- شروع کننده موضوع
- #1
کیانا
کاربر فعال
- ارسالها
- 61
- امتیاز
- 103
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان قم
- شهر
- قم
به نام خدا
سلام.این یه نوشته از خودمه که اگه تشخیص بدین برای کیه باید بگم واقعا تیزهوشین.
نمیدونم چرا این متنو می ذارم اما این به خاطر نوشته هاییه که ازاون چند وقته حسابی اعصابمو بهم ریخته.
می نویسی
زیبا و جذاب
مثل همر نوشته ای که به ان برمی خوریم و خواندنش جز لذت چیزی نیست
و شاید قسمت هایی اش را هیچ وقت فراموش نکنی
عادت کری به این که تحسین همه را برانگیزی
همه نیز عادت کرده اند که فقط همه چیزت را تحسین کنند
مهم نیست اگر نوشته ای باشد که حکایت دارد از غم و درد و تنهایی
از موهای سفیدت ی گویی
از انتظار فردی که هنوز منتظرش هستی
از حال گریه ات که برای دیگران به خنده تبدیل می کنی
هرکسی می تواند بنویسد از حسی که نیست
از انتظاری که وجود ندرد
به خصوص تو که خودت می دانی چگونه دل هزاران نفر ا در افسار بگیری و رها نکنی
اما نمی دانم چرا نمی توانم باور کنم
نمی توانم باور کنم تو هم مثل بقیه ای
نمی توانم باور کنم این نوشته فقط نوشته است
نمی توانم باور کن این جمله ها فقط حاصل ذهن خلاقت است نه ذهن پریشانت
و نمی توانم باور کنم فقط می توانم بنشینم و خیره شوم به صفحه کامپیوتر و به این فکر کنم که روزی به او خواهی رسید
کاش روزی دیگر زیر این متن ها نام تو نباشد...
سلام.این یه نوشته از خودمه که اگه تشخیص بدین برای کیه باید بگم واقعا تیزهوشین.
نمیدونم چرا این متنو می ذارم اما این به خاطر نوشته هاییه که ازاون چند وقته حسابی اعصابمو بهم ریخته.
می نویسی
زیبا و جذاب
مثل همر نوشته ای که به ان برمی خوریم و خواندنش جز لذت چیزی نیست
و شاید قسمت هایی اش را هیچ وقت فراموش نکنی
عادت کری به این که تحسین همه را برانگیزی
همه نیز عادت کرده اند که فقط همه چیزت را تحسین کنند
مهم نیست اگر نوشته ای باشد که حکایت دارد از غم و درد و تنهایی
از موهای سفیدت ی گویی
از انتظار فردی که هنوز منتظرش هستی
از حال گریه ات که برای دیگران به خنده تبدیل می کنی
هرکسی می تواند بنویسد از حسی که نیست
از انتظاری که وجود ندرد
به خصوص تو که خودت می دانی چگونه دل هزاران نفر ا در افسار بگیری و رها نکنی
اما نمی دانم چرا نمی توانم باور کنم
نمی توانم باور کنم تو هم مثل بقیه ای
نمی توانم باور کنم این نوشته فقط نوشته است
نمی توانم باور کن این جمله ها فقط حاصل ذهن خلاقت است نه ذهن پریشانت
و نمی توانم باور کنم فقط می توانم بنشینم و خیره شوم به صفحه کامپیوتر و به این فکر کنم که روزی به او خواهی رسید
کاش روزی دیگر زیر این متن ها نام تو نباشد...