نبود چنین مه در جهان ای دل همین جا لنگ شو
از جنگ میترسانیم گر جنگ شد گو جنگ شو
ماییم مست ایزدی زان بادههای سرمدی
تو عاقلی و فاضلی دربند نام و ننگ شو
رفتیم سوی شاه دین با جامههای کاغذین
تو عاشق نقش آمدی همچون قلم در رنگ شو
در عشق جانان جان بده بیعشق نگشاید گره
ای روح این جا مست شو وی عقل این جا دنگ شو
گر لعل و گر سنگی هلا می غلط در سیل بلا
گر آب دریا کم شود آنگه برو دلتنگ شو
میباش همچون ماهیان در بحر آیان و روان
گر یاد خشکی آیدت از بحر سوی گنگ شو
گه بر لبت لب مینهد گه بر کنارت مینهد
چون آن کند رو نای شو چون این کند رو چنگ شو
سودای تنهایی مپز در خانه خلوت مخز
شد روز عرض عاشقان پیش آ و پیش آهنگ شو
حافظ
از جنگ میترسانیم گر جنگ شد گو جنگ شو
ماییم مست ایزدی زان بادههای سرمدی
تو عاقلی و فاضلی دربند نام و ننگ شو
رفتیم سوی شاه دین با جامههای کاغذین
تو عاشق نقش آمدی همچون قلم در رنگ شو
در عشق جانان جان بده بیعشق نگشاید گره
ای روح این جا مست شو وی عقل این جا دنگ شو
گر لعل و گر سنگی هلا می غلط در سیل بلا
گر آب دریا کم شود آنگه برو دلتنگ شو
میباش همچون ماهیان در بحر آیان و روان
گر یاد خشکی آیدت از بحر سوی گنگ شو
گه بر لبت لب مینهد گه بر کنارت مینهد
چون آن کند رو نای شو چون این کند رو چنگ شو
سودای تنهایی مپز در خانه خلوت مخز
شد روز عرض عاشقان پیش آ و پیش آهنگ شو
حافظ
یه بخشی از متنش اینطوری بود :
"... به خواب روی. جنِید گفت ..."
معلم ورزش ما شروع کرد املا بگه واسه ترم :
سه بار پشت سر هم گفت be khab rooy jonid ( یجوری که jonid فعل جملست )
اخرشم قشنگ واضح به دبیر املا ( ادبیات فعلی ، همین یزیده )
لعنت فرستاد
جای دندون بچه ها رو میز باقی مونده هنوز