• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

بیرون رفتن با دوستان

از شانس قشنگ من که هرکدوم از دوستام یه شهرن:/
یکی قشمه،یکی زنجانه،یکی تهران و چندتا کرمانشاه...
ولی خب اونایی که کرجن اگه شرایطش باشه میزارن همو ببینیم
ولی نمیزارن تنها برم بیرون شاید خونشونو بزارن:Woman_with_white_cane:بیرونم مثلا اگه بخوایم بریم پارک مامانم خواهرمو میزاره پیش مامان بزرگم واونم میاد پارک با مامان دوستام حرف بزنه
ولی خیلی سخت نمیگیرن واسه قرار گذاشتن
مشکل اینجاس که تو کرونا فقط بعضیا میان بریم بیرون:|
#غبار_روبی_تاپیک_ها
 
خب از اونجایی که تقریبا مامان بابا دوستامو میشناسن پس مشکلی با بیرون رفتن ندارن و بارها شده که با رفقا رفتیم پارک و .... برای ساعت هم دیگه واضحه قبل 8 و 9 باید خونه باشیم..
 
من با مامان و بابام خیلی دوستم شاید بیشتر از اینکه مامان بابامن،دوستای خیلی خوبی هستن برام
بخاطر همین تمام دوستامو کامل میشناسن چون دوستامون خونمونم میان
پس محدودیتی برا بیرون رفتن هیچ وقت نداشتم^^
حتی اگر دوستی رو نشناسن بهم گیر نمیدن چون بهم اطمینان دارن کاملا...
 
خب منم چون مامان و بابام دوستام رو می شناسن بیرون رفتن باهاشون محدودیتی نداره
فقط اگه بخوام بریم جای مثل کافه ساعتش یه خورده محدود میشه
وگرنه دفعه قبل که رفتم خونه دوستم ، ساعت 12 و نیم شب با اصرار مامان اون هم با این مضمون که زشته مردم می‌خوان بخوابن ، بر گشتم خونه!=))
 
دوستی که ندارم در حال حاضر جز فاطمه.خ
اونم هرازگاهی میاد خونمون
بیرون بابام میگه میخواین برین چیکار:/ ؟
تا قبل کنکور هم خونه ی فاطمه.ل زیاد میرفتم
اونم یه دفه اومد خونمون
ولی بیرون نه مامان بابای اون میزاشتن نه من

خاطرات بیرون رفتن با دوستا محدود میشه به دبستان که با مبینا بعد مدرسه میرفتیم معلم دور میزدیم
ازونجام میرفتیم خونه مامانبزرگش
و غروب بابام میومد دنبالم
حتی یه دفه ساندویچم خوردیم!( الان که فکرشو میکنم به بابام نگفتم چون احتمالا اجازه نمیداد!شایدم میداد)

آره دیگه
تو خونه ی ما بیرون رفتن با دوستا نداریم
کافه و سینماو اینا که جای خود دارد، با خانواده هم نمیریم چه برسه به دوستان!!
 
خونه ی دوست و تولد و اینا رو وقتی کم سن تر بودمم میتونستم برم پدر مادرم معتقدن نباید خیلی سخت بگیرن ولی خب معمولا با ماشین میرفتم یا خودشون منو میرسوندن جایی بعد اونجا با دوستام میبودم میگفتن تنها خطر ناکه بری ...ولی الان که 18 سالمه تازگیا اجازه دارم تنها برم بیرون که خب زیاد سفارش میکنن ماشین دیگران سوار نشو و هوا تاریکه نرو و که خب حق دارن دیگه جامعه کمی برای دخترا خطرناکه الان تنها برم خرید یا جایی اینا مشکلی ندارن ولی خب شهر دیگه نمیشه مثلا که اونم گفتن واسه دانشگاه میتونم برم فکر کنم بزرگتر که بشم کمکم اجازه بدن برم سفر یا ....
 
تا قبل ۱۶ و اولای ۱۶ زیاد از ۱۶ و نیم تا ۱۸ سالگیم(الان) خیلی کم ، کسی منو محدود نمیکنه صرفا چون اطرافیان الانم جوری نیستن که دلم بخواد باهاشون بگردم (: ولی خب با نازنین هم ورودی م در حد یه کافی شاپ و حرف از کلاسا و اینا سه چهار باری در ماه اونم روزی دو ساعت
 
من تا الان تا دم درم تنها نرفتم: ) (مبالغه نیستا!)
ولی خب با اینکه برم بیرون بادوستام به همراعه مامانم(از اونجایی که اونا مثله منن به همراه مامانامون)مشکلی نیست..
 
مشکلی با بیرون رفتن من ندارن، چند سال پیش هم خیلی گیم نت می‌رفتم :-" ولی خب یکی دو سالیه به ندرت با دوستام بیرون میرم، بنظرم چیز تازه‌ای وجود نداره پس همینجوری به ندرت باشه بهتره :))
 
از اونجایی که یادم میاد:
تا قبل سال هفتم: هوا تاریک نشده، با دوستایی که خانواده میشناسن
هفتم تا هشتم: درگیری با خانواده سر همین قضایا و شبایی که خونه نمی‌رفتم
هشتم تا همین پارسال: هرتایمی که رفتم و اومدم و با هرکسی که گشتم
امسال: خودم خودم رو منع کردم و هفته‌ای یا دو هفته‌ای یه بار اونم فقط با امید و محمدسعید :-"
 
انقد درگیر کارشون بودن و هستن که وقتی برای محدودیت برای من تعیین کردن , نداشتن : ))
خودم برای خودم یسری محدودیت ها گذاشتم ...
 
محدودیت به اون صورت ندارم:-? یعنی به خیابون و منطقه بستگی داره وسط شهر باشه تا یازده هم فکر کنم بیرون بودم و مشکلی نبوده.
بعضی وقتها هم مثلا میگن فلان‌جا نرو تنهایی، که من بازم کار خودمو می کنم:| کلا اگه اون سرکشی های گاه و بیگاه نبود الان هنوزم کلی نگران میشدن:| و من میرم و بعدا بهشون میگم که رفتم:)) مثلا انزلی که بودیم دوچرخه داییمو ورداشتم و مامانم گفت همین اطراف برون:| بعد من رفتم اون سر شهر زنگ زدم گفتم فلان جا هستم:))
البته من از سن کم خیلی رو اینکه مستقل باشم تاکید داشتم و همیشه کلی زور میزدم که کمتر عرصه رو تنگ بکنن.
در مورد ادمشم کلا فکر کنم مشکل نداشته باشن:-? شاید به خاطر اینه که من معمولا راجع به همه چی باهاشون حرف میزنم و کلا هرکی بشناسم رو اونا هم میشناسن:))
البته تا حالا بهشون نگفتم که می خوام با فلان شخص مذکر برم بیرون که واکنششونو ببینم:|
 
میشه گفت برای بیرون رفتن محدودیتی نداشتم همیشه مشکلمون زمانی بود که تایم درسیم هدر میرفت سر بیرون رفتن : /
از همون بچگی دوست داشتم مستقل باشم و بابام همیشه این پر و بال رو بهم میداد و بیشتر هر وقت که میخواستم میتونستم تنهایی برم بیرون خرید مثلا چندتا هله هوله یا کلاسام رو پیاده برم برگردم
میشه گفت از همون راهنمایی هم کافه و اینا با دوستان میرفتیم و اجازه داشتم
از وقتی هم که کرونا اومد کلا دیگه یه طورایی ازادی مطلق : /
هر روز پیاده روی ( بازم تنها محدودیت داشتن کنکور بود) وگرنه محدودیت دیگه ایی نبود که با کی برم یا تنها برم کی برم کی برگردم
بعد کنکور تا 9-10 هم میتونستم بیرون بودم از صبح زود تا شب مورد داشتیم 10:30 شب هم بیرون بودم (اینا همه پیاده )
از وقتیم که کلاس رانندگی رفتم و اللخصوص گواهینامه ام که اومده اخرین رکوردم 11:45 بود :Dکلا هم دیگه ازادم الان از هر لحاظ (فقط بازم مشکلمون درسه این کنکورو تموم کنم محدودیت خاصی قائل نمیشن )
 
_سارا به نظر من یه وقتی قرار بذاریم همو ببینیم
_آره حالا یا خونه مامانبزرگ من یا یه پارکی جایی
_با مامانامون دیگه؟
_ نه پس-_-
_به مامانم میگم زنگ بزنه به مامانت
_آره منم به مامانم میگم زنگ بزنه به مامانت :/

و این گفت و گو ماهی یک بار تکرار میشه بین من و دوست صمیمیم که از کلاس اول باهم دوستیم
و هنوز که هنوزه میخوایم بعد دو سال همدیگرو ببینیم....
 
محدودیت خاصی نداشتم پارسال، فقط وقتی تعداد دفعات بیرون رفتن زیاد میشد یکم گیر میدادن بخاطر درسام، امسال هم اولش گفتن چون درسات سنگین میشه ماهی یکبار یا تهش دوبار برو، و خب اوکیم با قضیه:)
 
Back
بالا