- شروع کننده موضوع
- #1
behradv
کاربر نیمهحرفهای
- ارسالها
- 183
- امتیاز
- 958
- نام مرکز سمپاد
- علّامه حلّی تهران
- شهر
- تبریز و تهران
- دانشگاه
- دانشگاه تورنتو
- رشته دانشگاه
- علوم مهندسی
وای بر من،
همچنان می سوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان...
پیش گفتار
در 10 مِی 1933، در برلین آلمان، حدود 40000 نفر در میدان بزرگ شهر، بین دانشگاه و سالن اپرا به تماشا ایستاده بودن، زیر نم نم باران، در انتظار یه مراسم با شکوه. تعدادی مشابه همین هم در راستای خیابونای 8 کیلومتری ای ایستاده بودن که از میانشون 5000 دانشجوی پسر و دختر جوان در حال رژه رفتن بودن. همگی همگام و با یونیفورم های خیلی مشابه، در حال خوندن سرودهای نازی ها و آواز های دانشگاهی، تعداد زیادی وانت و ماشین شخصی رو اسکورت می کردن و به سمت میدان بزرگ پیش می رفتن. چه چیزی می تونست داخل اون وانت ها و ماشین ها باشه؟ کتاب... کتاب و مقاله.
مراسم مشابهی هم تو خیلی از شهرای دیگۀ آلمان که دانشگاه داشتن در حال اجرا بودن. خیلیاشون هم با موسیقی و هنرهای رزمی همراه بودن. سخرانی هایی هم از مسئولین پروپاگاندای آلمانی به گوش می رسید. آثار زیادی از نویسنده های کم شهرت، یا معروف مثل فرانتس کافکا، کارل مارکس، ارنست همینگوی و ویکتور هوگو محکوم به سوزانده شدن بودن. چیزی که اون شب و شب های آتی قرار بود رخ بده، از بین رفتن "روح غیر آلمانی" نهفته در ادبیات و اسناد بود: خالص سازی ادبیات آلمان.
گروه رژۀ برلین حدودای نیمه شب به میدان بزرگ رسیدن. روی آسفالت و بین یه سری تپّه های بر پا شدۀ شنی، به مساحت حدود 1 متر مربّع و ارتفاع 1.5 متر هیزم جمع کرده بودن، و کنارش هم یه نشان صلیب شکسته بر پا بود. وانت ها و ماشین ها تو یه فاصله ای ایستادن، و دانشجوهای شرکت کننده در رژه، حین گذشتن از کنار تپّۀ هیزمی مشعل هایی رو که حمل می کردن به سمت هیزم ها پرتاب کردن. بعد از مدّتی احتمالاً نه چندان طولانی، آتیش بزرگی بر پا شد. حالا نوبت کار اصلی بود: گروه های دانشجو ها به سمت وانت ها رفتن، دسته دسته کتاب و مقاله رو که توی ماشینا انباشه شده بودن برداشتن، برگشتن و در میان تشویق تماشاچی ها، همه رو داخل آتیش پرتاب کردن [nb]Nazi book-burning fails to stir Berlin، فردریک ت. بیرشال، مجلّۀ تایمز نیویورک، شمارۀ 72، کد 27.501، 11 می 1933.[/nb].
حدود 25000 کتاب و نوشته از 160 نویسندۀ مختلف در شعله های آتش نژاد پرستی نابود شدن.
کتابسوزی چیست؟
کتابسوزی[nb]کتابسوزی ، Book Burning - صفحۀ ویکیپدیا (نامعتبر).[/nb] ریشه در تاریخ داره و هنوز هم هست. به صورت خلاصه، «کتابسوزی» به سوزاندن و نابود کردن نوشته ها و کتاب ها توسّط آتش و معمولاً در ملأ عام گفته می شه. اخیراً صورتای دیگۀ رسانه، مثل سی دی ها و نوارهای صوتی رو هم به اون صورت می سوزنن، و ظاهراً این اصطلاح برای اونا هم به کار می ره، ولی مسلّماً اون رسانه ها تو محدودۀ این تاپیک و انجمن نمی گنجن.
این کار با اهداف و انگیزه های سیاسی، مذهبی، یا اخلاقی انجام می گیره. شاید به این خاطره که بیشتر مواقع به صورت علنی انجام می شه، که تأثیر بیشتری داشته باشه و توجّه عمومی ملّت رو جلب کنه. تو این دوره و زمونه که کتابا به صورت عمده چاپ می شن و نسخه های فراوانی از یه کتاب وجود داره، شاید کتابسوزی صرفاً جنبۀ نمادین داشته باشه و برای ابراز مخالفت، خشم، یا سرکوب یه ایدئولوژی خاص مورد استفاده قرار بگیره. ولی قدیما که نسخه های معدودی از کتابا وجود داشتن و خیلی از کتابا دست نویس بودن و کمیاب، سوزوندنشون به معنی از بین بردن بخشی از فرهنگ جامعه بود، به معنی آسیب جبران ناپذیری به میراث ادبی و فرهنگی. در اصل، یه سری از نمونه های کتابسوزی تو دوران قدیم بر می گرده به حمله ها و جنگ های بین اقوام، که بعد از پیروزی و تسخیر، کتابای قوم مغلوب رو به منظور پاکسازی تاریخشون، و متعاقباً تسلّط بیشتر بر نسل های آینده، می سوزوندن. مثلاً در مورد خود ایران، گفته می شه اسکندر مقدونی تعداد زیادی کتبیۀ گلی و چرم رو که روش اوستا نوشته شده بود، سوزوند. یا مغول ها بعد از حمله به ایران کتابخانه ها رو سوزوندن و از نسخه های ارزشمند، به عنوان سوخت استفاده کردن [nb]دانشنامۀ کتابخانه و دانش اطّلاعات؛ اَلِن کِنت، هارولد لنکور، جِی ای. دیلی؛ جلد 13، صفحات 22 تا 25.[/nb].
توجّه داشته باشین که کتابسوزی اصطلاحیه که برای سوزوندن کتابا برای "انتقال یه مفهوم اعتراضی یا سرکوب گرانه" یا "نابود کردن بخشی از فرهنگ و ادب" به کار می ره. بنابراین، سوزوندن کتاب حرفه و فن بعد از تموم شدن ترم و امتحانات پایان ترم، یا سوزوندن روزنامه های همشهری برای ساختن آتیش چهارشنبه سوری، و مثالای شبیه این کتابسوزی محسوب نمی شن!
اصل مطلب:
هدف این تاپیک بررسی کتابسوزی با تمرکز روی ماهیت کتاب و نوشته است. یعنی بیشتر از این که به کتابسوزی های انجام شده با دید تاریخی نگاه کنیم، می خوایم ببینیم نفسِ کتاب و نوشته چه چیزی داره که تو دوره های مختلف باعث شده کتابای گوناگون سوزونده بشن. یا این که یه کتاب تا چه حد می تونه تمایلات سیاسی و مذهبی رو بر برانگیخته کنه که نهایتاً منجر به کتابسوزی بشه. ضمناً، آیا عمل درست و قابل قبولی هست یا نه.
اخیراً کتابسوزی با مخالفت زیادی روبرو می شه و به دلیل از بین بردن یه طرز فکر، یه قسمتی از دانش، یا یه بخشی از فرهنگ، شدیداً محکوم می شه. با این وجود، قرن هاست که انجام می شه، و حتّی تو مواردی هم مثل موردی که تو پیش گفتار بهش اشاره شد، با استقبال زیادی روبرو می شه. به نظرم افرادی که دست به این کار می زنن دو دسته هستن:
دستۀ اوّل اونایی هستن اصلاً قبول ندارن که کارشون جنایت محسوب می شه. این آدما یه سری عقاید افراطی سیاسی یا مذهبی دارن، و به واسطۀ این عقاید، کتابسوزی رو توجیه پذیر و مورد پسند، شاید حتّی لازم می دونن.
دستۀ دوّم اونایی هستن که ممکنه قبول داشته باشن که کارشون به نوعی جنایته، ولی مثل هر جنایت دیگه ای که دولت ها و رده بالاهای سیاسی تو دوره های مختلف انجام داده ن، مثل کشتار های دسته جمعی و غیره، دست به کتابسوزی هم می زنن.
به همین خاطره که نمی شه گفت همه نظر مشترکی مبنی بر خوب یا بد بودن این کار دارن.
به علاوه، انگیزه های خیلی زیادی برای کتابسوزی وجود داره که می شه راجع بهشون بحث کرد. گاهاً این کار جنبۀ ابراز مخالفت با یا نفرت از یه عدّه یا شخص رو داره، گاهاً جنبۀ سرزنش عقاید یه نویسنده رو داره، و ...
نظرتون در مورد کتابسوزی چیه؟
به نظر شما چه انگیزه هایی باعث می شه یه عدّه دست به کتابسوزی بزنن؟ چه چیزی توی ماهیت رسانه ای به اسم "کتاب" یا "نوشته" وجود داره که چنین انگیزه ای رو ایجاد می کنه؟
در مورد کدوم نمونه های کتابسوزی در تاریخ اطّلاع دارین؟ حتّی این اواخر هم نمونه هایی بودن؛ مثالایی به ذهنتون می رسه؟
کتابسوزی چه تأثیری روی میراث فرهنگی، ادبی، و تاریخی یه جامعه داره؟ اصلاً تأثیری داره، یا کار بی حاصلیه؟
به نظر شما این کار جنایتِ محضه و به هیچ دلیلی نباید انجام بشه، یا تو یه سری موارد خاص قابل قبوله؟ چه مواردی مثلاً؟
آیا با وجود این که امروزه خیلی از کتابا نسخه های بسیار زیادی دارن و به این راحتیا از بین نمی رن، و کتابسوزی شاید تو خیلی از مواقع فقط نمادین باشه، هنوزم می شه اون رو عملی مخرّب محسوب کرد؟ نیازی به محکوم کردنش هست اصلاً؟
چه جور کتابایی بیشتر در معرض کتابسوزی هستن؟ چه ویژگی های یه کتاب ممکنه اون رو گزینه ای برای کتابسوزی توسّط یه عدّۀ خاص بکنه؟
خودتون رو بذارید جای سرلشکر یه ارتشی که به تازگی جایی رو فتح کرده. به خودتون اجازه می دید دستور کتابسوزی صادر کنید؟ یا مثلاً اگه یه کتابی ارزش های اخلاقی رو زیر پا بذاره، یا به طرز وقیحی به یه ملیّت یا نژاد توهین کنه، اون رو شایستۀ سوزونده شدن می دونین؟
اصلاً همۀ اینا به کنار، چنین بحثی از نظر شما اهمّیت داره یا نه؟ کتاب به اندازه ای ارزش داره که سوزوندن یا نسوزوندنش جای بحث داشته باشه؟
همچنان می سوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان...
پیش گفتار
در 10 مِی 1933، در برلین آلمان، حدود 40000 نفر در میدان بزرگ شهر، بین دانشگاه و سالن اپرا به تماشا ایستاده بودن، زیر نم نم باران، در انتظار یه مراسم با شکوه. تعدادی مشابه همین هم در راستای خیابونای 8 کیلومتری ای ایستاده بودن که از میانشون 5000 دانشجوی پسر و دختر جوان در حال رژه رفتن بودن. همگی همگام و با یونیفورم های خیلی مشابه، در حال خوندن سرودهای نازی ها و آواز های دانشگاهی، تعداد زیادی وانت و ماشین شخصی رو اسکورت می کردن و به سمت میدان بزرگ پیش می رفتن. چه چیزی می تونست داخل اون وانت ها و ماشین ها باشه؟ کتاب... کتاب و مقاله.
مراسم مشابهی هم تو خیلی از شهرای دیگۀ آلمان که دانشگاه داشتن در حال اجرا بودن. خیلیاشون هم با موسیقی و هنرهای رزمی همراه بودن. سخرانی هایی هم از مسئولین پروپاگاندای آلمانی به گوش می رسید. آثار زیادی از نویسنده های کم شهرت، یا معروف مثل فرانتس کافکا، کارل مارکس، ارنست همینگوی و ویکتور هوگو محکوم به سوزانده شدن بودن. چیزی که اون شب و شب های آتی قرار بود رخ بده، از بین رفتن "روح غیر آلمانی" نهفته در ادبیات و اسناد بود: خالص سازی ادبیات آلمان.
گروه رژۀ برلین حدودای نیمه شب به میدان بزرگ رسیدن. روی آسفالت و بین یه سری تپّه های بر پا شدۀ شنی، به مساحت حدود 1 متر مربّع و ارتفاع 1.5 متر هیزم جمع کرده بودن، و کنارش هم یه نشان صلیب شکسته بر پا بود. وانت ها و ماشین ها تو یه فاصله ای ایستادن، و دانشجوهای شرکت کننده در رژه، حین گذشتن از کنار تپّۀ هیزمی مشعل هایی رو که حمل می کردن به سمت هیزم ها پرتاب کردن. بعد از مدّتی احتمالاً نه چندان طولانی، آتیش بزرگی بر پا شد. حالا نوبت کار اصلی بود: گروه های دانشجو ها به سمت وانت ها رفتن، دسته دسته کتاب و مقاله رو که توی ماشینا انباشه شده بودن برداشتن، برگشتن و در میان تشویق تماشاچی ها، همه رو داخل آتیش پرتاب کردن [nb]Nazi book-burning fails to stir Berlin، فردریک ت. بیرشال، مجلّۀ تایمز نیویورک، شمارۀ 72، کد 27.501، 11 می 1933.[/nb].
حدود 25000 کتاب و نوشته از 160 نویسندۀ مختلف در شعله های آتش نژاد پرستی نابود شدن.
کتابسوزی چیست؟
کتابسوزی[nb]کتابسوزی ، Book Burning - صفحۀ ویکیپدیا (نامعتبر).[/nb] ریشه در تاریخ داره و هنوز هم هست. به صورت خلاصه، «کتابسوزی» به سوزاندن و نابود کردن نوشته ها و کتاب ها توسّط آتش و معمولاً در ملأ عام گفته می شه. اخیراً صورتای دیگۀ رسانه، مثل سی دی ها و نوارهای صوتی رو هم به اون صورت می سوزنن، و ظاهراً این اصطلاح برای اونا هم به کار می ره، ولی مسلّماً اون رسانه ها تو محدودۀ این تاپیک و انجمن نمی گنجن.
این کار با اهداف و انگیزه های سیاسی، مذهبی، یا اخلاقی انجام می گیره. شاید به این خاطره که بیشتر مواقع به صورت علنی انجام می شه، که تأثیر بیشتری داشته باشه و توجّه عمومی ملّت رو جلب کنه. تو این دوره و زمونه که کتابا به صورت عمده چاپ می شن و نسخه های فراوانی از یه کتاب وجود داره، شاید کتابسوزی صرفاً جنبۀ نمادین داشته باشه و برای ابراز مخالفت، خشم، یا سرکوب یه ایدئولوژی خاص مورد استفاده قرار بگیره. ولی قدیما که نسخه های معدودی از کتابا وجود داشتن و خیلی از کتابا دست نویس بودن و کمیاب، سوزوندنشون به معنی از بین بردن بخشی از فرهنگ جامعه بود، به معنی آسیب جبران ناپذیری به میراث ادبی و فرهنگی. در اصل، یه سری از نمونه های کتابسوزی تو دوران قدیم بر می گرده به حمله ها و جنگ های بین اقوام، که بعد از پیروزی و تسخیر، کتابای قوم مغلوب رو به منظور پاکسازی تاریخشون، و متعاقباً تسلّط بیشتر بر نسل های آینده، می سوزوندن. مثلاً در مورد خود ایران، گفته می شه اسکندر مقدونی تعداد زیادی کتبیۀ گلی و چرم رو که روش اوستا نوشته شده بود، سوزوند. یا مغول ها بعد از حمله به ایران کتابخانه ها رو سوزوندن و از نسخه های ارزشمند، به عنوان سوخت استفاده کردن [nb]دانشنامۀ کتابخانه و دانش اطّلاعات؛ اَلِن کِنت، هارولد لنکور، جِی ای. دیلی؛ جلد 13، صفحات 22 تا 25.[/nb].
توجّه داشته باشین که کتابسوزی اصطلاحیه که برای سوزوندن کتابا برای "انتقال یه مفهوم اعتراضی یا سرکوب گرانه" یا "نابود کردن بخشی از فرهنگ و ادب" به کار می ره. بنابراین، سوزوندن کتاب حرفه و فن بعد از تموم شدن ترم و امتحانات پایان ترم، یا سوزوندن روزنامه های همشهری برای ساختن آتیش چهارشنبه سوری، و مثالای شبیه این کتابسوزی محسوب نمی شن!
اصل مطلب:
هدف این تاپیک بررسی کتابسوزی با تمرکز روی ماهیت کتاب و نوشته است. یعنی بیشتر از این که به کتابسوزی های انجام شده با دید تاریخی نگاه کنیم، می خوایم ببینیم نفسِ کتاب و نوشته چه چیزی داره که تو دوره های مختلف باعث شده کتابای گوناگون سوزونده بشن. یا این که یه کتاب تا چه حد می تونه تمایلات سیاسی و مذهبی رو بر برانگیخته کنه که نهایتاً منجر به کتابسوزی بشه. ضمناً، آیا عمل درست و قابل قبولی هست یا نه.
اخیراً کتابسوزی با مخالفت زیادی روبرو می شه و به دلیل از بین بردن یه طرز فکر، یه قسمتی از دانش، یا یه بخشی از فرهنگ، شدیداً محکوم می شه. با این وجود، قرن هاست که انجام می شه، و حتّی تو مواردی هم مثل موردی که تو پیش گفتار بهش اشاره شد، با استقبال زیادی روبرو می شه. به نظرم افرادی که دست به این کار می زنن دو دسته هستن:
دستۀ اوّل اونایی هستن اصلاً قبول ندارن که کارشون جنایت محسوب می شه. این آدما یه سری عقاید افراطی سیاسی یا مذهبی دارن، و به واسطۀ این عقاید، کتابسوزی رو توجیه پذیر و مورد پسند، شاید حتّی لازم می دونن.
دستۀ دوّم اونایی هستن که ممکنه قبول داشته باشن که کارشون به نوعی جنایته، ولی مثل هر جنایت دیگه ای که دولت ها و رده بالاهای سیاسی تو دوره های مختلف انجام داده ن، مثل کشتار های دسته جمعی و غیره، دست به کتابسوزی هم می زنن.
به همین خاطره که نمی شه گفت همه نظر مشترکی مبنی بر خوب یا بد بودن این کار دارن.
به علاوه، انگیزه های خیلی زیادی برای کتابسوزی وجود داره که می شه راجع بهشون بحث کرد. گاهاً این کار جنبۀ ابراز مخالفت با یا نفرت از یه عدّه یا شخص رو داره، گاهاً جنبۀ سرزنش عقاید یه نویسنده رو داره، و ...
نظرتون در مورد کتابسوزی چیه؟
به نظر شما چه انگیزه هایی باعث می شه یه عدّه دست به کتابسوزی بزنن؟ چه چیزی توی ماهیت رسانه ای به اسم "کتاب" یا "نوشته" وجود داره که چنین انگیزه ای رو ایجاد می کنه؟
در مورد کدوم نمونه های کتابسوزی در تاریخ اطّلاع دارین؟ حتّی این اواخر هم نمونه هایی بودن؛ مثالایی به ذهنتون می رسه؟
کتابسوزی چه تأثیری روی میراث فرهنگی، ادبی، و تاریخی یه جامعه داره؟ اصلاً تأثیری داره، یا کار بی حاصلیه؟
به نظر شما این کار جنایتِ محضه و به هیچ دلیلی نباید انجام بشه، یا تو یه سری موارد خاص قابل قبوله؟ چه مواردی مثلاً؟
آیا با وجود این که امروزه خیلی از کتابا نسخه های بسیار زیادی دارن و به این راحتیا از بین نمی رن، و کتابسوزی شاید تو خیلی از مواقع فقط نمادین باشه، هنوزم می شه اون رو عملی مخرّب محسوب کرد؟ نیازی به محکوم کردنش هست اصلاً؟
چه جور کتابایی بیشتر در معرض کتابسوزی هستن؟ چه ویژگی های یه کتاب ممکنه اون رو گزینه ای برای کتابسوزی توسّط یه عدّۀ خاص بکنه؟
خودتون رو بذارید جای سرلشکر یه ارتشی که به تازگی جایی رو فتح کرده. به خودتون اجازه می دید دستور کتابسوزی صادر کنید؟ یا مثلاً اگه یه کتابی ارزش های اخلاقی رو زیر پا بذاره، یا به طرز وقیحی به یه ملیّت یا نژاد توهین کنه، اون رو شایستۀ سوزونده شدن می دونین؟
اصلاً همۀ اینا به کنار، چنین بحثی از نظر شما اهمّیت داره یا نه؟ کتاب به اندازه ای ارزش داره که سوزوندن یا نسوزوندنش جای بحث داشته باشه؟