• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اگه خانوادت، خانواده اصلیت نبودن چکار می‌کردی؟؟

ما کلا فامیلی میری مسافرت..بعد سیستم فامیل پدریم اینه ک بهم نخندین ولی باهم ینفرو سوژه کنیم بهش بخندیم!سنو سالم نداره :D
۵شب تو عید عموهام و عمه هام با ریز جزئیات گفتن چجوری مامان بابام منو پیدا کردنو اینا!با اینکه میدونستم شاید کمتر از ده درصد بحثشون جدیه ولی بازم وقتی مامانمو میدیدم ک سرشو میگرفت پایینو بابام ک از سالن خارج میشد و جفتشون سرد شده بودن باهام یکم باورم شد!یجوری بود واقن...
راستش بفهمم برام هیچی فرق نمیکنه و پیگیر اینکه کینو چی شد ک ندارمشون نمیشم..و این دفه هربار ک خونوادم بهم محبت کردن بیشتر لذت میبرم ک با اینکه بچشون نیستم ولی چقد از تهه دله محبتاشون و چقد خوبن :)
 
خو کاملا بستگی به شرایط داره.ولی بهترین راه مستقل شدنه که هیچ کدوم ناراحت نشن.
 
براي من مهم نيست چطور و توسط كي به دنيا اومدم مهم اينه كه در كنار چه كسايي رشد كردم و خب اگه يه روزي بفهمم خانوادم خانواده اصليم نيستن،فقط تشكر ميكنم ازشون و شايد عذرخواهي
 
خب اینکه در چه سنی بفهمی این موضوع رو هم خیلی مهمه....هرچی که آدم بزرگتر و بالغ تر بشه،معمولا شعورش هم بالاتر میره و راحت تر با موضوع کنار میاد.
یه شوک خیلی بزرگه برام....کلی سوال ازشون میپرسم که خانواده ام کیا بودن؟چرا با اونا بزرگ شدم؟من رو از کجا پیدا کردن؟ و ....
ازشونم تشکر میکنم که تمام این مدت من رو به خوبی و با مهربونی هرچه تمام تر بزرگ کردن و بازم بهشون سر میزنم.
 
من بیشتر به فکر خانواده ام بودم که این همه سال بدون من چیکار می کردن؟
البته در این زمینه ها نباید زود قضاوت کرد شاید واقعا یه مشکلی بوده.;;)
 
زیاد شوک وارد نمیشد بهم.خب من تعریفم از خانواده اونایی هستن که باهاشون زندگی می کنی و بزرگت کردن.
 
برام چندان مهم نبود.
 
ترجیح میدم یه خونواده ی پولدار پیدا کنم،از نظر مالی به اینا وصل باشم از نظر احساسی به خانواده ی فعلیم :-"
 
اگه خانواده ام منو ترک کرده بودن؛پیش خانواده ای زندگی میکردم که بزرگم کردن
چون خانواده از نظر من کسایی نیستن که صرفا هم خونت باشن!اونایی هستن که ذره ذره آب شدن تا تو بزرگ بشی:D

ولی اگه خانواده ام منو گم کرده باشن یا مثلا منو کسی دزدیده باشه بعد فروخته باشه به کسی،برمیگردم پیش خانواده اصلیم و هر چند وقت یکبار به خانواده دومم(اسمش نیدونم چیه:D)سر میزدم<':
 
تنها زندگی میکردم و گاهی ب خانواده غیر واقعیم سر میزدم....
 
حقیقتا برایم هیچ تفاوتی نمیکند که خانوادم چه کسانی بوده اند،شاید اگر بخواهم خیلی بر روی این موضوع تمرکز کنم نتیجه ش کمک به خانواده ی اصلی ام است(اگر خانواده ی ضعیفی باشند).کسانی که در همه ی مراحل سعی کرده اند پشتم باشند و خیرم را می خواسته اند صددرصد عزیز ترند
 
پیش همون خانواده می مونم و بیش تر از گذشته بهشون احترام می ذارم...چون بدون منت و این که بچه ی اصلیشون نیستم من رو بزرگ کردن...به هر حال هر چی بوده برام زحمت کشیدن و من رو مثل بچه ی واقعیشون دوست داشتن. ولی خانواده اصلیم فقط زحمت کشیدن من رو به دنیا بیارن و این اصلا در برابر کاری که اونا برام کردن قابل مقایسه نیست
 
حتما برمیگشتم پیش خانواده اصلیم چون ژن مهمه اصالت مهه
اگه خانواده اصلی‌تون خیلی فقر باشن و خانواده غیر اصلی اصیل و پولدار، بازم ژن مهم میشد یا صرفا یه شعار دادید؟
 
دو حالت داره:
1-خانواده‌ای که بزرگم کردن میدونستن بچه‌شون نیستم
2-نمیدونستن(مث فیلم‌های هندی که توی بیمارستان بچه عوض میشه:D)
تو حالت اول تا اخر عمر شرمنده خانواده‌ای ک که بزرگم کردن بودم و پیششون میموندم
حالت دوم هم می‌رفتم چند سال با خانواده اصلیم زندگی میکردم بعدش هم مستقل میشدم
 
بیش تر پیش خانواده ای که من رو بزرگ کردن می موندم ولی به اون خانواده ای که مامان بابای اصلیم هستن هم سر می زدم و این که به هر دو احترام می زاشتم.
به هر حال این خانواده زحمت بزرگ کردن من رو کشیدن اون یکی هم به دنیا اومدنم هر دوش مهمه.
 
Back
بالا