..

  • شروع کننده موضوع faen
  • تاریخ شروع

shahid

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
373
امتیاز
2,148
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
13
دانشگاه
علوم تحقیقات تهران
رشته دانشگاه
مهندسی پزشکی
پاسخ : یادداشت های یک خون آشام...

کو داستان پس؟؟ :D
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : یادداشت های یک خون آشام...

خیلی خوب هست..دقیقا نثر رمان گونه داره!
ولی ترجیح میدم ذوق ادبی یه دوست عین تو رو توی داستان های بومی ببینم نه توی ومپایر!من انقده فیلمای ومپایر و داستان های هری پاتر و ومپایر دیدم گاهی چشمامو که میبندم یه عده رو میبینم که جلومن و ادمای همون فیلمان..تا یه صدایی میاد فکر میکنم یه لحظه الان یکی شون از پشت دیوار ظاهر میشه..
اینه توهم و ترسی که این داستان ها در وجود ما میکاره..
با وجود جذابیت فوق العاده شون میگذرم ازشون و دیگهنمیخونمشون..کاش با این همه استعدادت یه چی مینوشتی که از خودمون باشه..جنو پری و عشق و اینا شده موضوع داستان هامون..جذابه ولی نتیجش فقط یه جامعه متوهم..
هر لحظه که هر خط از نوشتتو میخونم بیشتر به خوندن ترغیب میشم..ولی..نه من نمیخونمش..ترک کردم این داستان ها رو..
 
  • لایک
امتیازات: faen

paramore

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
249
امتیاز
1,230
نام مرکز سمپاد
دبيــرـــــتان فرزانــگان يـــك
شهر
تهران
پاسخ : یادداشت های یک خون آشام...

به نظرم ميتونستى محيط قبرستون رو خيلى بيشتر توصيف كنى. خواننده با خوندن قسمت اول خيلى تحت تأثير حال و هواى قبرستون قرار نميگيره.
همينطور اون قسمتى كه پا ميشه و به سمت خونه راه ميفته، بهتره مسير رو توصيف كنى.
يكم عجيبه كه بعد از غش كردن هلن، يه دفعه راه ميافته ميره. ميتونى بگى كه چه احساسى داشته.
خيابون خيلى ميتونه بهتر توصيف بشه! جزئيات رو بگو، باعث ميشه همون تصورى كه خودت دارى به خواننده منتقل بشه.
در كل خيلى خوب نوشتى (;
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

faen

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
488
×حذف
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

faen

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
488
×

×حذف
 

angry girl

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
2,490
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ:

افرین داستان خوبیه فقط همونطورکه یکی ازبچه هاگفته بود خیلی کم فضاسازی کردی،ینی یکم توضیح دادی تاخواننده بخوادفضارو تجسم کنه داستان رفته سراغ یه چیزدیگه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16

faen

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
488
×

×حذف
 

دختر باران

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
173
امتیاز
643
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 اهواز
شهر
اهواز
مدال المپیاد
ادبی-زیست
پاسخ : یادداشت های یک خون آشام...

ادامش بده :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :((
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : یادداشت های یک خون آشام...

مهتاب فضای خیابونو روشن کرده بود

شب وحشت 2:
قبلش گفته بودی ساعت به 5 نرسیده بود.احتمالا هوا باید گرگ و میش باشه نه؟

بعد یه سوالی که واسه من بوجود اومد اینکه از کجا فهمید خون آشام شده؟از روی عکس خودش فقط؟


با بقیه دوستان موافقم فضا سازی کم هست.تجسم سخته واقعا :D

جاذبه ی زیادی داره داستانت.منتظر ادامه ش هستم :)
 

شبنم...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,309
نام مرکز سمپاد
فرزانگان(مادر)
شهر
سیرجان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : یادداشت های یک خون آشام...

چرا ادامه نمیدی؟ :-/
این داستانو واسه دوستم تعریف کردم کچلم کرد هی هرروز میپرسه ادامش چی شد
ادامه داره اصن؟
 

m@s0ud

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
234
امتیاز
408
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
طهران
مدال المپیاد
ریاضی ؛ کامپیوتر ؛ شیمی (مرحله 1)
پاسخ : یادداشت های یک خون آشام...

داستان جالب و خیلی قشنگی داری.منم خودم در حال نوشتن یه داستان با ممضمون خون آشام ها هستم اگه قسمت بشه اسمشو میزارم

آخرین نامیرا که درباره ی جنگ بین گرگینه ها و خون آشام هاست.این دو قبیله در قبل یکی بودن.بعد ها نفرین میشن و مجبور

میشن تا زمانی که فقط یک نفر از یکی از این دو قبیله زنده بمونه خواهند جنگید.اما خون آشام ها متحد نیستن.اونا به 2 دسته تقسیم شدن و

با هم مشکلات زیادی دارن.زمانی که گرگینه ها اونقدر قوی میشن که تصمیم می گیرن وضعیت رو تمومش کنن و اولین حمله هارو شروع می کنند

اما خون آشام های دسته ی دوم که به شدت تنبل و عیاش هستن حاضر به جنگ نیستن...ولی بالاخره کی میتونه پیروز میشه؟کی قراره زنده

بمونه؟؟؟

جواب: بمونید تو خماری!!! :D :D :D
 
بالا