خرده خیالات آقای خیال پرداز

[cold spray]

به نام او

اولش: سلام

وسطش: میخوام اینجا بنویسم و این نوشته ها چیزایی هستن که گاهی تو ذهنم میان و میرن و اگر اینجا ننویسمشون میرن که میرن.
فکر کنم بهتر اینه که اینجا باشن.
آخرش: بخونید
نظرتون رو بگید
خوشحال میشم

 

[cold spray]

پاسخ : خرده خیالات آقای خیال پرداز

شب میشود باز
و من روز را می بندم
روزی که در آن همه چیز را می بینم همه چیز را
و تو را که در آن نبینم
خیالی از تو در آن برای خود میسازم
خیالی بهتر از حضور
و به این فکر میکنم که در این حضور خیالی
تو را رو به رویم ببینم یا در کنارم؟
که تو در من باشی یا بر من؟
شاید بهتر است انتخاب را به لحظه واگذار کنم
که لحظه انتخاب کند
به امید روزی دیگر
شب می شود باز
و من روز را می بندم...

 

[mahdie]

پاسخ : خرده خیالات آقای خیال پرداز

...شاید بهتر است انتخاب را به لحظه واگذار کنم
که لحظه انتخاب کند...

اگه خرده خیالاتت اینه کاملشون چیه؟؟؟
عالیه امین... :)

 

[cold spray]

پاسخ : خرده خیالات آقای خیال پرداز

...شاید بهتر است انتخاب را به لحظه واگذار کنم
که لحظه انتخاب کند...

اگه خرده خیالاتت اینه کاملشون چیه؟؟؟
عالیه امین... :)

فک کنم همیشه خرده بمونن!
ممنون مهدیه :)

 

[paradox of sand]

پاسخ : خرده خیالات آقای خیال پرداز

میشه انتقاد هم کنیم یا مثلا پیشنهاد بدیم واسه بهتر شدنش؟!

یا اینکه فقط باید بگیم خوبه و عالیه و لایک و ....؟

 

[cold spray]

پاسخ : خرده خیالات آقای خیال پرداز

میشه انتقاد هم کنیم یا مثلا پیشنهاد بدیم واسه بهتر شدنش؟!

یا اینکه فقط باید بگیم خوبه و عالیه و لایک و ....؟

سینا گفتم که نظرتونو بگید!
نظر هم میتونه پیشنهاد باشه هم انتقاد وهم چیزای دیگه!

 

[paradox of sand]

پاسخ : خرده خیالات آقای خیال پرداز

بهت گفتم دیگه از نظرم کدوم قسمتش مشکل داره....!
خب بعدی رو بنویس ببینیم چه میکنی

 

[cold spray]

پاسخ : خرده خیالات آقای خیال پرداز

پر شده است ذهنم
از خاطراتی که طعم حقیقت می دهند
و مانده ام چه بگویم
به ندا های درونم که گویی فریبم می دهند
تو می توانی
تو می سازی
فکر کن که در نقطه ی آغازی
فکر میکنم
من می توانم
من می سازم
و می پرسم
چه کنم با این راز؟
چه بسازم با این سازه؟
درونم مرا سکوت جواب میدهد
آه که چه تلخ است این راز
و چه سست این سازه

 

[scare]

پاسخ : خرده خیالات آقای خیال پرداز

این نوشتت خیلی بهتره!داری تک جمله مینویسی که این اصلا سبک خوبی نیست چون باید جملاتت اونقد قدرت داشته باشن که حس رو منتقل کنن ولی خوب ازشون استفاده کردی تقریبا!ولی تکرارهات زیاده 1 ذره!

 

[cold spray]

پاسخ : خرده خیالات آقای خیال پرداز

فاطمه: اینو قبول دارم که این روزا واقعیت با حقیقت تفاوت داره!
+فریب در اینجا امیدی است که در هنگام ناامیدی به خودم میدم!

الناز:میدونم تکرار زیاد داره و این نقصه!
ولی تکرار رو یه جورایی دوست دارم! سعی میکنم بهتر شن!

+مرسی از اینکه نظر دادین :)

 

[moda.d]

پاسخ : خرده خیالات آقای خیال پرداز

شب میشود باز
و من روز را می بندم
روزی که در آن همه چیز را می بینم همه چیز را
و تو را که در آن نبینم
خیالی از تو در آن برای خود میسازم
خیالی بهتر از حضور
و به این فکر میکنم که در این حضور خیالی
تو را رو به رویم ببینم یا در کنارم؟
که تو در من باشی یا بر من؟
شاید بهتر است انتخاب را به لحظه واگذار کنم
که لحظه انتخاب کند
به امید روزی دیگر
شب می شود باز
و من روز را می بندم...

خوبه.ولی می دونی شبیه شعر نیست و خب وقتی نیست بهتره مثل اون نوشته نشه.یه مشکلی که هست اینه که وقتی میری تو فاز نو وبیشتر سپید یکی از مهمترین چیزایی که از یه نثر ادبی متمایزش می کنه حس آمیزیای خاص و ایجازشه(منظورم طبیعتن بیخیال جزئیات شدن نیست)که تو اینی که تو نوشتی دیده نمیشه اگه نثره که خب تو نثر پارسی هم تاپیک زدیبهتره با سیستم نگارشی خودش گفته بشه:)

 

[cold spray]

پاسخ : خرده خیالات آقای خیال پرداز

ممنون از نظر :)
آدم با به کار گیری انتقاد ها به طرف پیشرفت میره.
سعی میکنم نوشته هام بهتر شن.