• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اشعار فاطمی

  • شروع کننده موضوع
  • #1
ارسال‌ها
810
امتیاز
11,334
نام مرکز سمپاد
چهارراه لشگر
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
درود و سلام فراوان بر همه شما دوستان خوبم ... شهادت حضرت زهرا(س) ام ابیها رو بهتون تسلیت میگم... :(
وارد دهه اول فاطمیه شدیم... حیف دونستم که اینجا تاپیکی راجع به این بانوووی بزرگوار نباشه...
حالا هر کی هر شعری مناسب این ایام یا کلا در وصف حضرت زهرا(س) نوشته یا دیده، میتونه تو این تاپیک بیاد و بگه :)
با تشکر از همه
اول خودم:
الا ای چاه ، یارم را گرفتند

گلم ، عشقم ، بهارم را گرفتند

میان کوچه ها با ضرب سیلی

همه دارو ندارم را گرفتند

دگر پروانه بال و پر ندارد

نه بال و پر ، که خاکستر ندارد

مفسرها ، همه با خون نویسند

که قرآن علی کوثر ندارد . :(
----
لطفا منتقل شه به انجمن شعر پارسی

اشعار فاطمی
 

saratahmasbi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
157
امتیاز
1,157
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سارایوو(بوسنی و هرزگوین)
رشته دانشگاه
حقوق
پاسخ : اشعار فاطمی

یافاطمه[size=8pt]به سجده بگویم به صدنفس مولای من وبه حاجت صداکنم
تا پا نهم به خاک مدینه به یادتو خاکش زبهر چشم توتیا کنم
[/size]
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3
ارسال‌ها
810
امتیاز
11,334
نام مرکز سمپاد
چهارراه لشگر
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : اشعار فاطمی

شعری از حمیدرضا برقعی:

دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی
افتاده نخ چادر او دست نسیمی

تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
با دست خودش داده اناری به یتیمی

حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را
بخشیده به همسایه، چه قران کریمی

در خانهء زهرا همه معراج نشینند
آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی

ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
می سوخت حریم دل مولا چه حریمی :(

آتش مزن آتش در و دیوار دلش را
جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی :-ss

حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی :((
 

سیزیف

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
757
امتیاز
1,740
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : اشعار فاطمی

شمع وجودفاطمه سوسوگرفته است
شب باسکوت بغض علی خوگرفته است
اتش گرفت جان علی باشرارآه
وقتی که ازولی خداروگرفته است
دردست ناتوان خودش بعدماجرا
این بارچندم است که جاروگرفته است
قلب تمام ارض وسماوات وعرش وفرش
یک جابرای غربت بانوگرفته است :-<
مجیدلشکری
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5
ارسال‌ها
810
امتیاز
11,334
نام مرکز سمپاد
چهارراه لشگر
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : اشعار فاطمی

یا علی رفتم بقیع اما چه سود!
هرچه گشتم فاطمه آنجا نبود!

یا علی قبر پرستویت کجاست؟
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟

هر چه باشد من نمک پرورده ام
دل به عشق فاطمه خوش کرده ام

حج من بی فاطمه بی حاصل است
فاطمه حلال صدها مشکل است

من طواف سنگ کردم، دل کجاست؟
راه ها پیموده ام، منزل کجاست؟

کعبه ی بی فاطمه مشتی گل است
قبر زهرا کعبه اهل دل است
 

سیزیف

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
757
امتیاز
1,740
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : اشعار فاطمی

تایپ کردم پس بخونید
تاعلی ماهش به سوی قبربرد
ماه رخ ازشرم پشت ابربرد
آرزوهاراعلی درخاک کرد
خاک هم گویی گریبان چاک کرد
زدصدا:ای خاک جانانم بگیر
تن نمانده هیچ ازاوجانم بگیر
ناگهان بریاری دست خدا
دستی آمدهمچودست مصطفی
گوهرش راازصدف دریاگرفت
احمدازدامان خودزهراگرفت
علی انسانی
 

منتظر

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
182
امتیاز
827
نام مرکز سمپاد
فرزانگان3
شهر
مشهد
پاسخ : اشعار فاطمی

که بوی سوختن از یک حبیب می آید!
___________________________
حبيب ليس يعدله حبيب
و ما لسواه في قلبي نصیب
حبيب غاب عن بصري و جسمی
ولكن عن فؤادي ما يغيب

محبوبه ی من٬ همانی است که کسی به پایش نمی رسد...
و غیر از او کسی در دلم جایی ندارد!
محبوبه ای که حالا از چشم و جسم من دور...
ولی همیشه در دلم ماندگار است!


-------
این اشعار به حضرت علی نسبت داده شدن
عاشقانه های مولا برای حبیبه اش ...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8
ارسال‌ها
810
امتیاز
11,334
نام مرکز سمپاد
چهارراه لشگر
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : اشعار فاطمی

چه تعبیری خدا در نقطه دارد/ که تفسیری جدا هر نقطه دارد
به تعداد بهار عمر زهرا(س) / همین اندازه کوثر نقطه دارد . . .

(سوره ی کوثر ۱۸ نقطه دارد)
-----------------------------
شعری از افشین اعلا:

مرا به خانه زهرای مهربان ببرید
به خاک بوسی آن قبر بی نشان ببرید

اگر نشانی شهر مدینه را بلدید
کبوتر دل ما را به آشیان ببرید

کجاست،آن درِ آتش گرفته،تا که مرا
برای جامه دریدن به سوی آن ببرید

مرا اگر شدم از دست برنگردانید
به روی دست بگیرید و بی امان ببرید

کجاست آن جگر شَرحه شَرحه،تا که مرا
کنار سنگ مزارش،کشان کشان ببرید

نه اشتیاق به گل دارم و نه میل بهار
مرا به غربت آن هیجده خزان ببرید

کسی صدای مرا در زمین نمی شنود
فرشته ها،سخنم را به آسمان ببرید
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9
ارسال‌ها
810
امتیاز
11,334
نام مرکز سمپاد
چهارراه لشگر
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : اشعار فاطمی
بحر طویلی از غلامرضا سازگار
شهر زیبای مدینه شده آبستن صد فتنه و بیداد
که تا حشر به گردون رود از حنجره ی اهل ولا
ناله و فریاد که در ازمنه ی دهر ندارد
کسی این حق کشی و ظلم و ستم یاد
شرافت ز میان رفته قرار از دل و جان
رفته گل آرزوی ملت اسلام به تاراج
خزان رفته محمّد که بود جان گرامی جهان ها
ز جهان رفته مدینه
شده خاموش فضا
گشته سیه پوش
عجیب است که بعد از دو مه و نیم غدیر نبوی گشته فراموش
دَرِ فتنه شده باز و سقیفه شده آغاز
عدالت ز جفا خانه نشین گشته
و بیدادگری سر به در آورده
و مولای دو عالم شده بی یاور و در خانه ی در بسته گرفته
ز الم زانوی غم در بر و بر غربت اسلام کشد از دل پر غصه ی خود آه
که آتش زده با شعله ی فریاد
درون ارض و سما را
آب غسل و کفن ختم رسل خشک نگردیده که قرآن
شده پامال و فراموش شده حرمت پیغمبر و دین و علی و آل گروهی
که شده بنده ی دجّال
ستادند در بیت خداوند تبارک و تعالی به درون کینه ی مولا
نه حیایی و نه شرمی ز رسول و علی و حضرت زهرا
عوض دسته ی گل شاخه ی هیزم به سر شانه نهادند
در خانه ستادند ز بیداد
زبان را به جسارت بگشادند که هان یا علی از چیست که در خانه نشستی
در از قهر به روی همه بستی
اگر این لحظه دَرِ خانه ی خود را نگشایی و نیایی به سوی مسجد و بیعت ننمایی
همه آتش بفروزیم و در خانه بسوزیم
بسوزیم حسین و حسن و فاطمه ات را
که از این شورش و تهدید تن زینب و کلثوم و حسین و حسن و فاطمه لرزید
کشیدند ز دل ناله که ای ختم رسل سر به در آور ز دل خاک و ببین غربت ما را
در آن حادثه ی شوم به اذن علی آن رهبر مظلوم
که مظلومی او تا ابدالدهر بود بر همه معلوم
مه برج حیا فاطمه آمد پس در گفت که ای قوم ستمکار
به جرأت شده با ذات خدای احد قادر دادار
پس از رحلت پیغمبرش آماده ی پیکار
چه خواهید ز آل نبی و شیر خدا حیدر کرار
ندیدید که ما در غم پیغمبر اکرم همه هستیم عزادار
دریغا که همان عهدشکن های دو روی همه غدّار عوض شرم و حیا
پاسخشان شد شرر نار
ز بیت الحَرَم وحی بر آمد شرر و دود سوی گنبد دوّار
خدا داند و زهرا که چه رخ داد میان در و دیوار
چه با فاطمه از آن لگد و ضربت در شد
به هواداری او محسن شش ماهه سپر شد
به خدا زودتر از مادر مظلومه ی خود گشت فدا شیر خدا را
نفس فاطمه از درد درون قفس سینه ی افروخته پیچید
که می خواست شود زیر و رو از ناله ی او شهر مدینه
که به هم ریخت نظام فلک از ناله ی یک یا ابتایش
چه بگویم که سخن در جگرم لخته ی خون گشته و انگار
که بازوم شکسته است
و یا درد کنم در دل و در سینه و در پهلویم احساس
و یا مانده به رویم اثر سیلی و انگار که پشت در آن خانه ز شلاق ستم
گشته تنم یک سره مجروح
نه آخر مگر از آب و گل فاطمه کردند مرا خلق
نباشم به خدا شیعه اگر حس نکنم آن همه دردی
که فرو ریخت به جان تن زهرا
به تن پاک و شریفی که محمد زده گل بوسه چو آیات خدا بر همه اعضاش
به قرآن بود این درد درون تن ما تا پسرش مهدی موعود بیاید
شرر آتش جان و دل کل محبان علی را بنشاند
ز عدو دادِ دل مادر مظلومه ی خود را بستاند
بگشایید به تعجیل ظهورش همه شب دست دعا را
به خدایی خداوند در این صحنه ی ایجاد
علی دوست تر از فاطمه نبوَد به پیمبر
قسم از فاطمه بایست بگیریم همه درس ولایت
به علی دوستی فاطمه سوگند بخوانید
به تاریخ و ببینید که با پهلوی بشکسته و بازوی ورم کرده و با سقط جنینش
ز فشار در و دیوار و کبودی رخ چون گل یاسش
به دفاع علی از جا حرکت کرد
سپس یک تنه استاد و ندا داد که من در دل دشمن
تک و تنها به علی یاور و یارم
نگذارم نگذارم که شود یک سر مو از سر او کم
منم و مهر و ولایش سر و جانم به فدایش
ز ازل گفتم و گویم که علی هست من و من همه اویم
به خدا یا که علی را به سوی خانه برم
یا که چو شش ماه ی خود کشته در این راه شوم
این من و این بازو این صورت و این سینه و این محسن مظلوم
بگیرم جلو فتنه و بیداد شما را

بعد از این فاجعه شد دست ستم باز و دگر کشتن اولاد علی
تا ابد الدهر شد آغاز
شروعش ز در خانه ی زهراست
سپس کشتن مولا
پس از آن قتل حسن
پس از آن فاجعه ی کرب و بلا
ریختن خون حسین بن علی بود
و جوانان بنی هاشم و هفتاد و دو سرباز رشیدش
پس از آن کودک شش ماهه ی معصوم شهیدش
چه شهیدان عزیزی که از این سلسله تقدیم خدا گشت
یکی مالک اشتر یکی عمّار یکی میثم تمّار
یکی حجر و رشید است و سعید ابن جبیر است
هزاران و هزاران و هزاران تن از اینان که بریدند
سر از پیکرشان فرقه ی اشرار
به این جرم که بودند طرفدار علی حیدر کرار
و هنوز از دم شمشیر سقیفه به ستم، خون محبان علی ریزد
و ریزد مگر آن روز که مهدی بستاند ز عدو داد تمام شهدا را


یا فاطمه،اغیثینی...
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #10
ارسال‌ها
810
امتیاز
11,334
نام مرکز سمپاد
چهارراه لشگر
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : اشعار فاطمی

شعری عربی از مرتضی حیدری آل‌کثیر:
این شعر رو هم میتونین با صدای میثم مطیعی گوش بدین:
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/2/4/158390_656.mp3

يا من بَدَا في کُل ِ ضِلع ٍ کَسرُها أُمَّ أَبيها
ای آنکه در يکايک دنده‌هاي سینه‌، شکستگی‌اش نمایان شد

حَتّی غَدَا في کُل قَلب ٍ قبرُها أُمَّ أَبيها
تا جايی که در هر دلی آرامگاهی برای او هست

أُمّاهُ لَو تَبکينَ قتلَ السِّبطِ في جنبِ الفُراتِ
مادر جان! آن هنگام که در عزای کشته‌شدن حسینت در کنار فرات می‌گریی

نوحِي علی مَن ناضَلوا و جاهَدوا ضِدَّ الطُّغاةِ
از داغ آنهایی که علیه ظلم و طاغوت ایستادند و جانانه جنگیدند نیز نوحه بخوان!

يا قُرَّةَ عينِ الاوصياءِ
ای نور چشم تمام اوصیاء

أدعوکِ دَوماً هذا نِدائی
دائما تو را می خوانم، این ندای من است

صلَّی علیکِ ربُّ السَّماءِ
پروردگار آسمان بر تو درود می‌فرستد

فاطمة! يا بضعةَ المصطفی! فاطمة! تبکي لَکِ عينُ الوَفی
فاطمه! ای پاره تن مصطفی! فاطمه! دیدگان وفا در عزای تو می‌گریند

أدعو و دمعُ العين ِ لِلکونِ صَدَی آه ٍ واويلاه
صدایت می زنم و اشک چشمم به سمت جهان پژواک می شود

يا بنتَ من يَجري بکفَّيهِ النَّدَی آه ٍواويلاه
ای دختر پیامبری که بارش باران به اشاره دست‌های اوست

سالَت دماء ُالشّيعةِ مِن قلبِ بحرينِ الحزينِ
اینک این خون شیعه است که از قلب اندوهگین بحرین جاری می شود

و هذه أَبنائُکِ تدعُوکِ يا أُمَّ الحسين
اینها فرزندان تواند ای مادر حسین که تو را می خوانند

زهراءُ دَومًا قَلبي يُنادي
دل من همیشه تو را می خواند یا زهرا !

يا بَضعةً مِن خيرِ العبادِ
ای پاره تن بهترین بندگان

ذِکراکِ رمزٌ لِلاتّحادِ
یاد تو رمز اتحاد ماست

فاطمة! يا بَضعةَ المصطفی! فاطمة! تبکي لکِ عينُ الوَفی
فاطمه! ای پاره تن مصطفی! فاطمه! دیدگان وفا در عزای تو می گریند
 

مجتبی73

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
98
امتیاز
326
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : اشعار فاطمی

خزان زود هنگام و کبود شدن یاس بوستان پیامبر ، تسلیت باد .

.

.

.

چه تعبیری خدا در نقطه دارد/ که تفسیری جدا هر نقطه دارد

به تعداد بهار عمر زهرا(س) / همین اندازه کوثر نقطه دارد . . .

(سوره ی کوثر ۱۸ نقطه دارد)

.

.

.

نمایان شد ز خط آتش و دود / که جرم فاطمه حب علی بود

پس از زهرا علی بی همزبان شد / اسیر امتی نامهربان شد . . .

.

.

.

عمریست رهین منت زهرائیم / مشهور شده به عزت زهرائیم

مُردیم اگر به قبر ما بنویسید / ماپیر غلام حضرت زهرائیم . . .

.

.

.

کدامین شب از آن شب تیره تر بود / که زهرا حایل دیوار و در بود

شبی کاندر هجوم تیغ بیداد / سرت را سینه زهرا سپر بود . . .

یا فاطمه (س)

.

.

.

ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیم

روزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیم

شهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12
ارسال‌ها
810
امتیاز
11,334
نام مرکز سمپاد
چهارراه لشگر
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
بی نام و نشان
(از علی و فاطمه)



احتیاطِ واجب است

اندکی درنگ، بیشمار شوق و بسی حُزن

گر بیاید نامش، هرکجا و هر زمان.

آخر گدایان درمانده و در راه مانده

از یاد نبرَند نامِ‌ صاحب‌خانه را هرگز

او که دستِ پر راهیشان کرده همیشه.

او که هست عشقش بی حد و مرز،

خالص و بی توقع بازگشت،

بخشاینده اثر وضعی تسبیح و دعاست.

می سپارند در خاطر

چم و خم کوچه هایش را.

کوچه های کبودِ یاسی، شرم رنگ

به رنگِ صورتِ سیلی خورده، نیلی





و رنگِ من به رنگِ درِ خانه؛

کمی از سیاه، سیاه‌تر.

دری که سوخت و سوزاند معنای عدالت را؛

که جایِ خالی مانده اش

تیر میکشد تا ابدالدهر

بر جگر خونین زمان ...

و قسم به عصر و زمان؛

اینگونه نگردیده هیچگاه، زمان

حقیر و پَست و خُرد و بی سامان.

همچنان است زمان

انار رنگ در برابر نامت

به رنگ خون رگهایت...

و قسم به خونت، خونت؛

امضای سندِ عاشق پیشگی ات

و خردترشدن شکسته دنده هایت

کِلِّهای پیاپیِ فرشته ساقدوشهایت

در تَنگ حنابندانِ در و دیوارِ سوزانت ...

و کیستند و کجایند محسنینت؟

آنها که فدایت شدند و خواهند شد

در تمامی زمانها و مکانها

تا "بخواهند انتقام سیلی مادر بگیرند"...

آنها که بگشتند و بگردند گمنام

همچون تو، بی نشان و بی نام



ای شمع نیمه جان خانه!

کلمات قاصر گشته اند از

توصیف شیدایی پروانگانت.

چه نظر بازی‌ها می کنند، دورت

با بالهای آتشینِ وامدار

از دامانِ گرم و پرمهرت؛

مادر...





اما چه تنها عاشقانه ایست!

می بَرَد لیلای خویش را، ای ماه

مجنون به قربانگاه.

می کند با گوشه ی چشمی پر از اشک

فرهاد، شیرینش را نگاه.

می سپارد گل سبزِ پرپر را به خاک

بدون نعره بدون آه.

و جدابافته نامِ تو، همیشه با ما

بی نام و نشان در شبانگاه.

در پستوی ویرانکده ی محزون دلمان

هست بارانِ غمت پنهان، گاه بیگاه...
 
بالا