. چاو، خداحافظ گاری کوپر!
لنی جز به این چیزای کوچیک به هیچ چیز دیگه وابستگی نداره.ازدواج براش مث یه کابوس می‌مونه و اصل زندگیش رو زیر پاش می‌ذاره؛پس لنی با هر دختری که میخوابه و رابطه داره بعد مدّتی به فکر چاره میوفته که از دستش فرار کنه؛از طرفیم نمی‌خواد باعث ناراحتی کسی بشه.
اما بعد از مدتی یه نفر به لنی یه کار پیشنهاد میده و لنی به پایین ارتفاعات میره.اونا یه باند قاچاقاً که لنی رو اجیر می‌کنن تا با دختر یه کنسول آمریکایی دوست شه و باهاش بخوابه تا از مصونیت ماشین جس( دختره) بره رد کردن طلا و جواهر از مرز استفاده کنه.
جس تاحالا با هیچ پسری نخوابیده و پسرای گروهشون یه عالم بار ازش درخواست کردن اما جس قبول نکرده؛اما با دیدن لنی که جذاب و دل‌بر بوده عاشقش میشه اونو به خونش دعوت میکنه و باهاش می‌خوابه اما لنی هم با اینکه «آزادی از قید تعلق»شعارش بوده ناخواسته عاشق جس می‌شه.یه سری جریانات پیش میاد و پدر جس کشته میشه و جس فکر میکنه کار لنی‌ـه و اونا به امید کشته شدنش یه جا ول می‌کنه اما یه نامه از پدرش پیدا میکنه و می‌فهمه کار اون نیست و برمیگرده و برش ‌می‌داره وآخر داستان بش قول می‌ده که:
-لنی من قول می دهم که اول تو مرا ترک کنی. تویی که مرا قال می گذاری.
-قول می دهی ؟
-با تمام قلبم.

فصل اول داستان فوق‌العاده قشنگ بود.بلند‌ترین فصلشم بود.اول داستان آدما یه مدلی وارد داستان میشدن که خود من مثلا یه ذره گیج شدم و نمیفهمیدم قضیه چیه اما بعدش خوب شد.اما از فصل دو و به بعد عملا افتضاح شد.:|
هدف نویسنده این بوده که بالاخره یه چیزی پیدا میشه که باعث شه تو از اعتقادات و اصول زندگیت بگذری و چه میدونم قدرت عشق بالاست و از این حرفا. احتمالا قصد داستان همین بوده اما من اون آزادی از قید تعلق رو که اولش لنی اون رو تنهایی معنی میکنه خیلی دوست داشتم و داستان وقتی برام جذاب می‌شد که آخرش از اصلش به خاطر جس نگذره.آخرشم واقعا آبکی و بیمزه تموم شد از همون چیزی که نقل قول کردم مشخصه.
فصل اول راجع به شخصیت آدمایی که بالای کوه بودن گفت اما عملا از فصل یک به بعد همشون محو شدن و این خیلی بد بود،خوب اگه قرار بود دیگه نباشن تو داستان چرا راجع بع زندگیشون گفته بود اصن؟
یه چیز دیگم که به نظرم ایراد بود این بود که جس تا حالا با کسی نخوابیده بود و برای رد کردن درخواست دیگران همیشه پافشاری داشته بعد خیلی راحت از لنی درخواست می‌کنه شب بیاد پیششو خیلی راحت‌تر باهاش می‌خوابه.
درکل من فصل اولشو دوست داشتم اما از اون به بعد به خاطر زیرپا گذاشتن اصل لنی واقعا از رمان بدم اومد.

هر قدر عقاید کسی احمقانه تر باشد باید کمتر با او مخالفت کرد
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
این ساندویچ مایونز ندارد

این ساندویچ مایونز ندارد|جی.دی سلینجر|مرداد92
امتیاز:7.5از10
In-Sandevich-Mayonez-Nadarad_Page_001.jpg


این کتاب شامل ده‌تا داستانه،اون طوریم که شنیدم این داستانا قبلا توی کتابای دیگه بوده.چندتا از داستاناش به هم ربط دارن اما همش نه.یه برهه از زندگی یه سری آدما رو بازگو کرده و اسم داستان یکی مونده به آخریش این ساندویچ مایوز نداردـه که اسم کل کتاب هم شده.توی خود داستانی که اسم کتاب هم هست دوران بعد جنگ رو خواسته که توصیف کنه.
یه چیزی که تو اکثر داستانای این کتاب بود و خود من دوست نداشتم،راجع به یه نفر فرضاً می‌گفت بعد همون وسطش می‌گفت که مثلا این فلانی رو دیگه ندیدم یا مرد؛یه‌جورایی چیزی که آخرش باید گفته می‌شد رو وسطش گفته بود که یه جورایی خود من دیگه میلی به خوندن ادامه داستان نداشتم.بعد داستاناش رو قطعا تموم نمی‌کرد یه جایی مثلا قطع می‌کرد؛اون هدف اصلی داستان بیان شده بود اّما حالتی که تموم می‌کرد دقیقا اون شکل زندگی هنوز جریان داره و این بخشی از زندگی یه فرده فقط رو منتقل می‌کرد به آدم.صرفا داستانا اتفاق خیلی خاص و خارق‌العاده از زندگی یه نفر نبود و شاید یه چیز خیلی عادی بود اما خوب با یه حالت خوبی بیان شده بود.

دخترهایی که هلدن را می‍‌شناختند،درحالی که در اتوبوس خیابان پنجم می‌نشستند،بارها فکر کرده بودند او را در حال رد شدن از ساکس یا آلتمن یا لردوتایلرز دیده‌اند ولی معمولا این شخص کسی غیر از هلدن بود.
پسرهایی که سالی را می‌شناختند،درحالی که در خیابان پنجم می‌راندندفبارها فکر کرده بودند اورا در حال رد شدن ساکس یا آلتمن یا لردوتایلرز دیده‌اند ولی معمولا این شخص کسی غیر از سالی بود.

خود من خیلی دوست نداشتم کتاب رو علتشم اینه که سبک مورد علاقم نبود.

مفقودالاثر، مفقودالاثر، مفقودالاثر. همه‌ش دروغه!... اون قبلا هیچ‌ وقت مفقودالاثر نبوده. احتمال مفقود شدن اون از هر پسر دیگه‌ای تو دنیا کم‌تره. اون این‌جا تو این کامیونه؛ اون نیویورک تو خونه‌س... روی ایوان نشسته، ناخن‌هاشو می‌جوه و داره با من تنیس دو نفره بازی می‌کنه و سرم داد می‌زنه...

درباره‌ی نویسنده:
images


جروم دیوید سالینجر (به انگلیسی: Jerome David Salinger)‏ (زاده ۱ ژانویه ۱۹۱۹ - درگذشته ۲۷ ژانویه ۲۰۱۰) نویسنده معاصر آمریکایی بود. رمان‌های پرطرفدار وی مانند ناطور دشت در نقد جامعهٔ مدرن غرب و خصوصاً آمریکا نوشته شده‌اند.
سالینجر بیشتر با حروف اول نام خود جی دی سالینجر معروف است.
 
  • لایک
امتیازات: swz
  • شروع کننده موضوع
  • #11

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
عقاید یک دلقک

عقاید یک دلقک|هاینریش بل|مرداد92
امتیاز:8 از10

thumb_24654_4_Aghayede_yek_Dalghak.jpg


داستان راجع به یه دلقک بیست‌و‌هفت‌هشت ساله‌ست،توی آخرین کارش پاهاش ضربه می‌بینه و فعلا قادر به ادامه کار نیست.
هانس،دلقک،زنش(که البته به طور رسمی زن و شوهر نبودن)به خاطر تفاوت مذهبی که ماری یه کاتولیک بوده و دلایل دیگه که خود هانسم می‌گه نمی‌تونم درک کنم ترکش کرده و با یه مرد دیگه ازدواج کرده.
هانس توی زمان حال داستان آهی در بساط نداره و به بن برگشته و به افراد مختلف تلفن می‌زنه تا پول ازشون قرض کنه و حین داستانم رابطه‌ش با اون فرد رو توضیح داده.آخرشم اتفاق خاصی نمیفته و ماری رو به دست نمیاره البته تلاش خاصی برای به‌دست آوردن دوباره ماری توی داستان نبود،هانس صرفا افسرده شده بود.

داستان خوب بود،نمی‌شد خیلی سرسری خوند و احتیاج به فکر کردن داشت.ولی چیزی که غالب هدف نویسنده بود نشون دادن افکار افراطی یه سری کاتولیک ها بود که خوب طبیعتا این طور افکارات تندرویی توی هر دینی خود آدم می‌تونه پیدا کنه.
شخصیت دلقک شخصیت قشنگی بود به نظرم؛دروغ نمی‌گفت خیانت نمی‌کرد و بی‌ریا می‌زد و به قانون تک همسری اعتقاد داشت.باوراشم با اطرافیانش متفاوت بود.داستان هی قصد داشت که تفاوت عقاید آدمای مختلف رو نشون بده.
هانس نوع رفتار و کارایی که ماری با همسر جدیدش می‌تونست انجام بده رو تصور می‌کرد و هی می‌گفت فلان کار رو نمی‌تونه کنه چون قبلا با هم انجام دادیم و اگه با همسر جدیدش تکرار کنه عذاب وجدان می‌گیره پس نمی‌تونه.
یه چیزی که بود من دوست نداشتم تعداد شخصیتایی که وارد داستان می‌کرد زیاد بود و من خودم گیج می‌شدم که این کی بود مثلا.
متنشم خیلی خوب نبود به نظرم؛خود من خیلی اون رابطه هم‌حسی رو باهاش نداشتم.بعد یه چیزم که بود چون داستان اول شخص بود به مسائل فقط از یه زاویه نگاه شده بود اون قدری بین غقاید مختلف کنکاش نبود.مطرح می‌شد زندگی و افکارات دیگران اما همش چون از جانب دلقک گفته می‌شد یه مقدار داستان رو خسته‌کننده می‌کرد وسطاش.
بعد اینکه اگر هنوز هم سن و سال منید و نخوندید به شدت توصیه می‌کنم دست نگه دارید و نخونید فعلا.
بعد یه انتقادم از نشر دارم اینه که پاورغیاش آخر فصل بود!من یکی که حوصله نمی‌کردم هی ته فصل رو چک کنم!
به اعتقاد من،عصر ما تنها شایسته یک لقب و نام است: عصر فاحشه. مردم ما به تدریج خود را با فرهنگ فاحشه هاعادت می دهند.

برای هنر، یا کمتر از آنچه در خورش است پرداخته شده و یا بیشتر از آن.


اگه معمولا داستانایی رو دوست دارید که خیلی اتفاق خاصی میوفته و جذابه این کتاب احتمالا در نظرتون خوب نخواهد بود چون صرفا یه سری اعتقادات و عقاید و مقایسه‌هاشون مطرح می‌شه که یا خواننده قبول داره یا نداره.


درباره نویسنده:
images


هاینریش تئودور بل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll)‏ ‏(۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن می‌پردازد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
کودک،سربازودریا

کودک،سربازودریا|ژرژفون ویلیه|مرداد92
امتیاز:5از10
%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9.jpg


داستان راجع به بچه‌ها توی جنگ جهانی دومه که به هرحال توی جنگ شریکن و پی‌یر و لنی و مارتیه که بچه‌های 12،13 ساله‌ن به اندازه خودشون یا حتی بیش‌تر در برابر آلمانیا دفاع می‌کنن.شخصیت اصلی داستان پی‌یره که پدرش توی جنگ کشته شده و یه جورایی می‌خواد انتقام پدرش رو بگیره.پی‌یر با این‌که فرانسویه و خوب توی جنگ،آلمانیا مقابلشون بودن با یه مرد آلمانی دوست می‌شه که ناخودآگاه بهشم علاقه پیدا می‌کنه.


موضوع داستان که جنگ بود،مورد علاقه من بود ژانرش،اما خیلی همه چی سطحی و ساده اتفاق میفتاد.پی‌یر بچه شجاعی بود اینو آدم طی روند داستان می‌فهمید،پس احتیاجی نبود هی راه‌به‌راه هرکی پی‌یر رو می‌دید بگه تو پسر شجاعی هستی! همه چی گفته شده بود به جای این‌که نویسنده سعی کنه اونو توی داستان جا بده که خواننده خودش مطلب رو بگیره به خصوص آخرش؛به معنای کلمه افتضاح تموم شد!وقتی پی‌یر عملیاتش تموم شد و روی سرباز مرده گریه کرد،عملا داستان تموم شد،اما نویسنده ادامه داد و گفت که خوب آخرش آقا معلمه به خانوم معلمه علاقه‌مند شد،پی‌یر این شد،فلانی اون شدو...خلاصه همه چی به خوبی و خوشی گذشت!دقیقا من یاد دوتا چیز افتادم وقتی تهشو خوندم:یکی این برنامه کودکا که یه چیزی اتفاق میفته بعد خاله‌هه آخرش میاد نتیجه گیری می‌کنه،یکیم این فیلم ایرانیا که آخرین قسمت دنیا بهشت می‌شه.
توی داستان پی‌یر واقعا اون حس وطن‌پرستی رو داشت،اما مارتیه به نظرم بیش‌تر اون حس واکنش به کنش پی‌یر و داداش خودش که دخترا نمی‌تونن و فلان واینا رو داشت،که البته آخرش اونم تاحدی حس وطن‌پرستی بهش القا شد.به نظرم هدف مارتیه چیز خوبی بود و باعث شده بود از اقرار داستان کم شه که "همه بچه‌های جنگ زیاد می‌فهمن"،داستان خیلی خواسته بود بگه که بچه‌های جنگ درکشون از سنشون بیش‌تره و یه جورایی نمی‌تونن مث بقیه بچگی کنن اما با وجود شخصیت اولیه مارتیه که هدفش اثبات خودش بود داستان واقعی‌تر می‌شد که نه همه هم حس یکسان ندارن و خوب منطقیه چون خودمون می‌گیم بچه‌ن.
توی روند داستان این به آدم القا می‌شه که بچه‌های جنگ قد مثلا ماها کودکی نکردن و نمی‌کنن و کارای بزرگی حتی از پسشون برمیاد اما،همون میخ گذاشتنه آبپاش و اینا نشون می‌ده که کودکیشون صفر نرسیده توی همون کارای مهمم بچگی می‌شه کرد.
علت این‌که آخر کارم پی‌یر یه حالتی به نظر ناراضی میومد فکر کنم این بود که،هنوز هول اتفاق و مرگ هانس[سرباز آلمانی] و به اتمام نرسیدن هدفش بود،که خوب این‌طوری می‌شه گفت از کارش راضی بود اما از وضعیتش ناراضی بود،چون درواقع جنگ آتش‌بس شده بود اما هنوز صلح نبود و کمال اون چیزی که پی‌یر درنظر داشت،صلح بود نه این‌که صرفا آتش‌بس اعلام شه.


خلاصه خیلی می‎شد داستان رو قشنگ‌تر و مفهومی‌تر بیان کرد،اما این‌طور نبود و ضعیف بود متن،اما خوب بازم آدم به اون اثرات جنگ می‌شد فکر کنه،خود من اگه می‌تونستم اول کار با دونستن این چیزا انتخاب کنم کتاب دیگه‌ای اما با همین سبک رو انتخاب می‌کردم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

Dawn

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
869
امتیاز
3,462
شهر
تهران
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی|جمشید خانیان|کانون‌پرورش فکری
امتیاز:8از10
asheghanehaye-yones.tarvij.90.8.15.jpg


داستان راجع به یه خونواده زمان جنگه که به طور اتفاق با یونس و بی‌بی آشنا می‌شن و سارا دختر خانواده بین دوراهی نجات دادن دوتا آدم یا نگه داشتن پیانوش می‌مونه و سایر اتفاقاتی که به همراه یونس و این خونواده میوفته.

کتاب کوتاهیه توی یکی دو ساعت می‌شه خوند،اما با وجود همین کوتاه بودنش یه سری چیزای قشنگ توش گنجونده شده که خوب من به شخصه وقتی خودمو جای سارا می‌ذارم به نتیجه نمی‌رسم که واقعا چی‌کار می‌خواستم بکنم تو شرایط مشابه.اما خوب دلیل عشق سارا به پیانوش اون آدمایین که پشت قضین.این که با خونوادش دور هم می‌شستن،استادش و ... ولی خوب اینا چیزای بالقوه محسوب می‌شن و بی‌بی و یونس آدمای بالفعل اون موقع بودن.اما به نظرم بازم سخته انتخاب و کتاب سختی اونو به خوبی نشون داده بود و من به شخصه حسش کردم.
یه نقطه خیلی خیلی مثبت کتاب نثرش بود؛به نظرم محشر بود که دو صحنه متفاوت رو همزمان و به نوبت بیان می‌کرد اما بدون این‌که آدم خسته شه و گیج شه.آخرم انتخاب اسم سلمام خیلی خوب بود و به مضمون ربط داشت.یه جورایی می‌خواست بگه که سارا توی موقع جنگ سلنای یونس یعنی صلح برای اون بود.

توصیه‌م اینه که بخونیدش حالا جدا از مضمونش که خوب به سلیقه ربط داره،نثرش خیلی خوبه.
 
بالا