به نقل از čovječanstvo :کار واسه انجام دادن زیاده ولی حسش نیست..عمیقن احساس بیهودگی میکنم..
به نقل از Ernst :من به این نتیجه رسیدم (به شخصه! بدون هرگونه کمکی! ) بعضی چیزا فکرش خیلی قشنگ تر از خودشونه!!
قبل کنکور تصورم بود که 24 ساعته در حال تفریحم!
ولی چقده بده که گاهی واسه تفریح باس منتظر چند نفر بود که دست جور بشه!
کاشکی خودم چن نفر بودم ،بعدش باهم میرفتیم تفریح! ( من و خودم و اون یکی خودم و اون یکی دیگه!!)
امروزم که آزادم دادیم و آزاد شدیم قییییییشّنگ!!
حالا اصن این آزاد دغدغه ای شده بود واسه من!در حد درد متعالی!باور کن!
منظور از کار زیاد رو هنوز شما درک نکردی..حدود 5 ماه دیگه میفهمی چی میگم!به نقل از فرزاد ** :بیکاری بد دردیه!!!... منم تو برزخم .
به نقل از فهــیم :منم به برزخ اضافه کن!
اینقد خواب بد دیدم راجع به رتبه و درصدام که داره حالم بهم میخوره.
ولی یه چیزو مطمئنم، نتیجه حتی اگه افتضاح هم باشه از مهر روزای قشنگی رو در پیش دارم...