هسـتی
[nb]جلد نسخهی چاپِ 92. + نسخهای که من خوندم.[/nb]
[هسـتی]
اثر فرهاد حسنزاده
کانونپرورشفکریکودکانونوجوانان
از مجموعهی «رماننوجوانامروز»[nb]خریداریشده توسط من و نگین از نمایشگاه.[/nb]
☺☺☺☺☺☺☻☻☻☻
فرهاد حسنزاده متولد آبادان، از نوجوونی نویسندگی رو شروع کرد اما بهخاطر جنگ، ناگزیر اون رو برای مدتی رها کرد و بالاخره در سال هفتاد اولین کتابش چاپ شد. حدود شصتکتاب برای نوجوونـا و گاهاً بزرگسالان نوشته و جایزههای بزرگ ادبی زیادی رو هم دریافت کرده. بعضی آثارش بهفیلم تبدیل شدهن یا مثل همینکتاب بهزبونـای دیگه ترجمه شدهن.
وبسایت رسمیش.[nb] و با تشکر از صفحهی آخر کتاب که این اطلاعات رو از اونجا درآوردیم.

[/nb]
خلاصه داستان: هستی؛ یک دختربچهی یازدهسالهی آبادانی که بههمراه پدر و مادر و برادرکوچولوش که بهتازگی بهدنیا اومده زندگی میکنه. با شروع جنگ و رسیدن اون به آبادان، اون و خانوادهش بهناچار به ماهشهر میرن و ساکن کمپِ جنگزدهها میشن. هستی دختریـه که کمتر شباهنی به «دخترها» داره. مثلاً از عروسک و لباسدخترونه و مویبلند بدش میاد و عوضش عشق فوتبال و ژیمناستیک هست. بهطوری که با پسرهای همسنش تو کوچه گلکوچیک بازی میکنه یا همراهِ داییش موتورسواری میکنه و غیره. طی همینها، خُب حین بازی چندباری آسیب میبینه و باعث مشغلهی فراوانی برای پدرش میشه که پدرش هم با کمی اغراق، باعث و بانیِ تمام مشکلاتش رو هستی و کارهای عجیبغریب اون میدونه. طی همین اتفاقات هستی دچار شک و تردید میشه که آیا اینپدر، پدر واقعی خودش هست یا خیر و بهایننتیجه میرسه که پدرش دوستش نداره. درحالی که هستی و خانوادهش بههمراهِ بیبی در ماهشهرـَن، داییجمشید و خالهنسرین در آبادان مشغول جنگـَن و هستی در پیِ دعواش با پدرش، موتور داییجمشید رو که موقتاً دست پدرش بوده برمیداره و بهتنهایی راهی آبادان میشه. هم برای اینکه امانتِ داییش ینی موتورش رو پس بده و هم اینکه اون رو ببینه. [علاقه و صمیمیت بسیار زیادی بین هستی و داییجمشید و خالهنسرین هست.] بههرحال با وجود شرایطِ خطرناکِ جنگی و غیره بهسختی به آبادان میرسه و موفق بهپیداکردن دایی و خالهش در خونهی قبلیِ بیبی میشه. چندروزی اونجا میمونه و بالاخره پدرش میاد دنبالش و بهجای اینکه مثل همیشه هستی رو دعوا و کتککاری و سرزنش کنه، اون رو میبخشه و اعتراف میکنه که مشکل از خودش بوده. قصهی ما بهسَر رسید، هستی بهخونهش رسید.
نظر شخصی: ببینید؛ محوریت کلّی داستان هشتسال دفاعمقدس و صبر ایّوب مردم ایرانـه؛ پس موضوع چیز تازهای نیست. داستان هم که شجاعت یکدختر ایرانی رو میخواد نشون بده که اینهم باز چیز جدیدی نیست. خلاقیت نویسنده شاید «آفرینش یکداستان نو» با «موضوعی تکراری» باشه، چمیدونم.

درطول داستان خیلی سعی بر این شده که هستی رو یه شیردختر نشون بده؛ که جداً دختری با چنین خصوصیاتی یکشیردختر واقعیـه. هستی اوج شجاعتش رو شاید وقتی نشون داد که تکوتنها و بدون هیچپولی و فقط با یهموتور راهافتاد رفت آبادان و از هیچی هم نترسید. درحقیقت هستی تا قبل از جنگ فقط یک «پسرنما» بود، اما بعد از شروع جنگ و بهخاطر همون مشکلات جنگ که همهتون باهاش آشنایی دارید [

] فقط نمیخواست «پسر باشه»، اون واقعاً «یکمرد کامل»شد! جنگ اون رو تغییر داد و ازش یهدختر قوی رو ساخت! و عـاورین بهحسنزاده که موافقِ حقوق برابر مرد و زنـه.

فلاشبک آنچنانی نداره و گزینهی خیلیخوبیـه برای آدم گیجی مثل من.

غیر از بعضیجاها که زر اضافی زده و بعضیجاها که اصلاً یهو قطع کرده روندِ داستان رو [که البته خیلی محدودن این نمونهها.] درکل رمان جمعوجوریـه. نثر ملموسی داره که بهراحتی میتونه با خواننده ارتباط برقرار کنه و لازمـه بگم که دیالوگ/مونولوگها بهلهجهی جنوبیـَن بههمراه اصطلاحات خاص همون منطقه که خیلی شیرینـه.

روایت از زبان هستیـه و شخصیتپردازی، فضاسازی، توصیف و دیالوگهای قوی رو تقریباً در همهی کتاب میتونید ببینید!

غیر از شخصیت بیبی که من آخرشم نتونستم حتی تاحدودی با شخصیت ایشون آشنا بشم.

[البته شاید چون بیبی تقریباً نقشی نداره تو داستان به شخصیتش پرداختهنشده.] غیر از اینـا متن آغازین کتاب[nb]تقدیمنامه:
برای رفیق کودکیهای گمشده
برای کودکیهای رفیق گمشده
برای رفیق گمشدهی کودکیها
برای جمشید خانیان.[/nb] و عنوان هرفصل[nb]فصلاول- روزی که ولوله شد.
فصلدوم- از آوار به آوارگی.
فصلسوم- دخترای ننهدریا.
فصلچارّم- هستی نام یکماهی نیست.[/nb] بهقدر کافی جذاب هست و هوشمندانه انتخاب شده که خواننده رو بهادامهی داستان ترغیب کنه.
از متن: صبر کرد و پشتسرش را خاراند و ادامه داد: «یهروز یکی از بچههای داوطلب که مونه دورادور میشناخت، صدام کرد. تیر خورده بود تو شکمش و داشت میرفت که بره.گفت: تو فلانی هستی؟ گفتم: ها. گفت: داییِ هستی؟ گفتم: ها، امری داشتی؟ گفت: میخوام اگه هستیـه دیدی یهچیزی بدی بهش. گفتم: چی؟ بعدش اینـه داد که بدم بهتو و بگم یادگار نگهش داری.»... ...مشتم از شدت فشار درد گرفته بود. حالا دوست داشتم بازش کنم. نمیتوانستم دردش را تحمل کنم. و مشتم با لرزشی گنگ باز شد. یکماهی کوچک بود. یکماهی تراشیدهشده از هستهی خرما. صیقلی و سوهانخورده و قشنگ. روی تنهی ماهی با خط قشنگی نوشته شده بود: هستی.
× کتاب چیز خاصی نداره، صرفاً همون «اخلاقزندگی» رو میخواد یادِ ما نوجوونـا بده. پس برای یکبار آره، اما دوبار نه، نخونید!
+ بابت اینهمه چرتپرت هم معذرت.
