همیشه و در هر زمینه ای، یک سری ملاکهای برتری وجود دارند که باعث میشه به یه کار از بین همهی کارها بگیم موفق. این ملاکها از دید هرکس یه مسئلهایـه. ولی یه «موفق»هایی وجود دارن که خیلیا اونُ موفق میدونن و در واقع اکثریت روی موفق بودنش اتفاق نظر دارن.
برای مثال در زمینه ی کارتون میشه گفت هرکسی حداقل یک بار تامُ جری، پلنگ صورتی یا پت و مت رو دیده. نمونه ی وطنی هم بخوام مثال بزنم، کلاه قرمزی این شرایط رو داشته. (ذهنتون سمت سری های جدیدش نره، کل مجموعه رو درنظر بگیرید)
در زمینه ی برنامه ی تلویزیونی جز برنامه ی رادیو۷ که خیلی برنامه ی موفقیـه، اگه یادتون باشه یه برنامه ای به اسم مثلث شیشه ای پخش میشد با اجرای رضارشیدپور که خیلی ترکوند! (بعدا هم سری شب شیشهای پخش شد)
در زمینه های دیگه هم میشه مطرح کرد ولی طولانی میشه. خلاصه اینکه میخوایم راجع به ویژگی این موفق ها حرف بزنیم. فقط یه نکته ی خیلی مهم:
اینایی که گفتم صرفا مثال بود پس بحث در مورد اینها رو بگذارید کنار و یک برنامه ی موفقی که خودتون موفق میدونیدش رو راجع بهش بحث کنید. بحث تون قطعا میتونه کلی هم باشه.
تجربه به دفعات ثابت کرده یک برنامه ی موفق در وهله ی اول ایده ی موفقی داشته .
به عنوان مثال همین تام و جری که مثالش رو زدی یا در زمان ما که میشه اوگی رو نام برد ، هر دو اومدن روی مقوله ای به نام خشونت کارتونی[nb]خشونت کارتونی نوع مثبت خشونت در سینما هست که جنبه ی بد آموزی نداره و در فیلم های طنز به کار برده میشه[/nb] کار کردند که واقعا هم جواب داد .
برنامه های موفق زیادی قبلا از تلوزیون پخش میشد که البته با سیر نزولی تلوزیون ایران طی 5 سال گذشته دیگه خبری ازشون نیست که آخرین نمونش هم ماه عسل بود که میشه گفت تا به اینجا 50% ش از بین رفته .
به طور کلی میشه گفت برنامه های موفق اول از همه نیاز به ایده ی نو و حمایت و بودجه ی کافی دارند .
برنامه به نظر ـم کلمهِ کـُـلی ـی ـه . برای موفقیـت هر کدوم از برنامه ـا یه سری فاکتور ـاِ متفاوت هـست .
برای برنامه ـا ـیی که حالت پرسش و پاسخ از افراد معروف داره مهم ـه که چطوری میهمان ها انتخاب میشن . مجری چقد راستگو ـه و اساسا سوالات ـی که پرسیده میشن یه بحث خیلی مهم ـه .
دربارهِ فیلم ها خـُب ایده هاِ نو و خلاقانه ، درگیر نگه داشتنِ ذهن بیننده بعد اتمام فیلم ، فیلم برداری درست ، انتخاب بازیگر ـاِ مناسب ، ...
برای کارتون هم مهم ترین چیز تشبه فضایی ـه که کودک داره تو ـش زندگی میکنه . داشتن قهرمان داستان هم خیلی مهم ـه . چون ذهنِ بچه ـا همیشه تو رویا ها سـیر میکنه .
برنامه های موفق زیادی قبلا از تلوزیون پخش میشد که البته با سیر نزولی تلوزیون ایران طی 5 سال گذشته دیگه خبری ازشون نیست که آخرین نمونش هم ماه عسل بود که میشه گفت تا به اینجا 50% ش از بین رفته .
برایِ برنامه هایِ تلویزیونی ( مثل ماه عسل و مثلث شیشه ای ُ.. )، یا فیلم هایِ سینمایی، عواملِ دست اندر کار ُ ایده ها و طرح هایِ نو ای که می زنن ، خیلی مهمه.( همیشه البته ایده هایِ نو ، موفق نمی شن. بستگی به قدرتِ پیاده کردنشون تویِ برنامه داره.)
خودم به شخصه از برنامه هایی که ارتباطِ نزدیکی با زندگیِ مردمِ عادی داره ، خیلی راضی ـم. این که برنامه هایی ازین قبیل بتونن محوریتِ اصلی شون رو حفظ کنن ُ ارتقاعش بدن ( نه که سطحی تر شه به مرور ) به موفق بودنشون کمک می کنه. ( بعد کلا این مسئله یِ ایده ، اینجا مطرح میشه که مردم اوصولاً از کار هایِ تکراری خوششون نمیاد. واسه همین ، یه برنامه یِ ادامه دارِ چند ساله ، اگه از تکراری شدن در امان باشه ُ همیشه قسمتی برایِ جذبِ مردم داشته باشه ، به نظرم موفق ـه ُ موفق میمونه.)
فیلم هایِ تلویزیونی هم. بیشترِ اوقات ، فیلم هایی که از زاویه یِ جدیدی به مسائلِ روز مرّه یِ زندگیُ جامعه نگاه می کنن ( و خوب هم ساخته می شن ُ کمتر نقصِ اجرایی دارن ) از فیلم هایِ موفق شناخته می شن.
کارتون ها و فیلم هایی که برایِ بچه ها ساخته می شن ،اون دسته ـشون که تخیّلی ـن ، اگه روشون قوی کار بشه ( از نظرِ موسیقی و جلوه هایِ ویژه ُ..) و کلاً جذاب باشه ُ داستانِ با محتوایی ( محتوا ، نه صرف به معنایِ آموزنده ُ این ها.) رو دنبال کنه ، کارِ موفق ـی میشه.
دسته یِ دیگه یِ کارتون ها و فیلم ها که زندگیِ عادی رو به تصویر می کشن ، قوی کار شه روشون که مهمه هیچ ، این که با احساس هایِ بچه گونه ُ زندگی ُ افکارِ بچه ها ارتباطِ نزدیکی برقرار کنه که بچه بتونه درکش کنه ، خیلی می تونه به ماندگار شدن ُ موفقیتِ اثر کمک کنه. (کلاه قرمزی ، بزرگ ترین نقطه یِ قوت ـش همین بود به نظرم)
کلاً تجربه یِ عواملِ اجرایی ( چه پشتِ صحنه و چه جلویِ دوربین ) خیلی می تونه کمک کنه به خوب ساخته شدنِ اثری. ( گاهی ایده هست ، طرحِ خوب هست ، ولی قدرتِ اجرا ُ به تصویر کشیدنش نیست. )
شاید برای فهمیدنِ این موضوع راحت ترینُ بهترین راه مقایسه ی یه سری آثارِ برجسته و خوب باهم باشه. و پیدا کردنِ یه ویژگی که تو همه شون مشترک باشه؛ یه ویژگی که باعث شده تو دلایِ مردم جا بگیرن.
من فک میکنم ساده و صمیمی بودن یکی از دلایلیِ که میتونه خیلی موثر باشه.
مثلا همین تامُ جری؛ فک میکنم اون ساده بودنی که توش بود، این که فضا یه فضای محدود بودُ کاراکترا کم بودنُ اکثرا هم موضوعِ یکسان داشت.
یه نمونه ی دیگه هم که گفتین ماه عسل بود؛ اونم توش صمیمیت بود؛ یه سادگیِ خاص هم. این که از دلِ مردم باهاشون حرف زده بشه؛ این که سعی کنی ساده بیای جلو، و به جایِ این که بخوای یه موضوعُ گنده کنی، خودِ خودشُ نشون بدی خیلی مهمه.
کلاه قرمزی هم که این ساده بودنِ، و صمیمیتی که بینِ کاراکترا بود به وضوح معلومه.
فک کنم اگه کاراکترا کم باشن هم اثرِ مطلوب تری داره.
خب برنامه ها خیلی متنوعن؛ سلیقه ها هم متفاوتن. با دیدن یه برنامه، فکرای مختلفی هم هم ایجاد میشه. تعریف مشکل هم خیلی فرق داره برای خیلی های ما. من چیزی رو که فکر می کنم رو بخوام بگم اینه که آدما دوست دارن فکر کنن؛ وقتی هرروز از کنار یه سری مسائل مثل گذشتن از خیابونی که دیگه فقط گذشتن ازش عادت شده و متوجه خیلی چیزا نمیشیم میگذریم، چیزی که باعث بشه ما یادمون بیاد این چیزا رو دوست داریم.
مورد بحث من ماه عسل و امثالهم نیست فقط. کلاه قرمزی هم به نظرم به مقدار زیادی، با همون بچه ها و حرفاشون، خیلی چیزا یاد آدم میارن. این صمیمیتی که بالا گفته شد هم تاّثیر خیلی زیادی داره. حالا علاوه بر صمیمیت، یه کارشناسی واقعی و درستی پشت همه این برنامه ها هست؛ حرکت ها هم همین طور. و مورد دیگه ای هم که وجود داره اینه که علاوه بر اینکه میدونن چی می خوان بگن، میدونن چطور میتونن اون رو بگن. توی کلاه قرمزی، ماه عسل و ... اگر دقت کنید حرفایی که زده میشه، انتخاب کلماتی که میگن فرق دارن با بقیه به نظرم.
من فکر میکنم در درجه اول همه اون چیزایی که همه ما دوست داریم فکر کردن بهشون رو شناختن و بعدش با ایده های جدید، کارشناسی های درست، و حرکات و جملات حساب شده پیش رفتن.
صرفاً چیزایی که من روشون حساسم واسه انتخاب یه برنامه.