- شروع کننده موضوع
- #1
Bahar.no
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 515
- امتیاز
- 1,519
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 4
- شهر
- طهران
رفتارگرایی
رفتارگرایی، مکتبی در روانشناسی است که اعتقاد دارد برایِ شناختِ یک موجودِ زنده، نیازی به بررسی حالتهایِ درونیِ او (مثلِ فکر کردن) نیست و تنها بررسیِ محرکهای خارجی و رفتارهایِ بیرونیِ آن موجود (همانندِ گریه کردن) کافی است.
رفتارگرایی، گرایشی در فلسفهاست که تمایل دارد همیشه، به جایِ آنکه فکرها و حالتهایِ ذهنیِ ما را بررسی کند، آن رفتارهایی را بررسی کند که به دنبالِ فکرهایِ ما میآیند.
از دیدگاهِ این گرایش، نمیتوان بینِ دو فکرِ مختلف، تفاوتی قائل شد، مگر آنکه در رفتاری که به دنبالِ آن فکرها میآید، تفاوتی وجود داشته باشد.
رفتارگرایان سه ادعایِ زیر را دربارهٔ حالتهایِ ذهنی، پیشنهاد میکنند:
1.روانشناسی، علمِ رفتار است. روانشناسی علمِ ذهن (و حالتهایِ ذهنی) نیست.
2.تمامِ رفتارهایِ ما را میتوان کاملاً توضیح داد و تشریح نمود، بدونِ آنکه به حالتهایِ ذهنی (تفکرها) و حالتهایِ درونیِ ما، هیچ اشارهای صورت بگیرد. به عبارتی، منشاءِ رفتارهایِ ما بیرونی (محیط) است نه درونی (تفکرهایِ ما).
3.واژههایِ مربوط به حالتهایِ ذهنی، که در جملههایِ روانشناسی وجود دارد یا باید آ) حذف شود و با واژههایِ رفتاری جایگزین شود. و یا ب) به مفهومهایِ رفتاری، ترجمه شود.
این سه گزاره، سه ادعایِ به لحاظِ جداگانهاند که هر کدام، یکی از شاخههایِ رفتارگرایی را شکل میدهند. ادعایِ اول مربوط به رفتارگرایانِ روششناختی است. گزارهٔ دوم مربوط به رفتارگرایانِ روانشناختی است و گزارهٔ سوم دیدگاهِ رفتارگرایانِ منطقی (یا تحلیلی) را نشان میدهد.
این توضیحی مختصر در باب شاخه ای از علم روانشناسی به نام رفتار گرایی بود... :)
نظر شما راجبه سه ادعای این مکتب چیه؟؟
مخصوصا ادعای اول...
بنظر شما حالت های ذهنی همچون : درد داشتن و یا آرزوی باران باریدن ؛ در علم روان شناسی جایی دارند یا خیر؟؟
رفتارگرایی، مکتبی در روانشناسی است که اعتقاد دارد برایِ شناختِ یک موجودِ زنده، نیازی به بررسی حالتهایِ درونیِ او (مثلِ فکر کردن) نیست و تنها بررسیِ محرکهای خارجی و رفتارهایِ بیرونیِ آن موجود (همانندِ گریه کردن) کافی است.
رفتارگرایی، گرایشی در فلسفهاست که تمایل دارد همیشه، به جایِ آنکه فکرها و حالتهایِ ذهنیِ ما را بررسی کند، آن رفتارهایی را بررسی کند که به دنبالِ فکرهایِ ما میآیند.
از دیدگاهِ این گرایش، نمیتوان بینِ دو فکرِ مختلف، تفاوتی قائل شد، مگر آنکه در رفتاری که به دنبالِ آن فکرها میآید، تفاوتی وجود داشته باشد.
رفتارگرایان سه ادعایِ زیر را دربارهٔ حالتهایِ ذهنی، پیشنهاد میکنند:
1.روانشناسی، علمِ رفتار است. روانشناسی علمِ ذهن (و حالتهایِ ذهنی) نیست.
2.تمامِ رفتارهایِ ما را میتوان کاملاً توضیح داد و تشریح نمود، بدونِ آنکه به حالتهایِ ذهنی (تفکرها) و حالتهایِ درونیِ ما، هیچ اشارهای صورت بگیرد. به عبارتی، منشاءِ رفتارهایِ ما بیرونی (محیط) است نه درونی (تفکرهایِ ما).
3.واژههایِ مربوط به حالتهایِ ذهنی، که در جملههایِ روانشناسی وجود دارد یا باید آ) حذف شود و با واژههایِ رفتاری جایگزین شود. و یا ب) به مفهومهایِ رفتاری، ترجمه شود.
این سه گزاره، سه ادعایِ به لحاظِ جداگانهاند که هر کدام، یکی از شاخههایِ رفتارگرایی را شکل میدهند. ادعایِ اول مربوط به رفتارگرایانِ روششناختی است. گزارهٔ دوم مربوط به رفتارگرایانِ روانشناختی است و گزارهٔ سوم دیدگاهِ رفتارگرایانِ منطقی (یا تحلیلی) را نشان میدهد.
این توضیحی مختصر در باب شاخه ای از علم روانشناسی به نام رفتار گرایی بود... :)
نظر شما راجبه سه ادعای این مکتب چیه؟؟
مخصوصا ادعای اول...
بنظر شما حالت های ذهنی همچون : درد داشتن و یا آرزوی باران باریدن ؛ در علم روان شناسی جایی دارند یا خیر؟؟