• شروع کننده موضوع
  • #1

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
منظور از معرفت، هر نوع دانشی است.
در اینجا به بررسی پرسش های زیر می‌پردازیم:
1- آیا معرفت امکان‌پذیر است؟
2- اقسام آن کدام است؟
3- معرفت از چه راه‌هایی به دست می‌آید؟
4- به چه چیزهایی می توان معرفت یافت؟
5- چگونه می‌توان معرفت‌های گوناگون را ارزیابی کرده و اعتبار آن‌ها را مشخص کرد؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
توجّه داشته باشید که هرکجا که از واژه‌ "معرفت" استفاده می‌کنیم، منظور همان علم است، اعم از تجربی و غیرتجربی و... .

بحث امکان معرفت، یکی از مهم‌ترین بحث‌های معرفت‌شناسیه، امّا باید توجّه داشته‌باشیم که تقریبا کسی در اصل معرفت شک نکرده‌است و نوعی از معرفت را هرکسی قبول دارد و اختلاف تنها در برخی از معرفت‌ها است.

پس قبل از ورود به بحث، باید انواع معرفت رو بیان کنیم.
یکی از مهم‌ترین تقسیمات معرفت، تقسیم آن به معرفت حضوری و حصولی است.
علم حصولی: خود واقعیت نزد عالم حاضر نیست، بلکه شخص عالم، با واسطه‌ مفاهیم ذهنی و ... به آن علم دارد. مثل علم به موجودات اطرافمان مانند درخت ، میز، انسان‌های دیگر و ...
علم حضوری: علمی که خود واقعیت است و در اصل، واقعیت، نزد عالم حاضر است. مانند حس شادی یا گرسنگی و ...


تا اینجا کسی بحثی نداره؟!
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
یکی از مهم‌ترین تقسیمات معرفت، تقسیم آن به معرفت حضوری و حصولی است.
علم حصولی: خود واقعیت نزد عالم حاضر نیست، بلکه شخص عالم، با واسطه‌ مفاهیم ذهنی و ... به آن علم دارد. مثل علم به موجودات اطرافمان مانند درخت ، میز، انسان‌های دیگر و ...
علم حضوری: علمی که خود واقعیت است و در اصل، واقعیت، نزد عالم حاضر است. مانند حس شادی یا گرسنگی و ...
درواقع یعنی داریم:
علم حصولی: جهان خارج-با تصویر ذهنی-خطاپذیر
علم حضوری: ذهن-بدون تصویر ذهنی-خطاناپذیر

نکته اول که در جهان خارج، مفاهیمی وجود دارن که به واسطه تصور ذهنی خاص خودشون درک نمیشن. مثلا مفهوم "انرژی" هیچ تصویر به خصوص و یکتایی به ذهن نمیاره، برخلاف سیب. از طرفی، انرژی درونی نیست. اینو میشه به خیلی مفاهیم دیگه هم تسری داد(گرچه میشه مثل آنتی رئالیست ها و ابزارگرایان علمی، بگیم که اینجور مفاهیم در واقع واقعی نیستنن و صرفا مدل های مائن برای تبیین تجربیات. باز هم فرقی نمیکنه چون همچنان "انرژی" مفهومیه که به خارج اشاره داره و مثل احساس گرسنگی و شادی نیست).

اما انتقاد مهمتر: معرفت اصولا یعنی پله ای که به واسطه اون، ذهن به جهان خارج دسترسی پیدا کنه. به همین دلیل هم صدق و کذب و توجیه براش معنی داره. مثلا اگه من بگم آب در شرایطی خاص، در 100 درجه به جوش میاد، این حرف رو میشه بطور تجربی آزمایش کرد و ببینیم درسته یا نه. یعنی معرفت، همواره در سایه "عینیت"، معنی پیدا میکنه.
ولی مشکل در علم حضوریه. یکی از ویژگی های بیان شده برای اون، خطاناپذیریشه. اما واقعا اینطور نیست. احساس گرسنگی، نشان از یک چیز عینی و خارجیه، یعنی پر بودن یا نبودن معده. واضحه که با اختلال در دستگاه عصبی و امروزه هم به کمک قرص ها، میشه احساس گرسنگی رو به مغز القا کرد، در حالی که معده فرد کاملا پره. چون در اینجا، "دریافت" با "واقعیت" تطابق نداره، میبینیم که گرسنگی هم به عنوان یکی از انواع علم حضوری، میتونه خطاپذیر باشه.
اما معمولا در جواب به این انتقاد میگن که این مهم نیست که معده پره یا نه، مهم وجود خود احساس گرسنگیه. من الان(حالا به هر دلیلی. مهم نیست) احساس گرسنگی میکنم و همین مهمه. ولی این جواب، قانع کننده نیست. معرفت، چیزیه که باید براش صدق و کذب تعریف بشه. این تعریف هم با توجه به جهان خارجه. اما با این جواب، علم حضوری نه اینکه همواره صادق باشه، بلکه اساسا صدق و کذب براش معنا نداره! بلکه فقط بیان احساسه، نه چیزی که بشه بهش گفت معرفت و صدق و کذب بردار باشه. یک احساس سوبژکتیو محض و منتزع شده، نمیتونه خطا باشه، چون اصلا از چیزی خبر نمیده که درستی و غلط بودن براش معنی بده!
دریافت های ذهنی، زمانی کارا و معنادارن که از یک چیز عینی و خارجی خبر بدن. حالا چه درون بدن چه بیرون. هیچ مرز نفوذ ناپذیری در اینباره وجود نداره. دریافت های درونی و ذهنی، سایه واقعیاتن، نه مستقل از اونها. احساس گرسنگی بخاطر خبر دادن به پر یا خالی بودن معده وجود داره و معنی نده. اگه در اینکار دچار خطا بشه، یعنی مشکل داره و خطاناپذیر نیست. بنابراین چیزی که به عنوان علم حضوری معرفی میشه، یا مثل سایر اشکال معرفت، خطاپذیره، یا اصلا معرفت نیست(چون خطا و صدق و عینیت و واقعیت براش بی معنی و مستقل شده. در اینحالت، به یک توهم و همانگویی تقلیل پیدا میکنه).
در واقع، گویا خود حامیان این تعریف هم قبول دارن که:
صدق و كذب در حوزه مطابقت مفاد و مفهوم يك گزاره با واقعيت خارجى و عدم اين مطابقت مطرح مى شود. به بيان ديگر، صادق و كاذب، هر دو صفت مفهوم ـ گزاره ـ واقع مى شوند. جايگاه مفاهيم در حوزه علم حصولى است. بنابراين، علم حضورى كه وجودِ واقعيتِ خارجى است نه مفهوم مطابق يا غير مطابق با آن،18متصف به صدق و كذب نمى گردد.
*منبع: http://marifat.nashriyat.ir/node/1279
و من هیچ دلیلی نمیبینم تعریفی که هیچ اهمیتی به صدق و کذب، یعنی حیاتی ترین بحث در دانش بشری، نده، تعریف مناسبی برای دانش و بناگذاشتن معرفت شناسی و علوم بشری باشه. چنین تعریفی، ویژگی خیلی خاص و مفیدی نداره و یجورایی زائده. چیزی که هیچ خبری درباره واقعیت عینی نده، که هدف ما هم در واقع همونه، معرفت نیست بلکه صرفا یک پندار ذهنیه.

نکته سوم هم اینکه هم معرفت به جهان خارج(حصولی)و هم درون(حضوری) به واسطه اعصاب و حواس زیاد، اما تقریبا یکسانی، به مغز منتقل میشن. بنابراین نمیشه فرق خیلی خاصی بینشون دید.

چهارم، چه اشکال نامتعین بیرون بدن(مثل انرژی و دما و...) و چه درون بدن(مثل گرسنگی و شادی و احساسات)، درسته که یک تصویر مطلق مثل کامپیوتر ندارن، ولی بازهم ما اونهارو به واسطه تصاویری درک میکنیم. وقتی میگم انرژی جنبشی، شما جسمی در حال حرکت(مثلا پرت کردن یه سنگ)، فرمولش و...به ذهنتون میاد، وقتی میگم انرژی گرمایی تصویر آتش، دما تصویر دماسنج، گرسنگی تصویر یه غذا، شادی تصویر لبخند و....حتی این مفاهیم هم به واسطه یک تصویر ذهنی مرتبط اما غیر مستقیم، درک میشن.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #4

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
نکته اول که در جهان خارج، مفاهیمی وجود دارن که به واسطه تصور ذهنی خاص خودشون درک نمیشن. مثلا مفهوم "انرژی" هیچ تصویر به خصوص و یکتایی به ذهن نمیاره، برخلاف سیب. از طرفی، انرژی درونی نیست. اینو میشه به خیلی مفاهیم دیگه هم تسری داد(گرچه میشه مثل آنتی رئالیست ها و ابزارگرایان علمی، بگیم که اینجور مفاهیم در واقع واقعی نیستنن و صرفا مدل های مائن برای تبیین تجربیات. باز هم فرقی نمیکنه چون همچنان "انرژی" مفهومیه که به خارج اشاره داره و مثل احساس گرسنگی و شادی نیست).

هنوز نوبت به بحث مفاهیم نرسیده است. لطفا صبر کنید تا برسیم.
امّا اجمالا همین قدر کفایت میکنه که بدونیم، واقعیت‌ها، یا خودشون نزد عالم حاضر هستند، یا صورت ذهنی اونها و حالت سومی وجود نداره.
امّا اینکه صورت ذهنی چیه و چه انواعی داره، بمونه برای بعد. انرژی هم یک مفهومه و صورت ذهنیه. امّا سنخ خاصّی از مفهومه.(البته بسته به تعریف ما از انرژی ممکنه تغییر بکنه.)

به بیان بهتر، برای اینکه مشکلی پیش نیاد، عالم، یا مستقیما به خود واقعیت دسترسی دارد یا با واسطه. حالا شما برای واسطه، هر اسمی دوست داری بذار. مفهوم، صورت یا هرچیز دیگر!

با این حال اگر فکر میکنی، معرفتی داریم که از این دو دسته خارجه، بفرمایید.
---------------------------------------------------------------

اما انتقاد مهمتر: معرفت اصولا یعنی پله ای که به واسطه اون، ذهن به جهان خارج دسترسی پیدا کنه.

ما در تعریف درست و غلط نداریم. ولی اگر یک تعریف رو پذیرفتیم، باید تا انتها، لوازم اون تعریف رو بپذیریم.
شما نمی تونی بگی تعریف من غلطه.
نهایت چیزی که شما دارید میگید، اینه که چون علم حضوری ثمره نداره، اصلا شایسته نیست که اسمش رو علم بذاریم! همین.
بنده هم در جواب میگم که هنوز زوده که راجع به ثمره‌ی علم حضوری صحبت کنیم.
علم حضوری خیلی ثمره داره، امّا شما دارید عجله می کنید.
اجمالا همین رو بگم که تمام فلسفه‌ی صدرایی روی همین علم حضوری سوار شده.
---------------------------------------------------------------

ولی مشکل در علم حضوریه. یکی از ویژگی های بیان شده برای اون، خطاناپذیریشه. اما واقعا اینطور نیست. احساس گرسنگی، نشان از یک چیز عینی و خارجیه، یعنی پر بودن یا نبودن معده. واضحه که با اختلال در دستگاه عصبی و امروزه هم به کمک قرص ها، میشه احساس گرسنگی رو به مغز القا کرد، در حالی که معده فرد کاملا پره. چون در اینجا، "دریافت" با "واقعیت" تطابق نداره، میبینیم که گرسنگی هم به عنوان یکی از انواع علم حضوری، میتونه خطاپذیر باشه.
اما معمولا در جواب به این انتقاد میگن که این مهم نیست که معده پره یا نه، مهم وجود خود احساس گرسنگیه. من الان(حالا به هر دلیلی. مهم نیست) احساس گرسنگی میکنم و همین مهمه. ولی این جواب، قانع کننده نیست. معرفت، چیزیه که باید براش صدق و کذب تعریف بشه. این تعریف هم با توجه به جهان خارجه. اما با این جواب، علم حضوری نه اینکه همواره صادق باشه، بلکه اساسا صدق و کذب براش معنا نداره! بلکه فقط بیان احساسه، نه چیزی که بشه بهش گفت معرفت و صدق و کذب بردار باشه. یک احساس سوبژکتیو محض و منتزع شده، نمیتونه خطا باشه، چون اصلا از چیزی خبر نمیده که درستی و غلط بودن براش معنی بده!

در رابطه با خطای علم حضوری هم باید بگم که این خطا در خود علم حضوری رخ نمیده.
این خطا در تفسیر علم حضوری رخ میده.
برای مثال، برگردیم به همان احساس گرسنگی.
وقتی شما احساس گرسنگی میکنی، در خود این احساس شک نمیکنی امّا ممکنه در تفسیر علّت این احساس اشتباه کنی. مثلا ممکنه واقعا معده‌ی شما پرباشه، امّا اختلال عصبی یا هرمونی باعث این احساس شده باشه.

ما با خطای در این تفسیر کاری نداریم.
اون چیزی که الآن مهمّه اینه که خود این احساس گرسنگی خطابردار نیست.
شما همین رو قبول داری که خود این احساس واقعیه و اصلا خطایی در اون احتمال نداره؟!
--------------------------------------------------------------------
دریافت های ذهنی، زمانی کارا و معنادارن که از یک چیز عینی و خارجی خبر بدن. حالا چه درون بدن چه بیرون. هیچ مرز نفوذ ناپذیری در اینباره وجود نداره. دریافت های درونی و ذهنی، سایه واقعیاتن، نه مستقل از اونها. احساس گرسنگی بخاطر خبر دادن به پر یا خالی بودن معده وجود داره و معنی نده. اگه در اینکار دچار خطا بشه، یعنی مشکل داره و خطاناپذیر نیست. بنابراین چیزی که به عنوان علم حضوری معرفی میشه، یا مثل سایر اشکال معرفت، خطاپذیره، یا اصلا معرفت نیست(چون خطا و صدق و عینیت و واقعیت براش بی معنی و مستقل شده. در اینحالت، به یک توهم و همانگویی تقلیل پیدا میکنه).

شما از خودت یک تعریف ارائه میدی و طبق تعریف خودت علم حضوری رو نقد میکنی.
یک بار دیگه میگم.
ما در تعاریف، درست و غلط نداریم. فقط با توجّه به ثمره‌ی تعریف، اونو انتخاب میکنیم و به لوازمش پایبند می مونیم.
اگر شما میخوای تعریف دیگری از معرفت ارائه بدی، کاری ندارم. بسم الله. بفرمایید. تعریفتون رو ارائه بدید و تا آخر ازش دفاع کنید. یعنی از تعریف معرفت شروع کنید و راه‌های اونو بیان کنید و بگید که ملاک صدق و کذب قضایا چیه و چطوری میشه بهش اعتماد کرد. اگر شما میخواید شروع کنید، بگید من دست نگه دارم، تا شما تا انتها بری و نظریه شما رو بررسی کنیم.
شما یا از خودت تعریف ارائه بده و بحث رو ببر جلو یا اگر من تعریف رو ارائه میدم، در قالب تعریف من نقد کن.
امّا اگر طبق تعریف من میخواید بیاید جلو، اجمالا میگم که ملاک صدق و کذب بسیاری از علوم حصولی، علم حضوریه و علم حضوری ثمره‌ی فراوانی داره.
--------------------------------------------------------

و من هیچ دلیلی نمیبینم تعریفی که هیچ اهمیتی به صدق و کذب، یعنی حیاتی ترین بحث در دانش بشری، نده، تعریف مناسبی برای دانش و بناگذاشتن معرفت شناسی و علوم بشری باشه. چنین تعریفی، ویژگی خیلی خاص و مفیدی نداره و یجورایی زائده. چیزی که هیچ خبری درباره واقعیت عینی نده، که هدف ما هم در واقع همونه، معرفت نیست بلکه صرفا یک پندار ذهنیه.

دندون رو جیگر بذارید، تا اهمّیت علم حضوری در صدق و کذب قضایا رو بفمید.
اتفاقا مهمترین اهمّیت علم حضوری، در بحث صدق و کذبه.
فقط صبر کنید.

--------------------------------------------------------
نکته سوم هم اینکه هم معرفت به جهان خارج(حصولی)و هم درون(حضوری) به واسطه اعصاب و حواس زیاد، اما تقریبا یکسانی، به مغز منتقل میشن. بنابراین نمیشه فرق خیلی خاصی بینشون دید.

چهارم، چه اشکال نامتعین بیرون بدن(مثل انرژی و دما و...) و چه درون بدن(مثل گرسنگی و شادی و احساسات)، درسته که یک تصویر مطلق مثل کامپیوتر ندارن، ولی بازهم ما اونهارو به واسطه تصاویری درک میکنیم. وقتی میگم انرژی جنبشی، شما جسمی در حال حرکت(مثلا پرت کردن یه سنگ)، فرمولش و...به ذهنتون میاد، وقتی میگم انرژی گرمایی تصویر آتش، دما تصویر دماسنج، گرسنگی تصویر یه غذا، شادی تصویر لبخند و....حتی این مفاهیم هم به واسطه یک تصویر ذهنی مرتبط اما غیر مستقیم، درک میشن.

قبلی ها که حل شد، به نقد سوم و چهارم هم می پردازیم.
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
امّا اجمالا همین قدر کفایت میکنه که بدونیم، واقعیت‌ها، یا خودشون نزد عالم حاضر هستند، یا صورت ذهنی اونها و حالت سومی وجود نداره.
امّا اینکه صورت ذهنی چیه و چه انواعی داره، بمونه برای بعد. انرژی هم یک مفهومه و صورت ذهنیه. امّا سنخ خاصّی از مفهومه.(البته بسته به تعریف ما از انرژی ممکنه تغییر بکنه.)

به بیان بهتر، برای اینکه مشکلی پیش نیاد، عالم، یا مستقیما به خود واقعیت دسترسی دارد یا با واسطه. حالا شما برای واسطه، هر اسمی دوست داری بذار. مفهوم، صورت یا هرچیز دیگر!

با این حال اگر فکر میکنی، معرفتی داریم که از این دو دسته خارجه، بفرمایید.
به حالت سوم ارجاع نمیدم، بلکه حالت حاضر بودن اصل واقعیت نزد سوژه رو قبول ندارم. در واقع اینو بی معنی میدونم. اگه علم حضوری فقط داره درباره احساسات حرف میزنه و هیچ اهمیتی به منشاء نمیده، یعنی صرفا احساسات ذهنیه. این احساسات، اصلا واقعیتی جدا از من نیستن که بخوام بشناسمشون. اونها خودِ من در هر لحظه رو تشکیل میدن. گرسنگی، واقعیت مستقلی نیست که الان نزد سوژه باشه، بخشی از خودِ سوژه ست. چیزی که علم حضوری نامیده میشه، فقط یک تحریک مغزی، درون خود مغزه. چیزی شناسایی نمیشه. گرسنگی یک واقعیت نیست، بخشی از خودِ درونیات سوژه ست. احساسات، و همچنین خود احساس من بودن، هردو چیزهائین که توسط مغز پردازش و تحلیل میشن. واقعیاتی جداگانه نیستن. این علم حضوری، چیزیه که هرگونه ارتباط با واقعیت رو از دست داده.
ما در تعریف درست و غلط نداریم. ولی اگر یک تعریف رو پذیرفتیم، باید تا انتها، لوازم اون تعریف رو بپذیریم.
شما نمی تونی بگی تعریف من غلطه.
نهایت چیزی که شما دارید میگید، اینه که چون علم حضوری ثمره نداره، اصلا شایسته نیست که اسمش رو علم بذاریم! همین.
بنده هم در جواب میگم که هنوز زوده که راجع به ثمره‌ی علم حضوری صحبت کنیم.
علم حضوری خیلی ثمره داره، امّا شما دارید عجله می کنید.
اجمالا همین رو بگم که تمام فلسفه‌ی صدرایی روی همین علم حضوری سوار شده.
.
ادعای من اینه که اونچه علم حضوری نامیده میشه علاوه بر ملزومات غلطی که دربارش ذکر شده(که طبیعی هم بود. اون زمان دانش بشری هنوز اینقدر پیشرفت نکرده بود)، زائد هم هست چون هر نوع پندار و احساسی رو در دایره معرفت قرار میده.
مشکل دیگه ای هم که میشه بهش گرفت اینه که درباره احساسات و عوامل و تمایلات ذهنی ناخودآگاه چی؟ ما از خیلی از اینها خبر نداریم و نمیدونیمشون، اما بنظر میرسه از دید اینادعای کذایی که "عین واقعیت نزد شناساست"، هیچ فرقی با گرسنگی نداره. بنابراین، به زبان فلسفه اسلامی، میشه که عین واقعیت نزد سوژه وجود داشته باشه، اما اون رو ندونه. در نتیجه خطاپذیره. ممکنه دریافت من از حتی ذهنیات خودم، متضاد با واقعیت ناخودآگاهم باشه.
در رابطه با خطای علم حضوری هم باید بگم که این خطا در خود علم حضوری رخ نمیده.
این خطا در تفسیر علم حضوری رخ میده.
برای مثال، برگردیم به همان احساس گرسنگی.
وقتی شما احساس گرسنگی میکنی، در خود این احساس شک نمیکنی امّا ممکنه در تفسیر علّت این احساس اشتباه کنی. مثلا ممکنه واقعا معده‌ی شما پرباشه، امّا اختلال عصبی یا هرمونی باعث این احساس شده باشه.

ما با خطای در این تفسیر کاری نداریم.
اون چیزی که الآن مهمّه اینه که خود این احساس گرسنگی خطابردار نیست.
شما همین رو قبول داری که خود این احساس واقعیه و اصلا خطایی در اون احتمال نداره؟!
احساس و پندار ذهنی صرف، اسمش روشه. واقعیت نداره. وقتی هرگونه ارتباطشو با واقعیت بیرونی قطع کردید، خب دیگه اصلا خطا و درستی براش معنی نداره.
شما از خودت یک تعریف ارائه میدی و طبق تعریف خودت علم حضوری رو نقد میکنی.
یک بار دیگه میگم.
ما در تعاریف، درست و غلط نداریم. فقط با توجّه به ثمره‌ی تعریف، اونو انتخاب میکنیم و به لوازمش پایبند می مونیم.
اگر شما میخوای تعریف دیگری از معرفت ارائه بدی، کاری ندارم. بسم الله. بفرمایید. تعریفتون رو ارائه بدید و تا آخر ازش دفاع کنید. یعنی از تعریف معرفت شروع کنید و راه‌های اونو بیان کنید و بگید که ملاک صدق و کذب قضایا چیه و چطوری میشه بهش اعتماد کرد. اگر شما میخواید شروع کنید، بگید من دست نگه دارم، تا شما تا انتها بری و نظریه شما رو بررسی کنیم.
شما یا از خودت تعریف ارائه بده و بحث رو ببر جلو یا اگر من تعریف رو ارائه میدم، در قالب تعریف من نقد کن.
امّا اگر طبق تعریف من میخواید بیاید جلو، اجمالا میگم که ملاک صدق و کذب بسیاری از علوم حصولی، علم حضوریه و علم حضوری ثمره‌ی فراوانی داره.
تعریف معرفت، خصوصا در قرن بیستم و با مطرح شدن ایراد گتیه، از مهمترین و سخت ترین سوالاته و نمیشه در یک پست و با یک تعریف چند خطی بهش خاتمه داد.
اما با وجود اینکه همچنان امکان یک تعریف کامل و بی نقص از معرفت نیست، اما میشه یک تعریف حداقلی و حداقل معیارهایی رو فهمید.

هدف معرفت شناسی رو قبل از هرچیز، جدا کردن اوهام و پندارهای ذهنی و غلط، از استدلال و واقعیت عینی میدونم. تعاریفی که هرجور حالت ذهنی و باور غلط رو در این دایره جا بدن، معتبر نمیدونم. معرفت، پلی هست از ذهن به جهان عینی. زمانی که از توهمات گمراه کننده خلاص بشیم و به باورهایی برسیم که با توجه به شرایط و داده های فعلی، تا جای ممکن معتبر و با پشتوانه استدلالی، و همگانی باشن. یعنی پایه مفهوم معرفت، در واقع "عینیت"(بین الاذهانی بودن)، صدق و توجیه تا جای ممکن مناسبه(البته میتونید صدق رو هم در واقع همون توجیه ایدئال بدونید).
توجه داشته باشید که با این تعریف، درستی یک باور(و در نتیجه به نوعی، معرفت ما نسبت به اون)، تاحدی نسبیه. نسبی نه به معنای دلبخواهی و یکسان بودن، بلکه با وجود اینکه قطعیت 100 درصد ممکنه نداشت(چرا که ممکنه کسی از اساس منکر واقعی بودن کل این دنیا و خواب بودنش بشه)، اما میشه با معیارهایی مثل شواهد عینی، سادگی در عین تبیین کردن و...، برخی رو "موجه تر" از برخی دیگه دونست.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
احساس و پندار ذهنی صرف، اسمش روشه. واقعیت نداره. وقتی هرگونه ارتباطشو با واقعیت بیرونی قطع کردید، خب دیگه اصلا خطا و درستی براش معنی نداره.

من ارتباط رو قطع نکردم، امّا شما عجله داری.
من از ادامه‌ی بحثم دست میکشم. شما ادامه بده ببینیم به کجا میرسیم.

از الآن من به عنوان منتقد ادامه میدم.

هدف معرفت شناسی رو قبل از هرچیز، جدا کردن اوهام و پندارهای ذهنی و غلط، از استدلال و واقعیت عینی میدونم. تعاریفی که هرجور حالت ذهنی و باور غلط رو در این دایره جا بدن، معتبر نمیدونم. معرفت، پلی هست از ذهن به جهان عینی. زمانی که از توهمات گمراه کننده خلاص بشیم و به باورهایی برسیم که با توجه به شرایط و داده های فعلی، تا جای ممکن معتبر و با پشتوانه استدلالی، و همگانی باشن. یعنی پایه مفهوم معرفت، در واقع "عینیت"(بین الاذهانی بودن)، صدق و توجیه تا جای ممکن مناسبه(البته میتونید صدق رو هم در واقع همون توجیه ایدئال بدونید).
توجه داشته باشید که با این تعریف، درستی یک باور(و در نتیجه به نوعی، معرفت ما نسبت به اون)، تاحدی نسبیه. نسبی نه به معنای دلبخواهی و یکسان بودن، بلکه با وجود اینکه قطعیت 100 درصد ممکنه نداشت(چرا که ممکنه کسی از اساس منکر واقعی بودن کل این دنیا و خواب بودنش بشه)، اما میشه با معیارهایی مثل شواهد عینی، سادگی در عین تبیین کردن و...، برخی رو "موجه تر" از برخی دیگه دونست.

به عنوان یک سوفیست می پرسم که شما جهان خارج از ذهن رو چطوری اثبات می کنید؟!
یعنی چطور اثبات می کنید که خارج از ذهن شما هم چیزی وجود دارد؟
به عبارت دیگر، از کجا معلوم که مفاهیم و تصورات حاضر در ذهن شما، از چیزی حکایت می کنند؟
 
آخرین ویرایش:

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
به عنوان یک سوفیست می پرسم که شما جهان خارج از ذهن رو چطوری اثبات می کنید؟!
یعنی چطور اثبات می کنید که خارج از ذهن شما هم چیزی وجود دارد؟
به عبارت دیگر، از کجا معلوم که مفاهیم و تصوزات حاضر در ذهن شما، از چیزی حکایت می کنند؟
وجود جهان خارج یک چیزه، منطبق بودن عینی ترین تجربیاتمون بر جهان هم یک چیز دیگه.
درباره اولی، "اثبات جهان خارج" در واقع بی معنیه. چرا که اثبات، با "استدلال برای عینی بودن" معنی میده. یعنی اثبات خودش مفهومیه وابسته به جهان خارج و مستقل از ما. خصوصا که وقتی هم میگیم "توهم"، یعنی داریم "واقعیت" رو معنا دار میدونیم و خودِ "ایجاد شدن و وجود توهم" هم لاجرم یک منشاء واقعی و غیر توهمی داره. مثلا حتی جرج برکلی که کل جهان رو غیر مادی و از جنس ایده میدونست، در آخر مفهوم "خدا" رو به عنوان ایجاد کننده این صور ذهنی، وارد کرد.
اما درباره دومی، واقعیت اینه که هیچی! نمیشه حرف کسی که میگه ما مغزهایی درون خمره ایم و چیزهایی که میبینیم هم محصول آزمایشات یه دانشمند دیوانه روی این مغزن، یا ما الان خوابیم و....رو نقض کرد! اما اهمیتی نداره!
اولا که اگه عینی ترین تجربیاتمون رو انکار کنیم، مجبوریم با مدلهای پیچیده تری مثل مغز در خمره و....توصیف کنیم که از واقعی بودن اون ادراکات عینی، تبیین های مبهم تر و پیچیده ترین. بنابراین، این فرض ها، هیچ ضرورتی ندارن(تیغ اوکام).
همچنین ما تفاوتی واضحبین توهماتمون و واقعیت میبینیم. چیزی که در خارج وجود داره، با ذهن من تغییر نمیکنه و همه تجربش میکنن. اما فقط خودم میتونم تصرواتم رو تجربه کنم و همچنین تغییرشون بدم.
بنابراین، ما یک تمایز بدیهی بین عینیت و ذهنیت(توهم صرف) رو مشاهده میکنیم و ساده ترین مدل، اینه که اشیاء خارج رو واقعی تصور کنیم به جای دست ورزیدن به توضیحات مبهم و پیچیده مثل مغز در خمره و...

هاوکینگ در اینباره مثال جالبی میزنه. این "مدل" که وقتی من از اتاق بیرون میرم، صندلی توی اتاق همچنان وجود داره و واقعیه، خیلی ساده تر و واضح تر از این توضیحه تا صندلی رو یک ماکت دروغین بدونم که بعد از رفتن من غیب میشه و فقط به ذهنیت و مشاهده من وابسته ست.

در واقع در هر موضوعی، این بنظرم حداقل ترین کاریه که میشه کرد: توجه به تجربیات "عینی"و تلاش برای ساختن نظریه هایی ساده و تا جای ممکن واضح و آزمایش پذیر بر اساس اون مشاهدات، تا فهم و تبیین بهتری ازشون داشته باشیم.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #8

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
وجود جهان خارج یک چیزه، منطبق بودن عینی ترین تجربیاتمون بر جهان هم یک چیز دیگه.

بله. اولی مقدمه ی دومیه. شما تا وجود جهان خارج رو اثبات نکنید، نمی تونید از عینی بودن تجارب خودتون صحبت کنید.


"اثبات جهان خارج" در واقع بی معنیه. چرا که اثبات، با "استدلال برای عینی بودن" معنی میده

این تنها ادعای شماست. اولا سوال خیلی مهمه. چون زیربنای پاسخ به سوالات دیگه هستش.
ثانیا اثبات به معنای عامش، کشف مجهولات به وسیله ی معلومات هستش. به این معنا استدلال معنا میده و ایبن معنای خیلی مهمیه و نمی تونید بذاریدش کنار.
اصلا هر معنایی که دوست دارید برای اثبات به کار ببرید ولی به این سوال مهم جواب بدید که ما از کجا به وجود جهان خارج، علم پیدا می کنیم؟

اما درباره دومی، واقعیت اینه که هیچی! نمیشه حرف کسی که میگه ما مغزهایی درون خمره ایم و چیزهایی که میبینیم هم محصول آزمایشات یه دانشمند دیوانه روی این مغزن، یا ما الان خوابیم و....رو نقض کرد! اما اهمیتی نداره!

شما هیچ زیربنایی برای معرفت هاتون ندارید، بعدش میگید هیچ اهمیتی نداره؟ یعنی هرچی حرف میزنید پشمکه؟

اولا که اگه عینی ترین تجربیاتمون رو انکار کنیم، مجبوریم با مدلهای پیچیده تری مثل مغز در خمره و....توصیف کنیم که از واقعی بودن اون ادراکات عینی، تبیین های مبهم تر و پیچیده ترین. بنابراین، این فرض ها، هیچ ضرورتی ندارن(تیغ اوکام).

به مدل های پیچیده تری نیاز نیست.
اولا ایده ی علم حضوری که نذاشتید من ادامه بدم خیلی ساده ست. حداقل این همه چیز به هم نمی بافه.
ثانیا اصلا کی گفته باید جایگزینی باشه. مثلا شک گرا میشیم و مشکلی هم نیست!


همچنین ما تفاوتی واضحبین توهماتمون و واقعیت میبینیم. چیزی که در خارج وجود داره، با ذهن من تغییر نمیکنه و همه تجربش میکنن. اما فقط خودم میتونم تصرواتم رو تجربه کنم و همچنین تغییرشون بدم.

این حرف شما به دلیل پیش فرض های اثبات نشده، مورد قبول نیست:
۱. وجود عالم خارج از ذهن
۲. وجود افراد دیگر
۳. وجود شیء غیرمتغیر در خارج
۴. اصل علیت
۵. وجود دیگرانی مثل من که این خارج مانند من درک میکنن!


شما برای اثبات حرفتون حداقل از پنج پیش فرض اثبات نشده استفاده کردید. یعنی حرفتون کاملا سسته.

این رو هم به یاد داشته باشید که بحث فلسفیه و ما به دنبال اطمینان فلسفی هستیم نه اعتماد روانشناختی!
پس دلیل فلسفی بیارید.
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
این تنها ادعای شماست. اولا سوال خیلی مهمه. چون زیربنای پاسخ به سوالات دیگه هستش.
ثانیا اثبات به معنای عامش، کشف مجهولات به وسیله ی معلومات هستش. به این معنا استدلال معنا میده و ایبن معنای خیلی مهمیه و نمی تونید بذاریدش کنار.
اصلا هر معنایی که دوست دارید برای اثبات به کار ببرید ولی به این سوال مهم جواب بدید که ما از کجا به وجود جهان خارج، علم پیدا می کنیم؟
در اینجا اثبات به معنای واقعی بودنه نه اون اثبات ریاضی.
سوال "اثبات واقعیت بیرون از ذهن" یجورایی مثل "واقعیتِ واقعیت بیرون از ذهن"، بی معناست.
اثبات(به معنایی که اینجا مد نظره، نه ریاضیاتی)، خودش با واقعی بودن معنی میده و این پیشفرضشه.
شما هیچ زیربنایی برای معرفت هاتون ندارید، بعدش میگید هیچ اهمیتی نداره؟ یعنی هرچی حرف میزنید پشمکه؟
ما به دانش هامون هیچ یقین 100 درصدی نمیتونیم داشته باشیم و اصلا به همین دلیل هم هست که تغییر میکنن. فلسفه های جزمگرایی که در پی نابود کردن شکاکیت هستن، هیچ وقت موفق نمیشن. شک همواره وجود داره و بایدم باشه.
ولی این به معنای کاملا بی مبنا بودن نیست و در هر دوره، نظریات قوی تر نسبتبه بقیه وجود دارن.
به مدل های پیچیده تری نیاز نیست.
اولا ایده ی علم حضوری که نذاشتید من ادامه بدم خیلی ساده ست. حداقل این همه چیز به هم نمی بافه.
ثانیا اصلا کی گفته باید جایگزینی باشه. مثلا شک گرا میشیم و مشکلی هم نیست!
شک گرایی همچنان تاحدی حفظ شده، فقط تعدیل تر شده.
نمیدونم کجای "انتخاب بهترین مدل بر اساس تجربیات" پیچیده تر و عجیب تر از یک تقسیم بندی عجیب و بی فایده ست که توهمات رو هم جزء معرفت به حساب میاره!
این حرف شما به دلیل پیش فرض های اثبات نشده، مورد قبول نیست:
۱. وجود عالم خارج از ذهن
۲. وجود افراد دیگر
۳. وجود شیء غیرمتغیر در خارج
۴. اصل علیت
۵. وجود دیگرانی مثل من که این خارج مانند من درک میکنن!
انگار اصلا نخوندیدش. از هیچکدوم این پیشفرض ها استفاده نکردم!
صرفا از این تجربه ساده استفاده کردم که بین درونیات من با مثلا ماشین، افراد دیگه و....تفاوت های واضحی وجود داره(عینیت و استقلال ظاهری).
حالا میخوایم ببینیم که این چرا وجود داره. یه راه اینه که بگیم دانشمندی نامعلوم و مجهول الانگیزه، اونقدری ماهر داره مغز منو در خمره فریب میده که چنین چیزی به وجود اومده، یا خیلی ساده تر، بپذیریم که علت این تفاوت، واقعی و مستقل بودن اونها از منه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
اثبات(به معنایی که اینجا مد نظره، نه ریاضیاتی)، خودش با واقعی بودن معنی میده و این پیشفرضشه.
وجود جهانِ خارج از ذهن، به هیچ وجه نمی تونه پیش فرض باشه. بدون علم حضوری، شما به هیچ وجه نمی تونید بگید که جهانی خارج از ذهن وجود داره.
---------------------------------------

ما به دانش هامون هیچ یقین 100 درصدی نمیتونیم داشته باشیم و اصلا به همین دلیل هم هست که تغییر میکنن. فلسفه های جزمگرایی که در پی نابود کردن شکاکیت هستن، هیچ وقت موفق نمیشن. شک همواره وجود داره و بایدم باشه.
ولی این به معنای کاملا بی مبنا بودن نیست و در هر دوره، نظریات قوی تر نسبتبه بقیه وجود دارن.

شما فعلا حرف خودت رو اثبات کن. قعلا حرف شما داره نقد میشه.
به فلسفه‌های دیگه هم میرسیم.

وقتی هیچ ملاکی برای صدق و کذب وجود ندارد، هیچکدوم از معرفت‌های شما با دیگری فرق نمیکنه.
یک کتابی راجع به فلسفه علم هستش که آقای سعید زیباکلام ترجمه کرده. اسم نویسنده یادم نیست.
نویسنده کتاب در پایان با توجّه به همین نکته‌ای که من گفتم میگه معلوم نیست فرق علم یا جادو چیه؟

یعنی شما وقتی هیچ ملاکی برای صدق و کذب نداری نمی تونید بین معرفت صادق و باطل فرق قائل بشید.
این فرق هایی هم که قائل میشید، فرق روانشناختیه. یعنی از نسبت به برخی معارف اطمینان روانی بیشتری دارید امّا این اطمینان، به هیچ وجه پایه ی منطق نداره.

--------------------------------
شک گرایی همچنان تاحدی حفظ شده، فقط تعدیل تر شده.
نمیدونم کجای "انتخاب بهترین مدل بر اساس تجربیات" پیچیده تر و عجیب تر از یک تقسیم بندی عجیب و بی فایده ست که توهمات رو هم جزء معرفت به حساب میاره!
شما فعلا از حرف خودتون دفاع کنید، من بعدا بهتون میگم علم حضوری چه فایده ای داره.
--------------------------

انگار اصلا نخوندیدش. از هیچکدوم این پیشفرض ها استفاده نکردم!
صرفا از این تجربه ساده استفاده کردم که بین درونیات من با مثلا ماشین، افراد دیگه و....تفاوت های واضحی وجود داره(عینیت و استقلال ظاهری).
حالا میخوایم ببینیم که این چرا وجود داره. یه راه اینه که بگیم دانشمندی نامعلوم و مجهول الانگیزه، اونقدری ماهر داره مغز منو در خمره فریب میده که چنین چیزی به وجود اومده، یا خیلی ساده تر، بپذیریم که علت این تفاوت، واقعی و مستقل بودن اونها از منه.

این مشا هستید که به حرف خودتون دقت ندارید، به صورت گزاره گزاره حرف شما رو بیان می کنم، تا متوجّه پیش فرض هاتون بشید:

1-
چیزی که در خارج وجود داره
در این گزاره، شما هم وجود خارج رو پیش فرض گرفتید و هم وجود چیزی در خارج از شما.
2-
همچنین ما تفاوتی واضحبین توهماتمون و واقعیت میبینیم
شما پیش فرض گرفته‌اید که می توانید به عالم خارج علم داشته باشید.
همچنین این پیش فرض هم وجود داره که میشه فرق بین علم و واقعیت رو فهمید!

3-
اما فقط خودم میتونم تصرواتم رو تجربه کنم و همچنین تغییرشون بدم.
شما پیش فرض گرفتید که هرچیزی که می تونید تغییرش بدید تصوّر خودتونه و اونایی که نمی تونید تغییر بدید تصوّر شما نیستن!
برچه مبنایی شما میتونید تصوّراتتون رو تغییر بدید امّا اون خارج فرضی رو نه؟!

4-
همچنین شما چندین بار فعل جمع رو به کار بردید یا از واژه ی "ما" استفاده کردید.
در حالی که هنوز معلوم نیست فرد دیگری غیر از شما وجود داشته باشد!
از کجا معلوم!؟ شاید من که دارم با شما بحث می کنم، تصوّر شما باشم!
از اون تصوّراتی که نمی تونید کنترلش کنید! هه هه !

لطفا از چارچوب پیش فرض های ذهنی خودتون بیرون بیاید و عام بحث کنید. باید از چیزهایی استفاده کنید که منم قبول داشته باشم!
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
وجود جهانِ خارج از ذهن، به هیچ وجه نمی تونه پیش فرض باشه. بدون علم حضوری، شما به هیچ وجه نمی تونید بگید که جهانی خارج از ذهن وجود داره.
من هیچ دلیلی برای این حرف نمیبینم. حتی افراد زیادی هستن که حداقلی از هستی شناسی رو بنیادی ترین بخش دانش(از جمله حتی خود معرفت شناسی) میدونن. وقتی من میگم ثابت کن آب در 100 درجه میجوشه یعنی چی؟غیر از اینه که دارم به واقعیت اشاره میکنم و قبلا پیشفرض گرفتمش؟ هرچقدر هم چیزهای اطرافو توهم بدونیم، وقتی از "اثبات" حرف میزنیم، یعنی واقعی بودن. حتی خودِ اون توهمات هم دارن توسط یک چیز و بر یک چیز اعمال میشن.
علم حضوری هم که هر توهمی رو به رسمیت میشناسه، بدترین کاندید برای همچین کاریه! واقعا چطور باید توقع جهان خارج رو از تقسیم بندی ای داشت که احساس صرف و بدون مدلول واقعی رو معرفت حساب میکنه؟(گرسنگی، فارغ از خالی بودن معده)
وقتی هیچ ملاکی برای صدق و کذب وجود ندارد، هیچکدوم از معرفت‌های شما با دیگری فرق نمیکنه.
یک کتابی راجع به فلسفه علم هستش که آقای سعید زیباکلام ترجمه کرده. اسم نویسنده یادم نیست.
نویسنده کتاب در پایان با توجّه به همین نکته‌ای که من گفتم میگه معلوم نیست فرق علم یا جادو چیه؟
در اینجا، توجیه(نه از نوع روانشناختی) موضوعیت پیدا میکنه. یعنی استدلال منطقی یا آزمایش تجربی.
از اینجور نسبی گرایان هم زیادن که البته ادعاهای گزاف هم زیاد مطرح میکنن!
یعنی شما وقتی هیچ ملاکی برای صدق و کذب نداری نمی تونید بین معرفت صادق و باطل فرق قائل بشید.
این فرق هایی هم که قائل میشید، فرق روانشناختیه. یعنی از نسبت به برخی معارف اطمینان روانی بیشتری دارید امّا این اطمینان، به هیچ وجه پایه ی منطق نداره.
این اطمینان روانشناختی نیست، توجیه منطقی بیشتره.
این مشا هستید که به حرف خودتون دقت ندارید، به صورت گزاره گزاره حرف شما رو بیان می کنم، تا متوجّه پیش فرض هاتون بشید:

1-
در این گزاره، شما هم وجود خارج رو پیش فرض گرفتید و هم وجود چیزی در خارج از شما.
2-
شما پیش فرض گرفته‌اید که می توانید به عالم خارج علم داشته باشید.
همچنین این پیش فرض هم وجود داره که میشه فرق بین علم و واقعیت رو فهمید!

3-
شما پیش فرض گرفتید که هرچیزی که می تونید تغییرش بدید تصوّر خودتونه و اونایی که نمی تونید تغییر بدید تصوّر شما نیستن!
برچه مبنایی شما میتونید تصوّراتتون رو تغییر بدید امّا اون خارج فرضی رو نه؟!

4-
همچنین شما چندین بار فعل جمع رو به کار بردید یا از واژه ی "ما" استفاده کردید.
در حالی که هنوز معلوم نیست فرد دیگری غیر از شما وجود داشته باشد!
از کجا معلوم!؟ شاید من که دارم با شما بحث می کنم، تصوّر شما باشم!
از اون تصوّراتی که نمی تونید کنترلش کنید! هه هه !
گرچه برای آخری شاید بهتر بود از ضمیر اول شخص استفاده میکردم، ولی برای بقیه اینطور نیست.
چرا که اونها پیشفرض نیستن، فکت هایی واضحن. دوباره توضیح میدم:
من بین دو چیز تفاوت میبینم: مثلا زمانی که یک اسب بالدار رو تصور میکنم، میتونم این اسب رو در ذهنم هر کاری میخوام کنم و اون هم هیچ تاثیری روی من نداره. همچنین فقط من میتونم بفهممش.
اما از طرف دیگه، چیزهایی رو هم میبینم که فرق دارن. مثلا یک دیوار. من نمیتونم هرکاری که میخوام با اون دیوار کنم و همچنین میتونم باهاش برهمکنش داشتم(لمسش کنم و...). همچنین من تنها کسی نیستم که متوجه اونه و موجودات دیگه ای هم(همون افراد دیگه!) نسبت بهش واکنش نشون میدن. حتی خودِ اون افراد هم در واقع مثل دیوارن.
پس تا اینجا، میتونیم بین دو بخش، تفاوت در عینیت(به معنای همگانی بودن. فقط من بهش واکنش نشون نمیدم) و استقلال(من نمیتونم هرکاری باهاش کنم و هرجوری تغییرش بدم) ببینیم.
تا اینجای کار، من ادعای خاصی درباره واقعیت مطرح نکردم. صرفا یک تفاوت ظاهری و پدیداریه.

اما قدم بعدی، میخوام علت این تفاوت رو توضیح بدم. برای اینکار، میتونم به نحوی رازآمیز بگم همه اینا توهم و پدیدارن که توسط دانشمندی دیوانه، شیطانی فریبکار و...به وجود اومدن. اما مشکل این مدل اینه که اولا خیلی دور از ذهنه، و دوما پیچیده و مبهمه. دانشمند چرا باید اینکارو کنه؟ چجوری داره انجامش میده؟ اصلا چجوری موفق شده بین دو نوع توهم، تفاوتی اینقدر دقیق به وجود بیاره؟ و انبوهی از سوالات دیگه که نمیشه بهشون جواب داد و این مدل ها بیشتر از اونکه تبیین باشن، مسئله رو پیچیده تر کردن.
ولی میتونم بگم که اون دیوار، واقعیه و اسب بالدار، خیالی و فقط در ذهن منه. این مدل، خیلی ساده تر و باورپذیر تر از بقیه ست که پیچیده و دور از ذهن بودن.

ممکنه بگید همچنان درصدی از شک و عدم اطمینان وجود داره. این حرف درسته. اما نه چاره ای هست، نه مشکلی! نظریات میتونن تغییر کنن و اصلاح شن در طول زمان. نباید فکر کنیم که دانش محدودمون، حقیقت ازلی و بی بروبرگرده. اگه مدل بهتری بیاد، قبول میشه!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
ممکنه بگید همچنان درصدی از شک و عدم اطمینان وجود داره. این حرف درسته. اما نه چاره ای هست، نه مشکلی! نظریات میتونن تغییر کنن و اصلاح شن در طول زمان. نباید فکر کنیم که دانش محدودمون، حقیقت ازلی و بی بروبرگرده. اگه مدل بهتری بیاد، قبول میشه!
پای این حرفتون هستید؟
یک بار دیگه دو سوال رو تکرار میکنم. صریح جواب بدید.

آیا دلیل متقنی دارید که جهان خارج و موجودات خارجی واقعی هستند یا نه؟
طوری که ذره ای احتمال خلاف وجود نداشته باشه؟حتی ذره ای!

اگر ندارید، بفرمایید که من سوال بعدی رو بپرسم؟
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
پای این حرفتون هستید؟
یک بار دیگه دو سوال رو تکرار میکنم. صریح جواب بدید.

آیا دلیل متقنی دارید که جهان خارج و موجودات خارجی واقعی هستند یا نه؟
طوری که ذره ای احتمال خلاف وجود نداشته باشه؟حتی ذره ای!

اگر ندارید، بفرمایید که من سوال بعدی رو بپرسم؟
من به هیچ روشی که "حتی ذره ای" احتمال اختلاف نداشته باشه، معتقد نیستم! باورهای ما، احتمالی هستن(هرچند نه با احتمال یکسان و کلا نسبی گرایانه، از این دست ادعاهایی که علم هیچ فرقی با جادوگری نداره) و تغییرات زیاد پارادایم های علمی و فلسفی و حتی منطقی در طول زمان هم بخوبی نشون داده که این باورها احتمالین و همیشه درجه ای از شک گرایی وجود داره.
هرچند ممکنه برخی قواعد بنیادین مثل اصل عدم تناقض(که تابحال هم طبق تقریر درستشون، چندان مورد مخالفت جدی و قابل نوجهی هم قرار نگرفتن. حتی مکاتب تضادگرا و...هم در واقع برداشت خاصی از این موضوع دارن) رو استثنا کرد، که بدیهی ترین قواعد اندیشیدن و درک جهانن.
اما درباره "اثبات جهان خارج"، این کلمه رو چندان دارای معنا نمیدونم. خودِ اثبات، یعنی واقعی بودن(اگه معانی مثل ریاضیات رو در نظر نداشته باشیم). یعنی فرض نوعی حقیقت مستقل از ذهن که بشه دربارش استدلال های موجه کرد.
من همچنان شک گرا هستم. همین شک و خود انتقادیه که علم رو برخلاف روشهای جزمی پیشین، جلو میبره و موجه تر میکنه. اما نه از نوع شک گرایی افراطی(هیچ چیزی رو نباید پذیرفت و همه به یه اندازه نامعتبرن) یا نسبی گرایی سهل انگارانه(همه به یه اندازه معتبرن و عینیتی نیست).
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
من دارم طبق تعریف‌های خودتون، یک شناسنامه معرفت‌شناسی درست می‌کنم.
امّا هنوز جواب هیچکدوم از سوالاتم رو نگرفتم.
در ضمن، من از واژه‌ی اثبات استفاده نکردم.

یک بار دیگه، سوالاتم رو تکرار می کنم:

سوال اوّل:
آیا برای واقعی بودن جهانِ خارج از ذهن، دلیلی دارید؟

سوالات بعدی، به نوبت پس از پاسخ شما پرسیده می‌شود.
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
من دارم طبق تعریف‌های خودتون، یک شناسنامه معرفت‌شناسی درست می‌کنم.
امّا هنوز جواب هیچکدوم از سوالاتم رو نگرفتم.
در ضمن، من از واژه‌ی اثبات استفاده نکردم.

یک بار دیگه، سوالاتم رو تکرار می کنم:

سوال اوّل:
آیا برای واقعی بودن جهانِ خارج از ذهن، دلیلی دارید؟

سوالات بعدی، به نوبت پس از پاسخ شما پرسیده می‌شود.
هیچ دلیل قطعی و بدون ذره ای شک، نمیشه در اینباره ارائه داد.
معمولا از این استدلال استفاده میشه که مثلا اگه من دستمو ببرم به سمت آتیش و بسوزه، دلیل سوختنش یا در نفس منه یا در بیرون. چون من نخواستم بسوزم، پس در نفس من نیست و در بیرونه(اختیاری بهش ندارم).
این استدلال رو البته میشه تاحد خوبی قبول کرد، ولی مشکلش اینجاست که اینجا از "من" استفاده کرده، در حالی که "ذهن" گسترده تره و ممکنه بصورت ناخودآگاه، توهم دنیای خارج رو ایجاد کنه.
تنها کاری که میشه کرد، نشون دادن ضعف بیشتر مدل های بدون فرض جهان خارج، به جهان خارجه. مثلا همینجا درباره سوختن و آتیش، در جواب اینکه توهم ناخودآگاه ذهنه، میشه پرسید که ذاین ذهن چطور و به چه دلیل داره این توهم رو به وجود میاره؟ این یکم توصیف نامعمول و عجیبیه که مثلا بپذیریم خودِ ذهن داره بی امان و همواره توهم تولید میکنه. خصوصا که حرف خاصی هم نمیشه درباره چگونگی این کار و تبیین بهتر این ذهن کذایی زد. در واقع این جواب، هم عجیب تر و پیچیده تره و هم قدرت تبیینی و توضیحی خوبی نداره. در واقع قضیه رو بدون هیچ مزیت تجربی خاصی، از اینی که هست پیچیده تر کرده.
در حالی که مدل واقعی بودن، چنین مشکلاتی نداره. واقعی بودنشون هیچ مشکل و سوال خاص و عجیبی ایجاد نمیکنه و میشه درباره چیستی آتش و سوختن و...هم با همین فرض، تحقیق تجربی کرد.
این شیوه مقایسه مدل های رقیب و انتخاب اونی که قدرت تبیینی بهتری داره، خردگرایی انتقادی، چیزیه که دائما در علم هم استفاده میشه و به استنتاج بر اساس بهترین تبیین معروفه. این روش علاوه بر اینکه در هر دوره، اجازه انتخاب گزینه عقلانی تر رو میده، علم رو از حالتی جزمی و دگم هم خارج میکنه و همواره امکان تصحیح خطا ها و کامل تر شدن داره.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
شناسنانمه نظام معرفتی شما تا الآن:
1. دلیل یقینی بر وجود جهان خارج نداریم.

2. سوال دوم:
آیا شما قائل به هیچ علم صددرصد یقینی هستید یا نه؟ برای مثال، امتناع اجتماع نقیضین رو قبول دارید؟
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
2. سوال دوم:
آیا شما قائل به هیچ علم صددرصد یقینی هستید یا نه؟ برای مثال، امتناع اجتماع نقیضین رو قبول دارید؟
فکر نمیکنم مواردی مثل عدم تناقض، گذاشتنشون جزء حقایق(که معرفت شناسی بهشون برسه)، چندان صحیح باشه.
چون مواردی مثل این، در واقع اصول منطقی و قوانین تفکر هستن تا حقایقی عینی و خارجی. منطق رو جزء علوم هنجارین(مثل اخلاق و زیبایی شناسی) قرار میدن نه توصیفی(مثل علوم تجربی و بخشی از انسانی).
درباره چنین اصولی، ابژه معرفت نیستن. قوانین بنیادین تفکرن که معرفت رو ممکن میکنن(تقریبا شبیه مقولات پیشینی کانت).
موارد دیگه اینطوری هم هستن. مثلا اینکه "نباید چیزی رو بی مبنا پذیرقت"، "نظریات باید تا جای ممکن ساده باشن"، "پرهیز از مغالطات" و....هم چیزهایی شبیه همینن. اینها چیزی نیستن که در خارج وجود داشته باشن و ما بهشون آگاه بشیم، بلکه قواعد صحیح اندیشیدنن که راه رسیدن به نظریه درست و مناسب رو نشون میدن.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #18

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
فکر نمیکنم مواردی مثل عدم تناقض، گذاشتنشون جزء حقایق(که معرفت شناسی بهشون برسه)، چندان صحیح باشه.
چون مواردی مثل این، در واقع اصول منطقی و قوانین تفکر هستن تا حقایقی عینی و خارجی. منطق رو جزء علوم هنجارین(مثل اخلاق و زیبایی شناسی) قرار میدن نه توصیفی(مثل علوم تجربی و بخشی از انسانی).
درباره چنین اصولی، ابژه معرفت نیستن. قوانین بنیادین تفکرن که معرفت رو ممکن میکنن(تقریبا شبیه مقولات پیشینی کانت).
موارد دیگه اینطوری هم هستن. مثلا اینکه "نباید چیزی رو بی مبنا پذیرقت"، "نظریات باید تا جای ممکن ساده باشن"، "پرهیز از مغالطات" و....هم چیزهایی شبیه همینن. اینها چیزی نیستن که در خارج وجود داشته باشن و ما بهشون آگاه بشیم، بلکه قواعد صحیح اندیشیدنن که راه رسیدن به نظریه درست و مناسب رو نشون میدن.

آیا صدق و کذب، راجع به اینها معنا داره یا نه؟!
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
آیا صدق و کذب، راجع به اینها معنا داره یا نه؟!
نه به معنایی که مثلا برای یک حکم علمی حرف میزنیم.
اصول منطقی، مثل عدم تناقض، یکسری واقعیات بیرونی نیستن که کشف شن. اینها قوانین صحیح اندیشیدن هستن. ابزارهایی که باهاشون به جهان نگاه میکنیم. همین ها حتی به ما اجازه تعریف و بحث روی مفاهیم(از جمله خودِ "معرفت") رو میدن. میشه گفت، منطق یکی از انتزاعی ترین بخش های اندیشه ماست و صرفا به ساختار توجه داره(حتی اگه شما به جاش کلمات بی معنی بذارید)، که تابحال هم برای ما نتایج محسوس و درستی داشته. صدق و کذبشون با توجه به ساختار و تحلیل عقلیه نه مثل علوم تجربی
 
  • شروع کننده موضوع
  • #20

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
نه به معنایی که مثلا برای یک حکم علمی حرف میزنیم.
اصول منطقی، مثل عدم تناقض، یکسری واقعیات بیرونی نیستن که کشف شن. اینها قوانین صحیح اندیشیدن هستن. ابزارهایی که باهاشون به جهان نگاه میکنیم. همین ها حتی به ما اجازه تعریف و بحث روی مفاهیم(از جمله خودِ "معرفت") رو میدن. میشه گفت، منطق یکی از انتزاعی ترین بخش های اندیشه ماست و صرفا به ساختار توجه داره(حتی اگه شما به جاش کلمات بی معنی بذارید)، که تابحال هم برای ما نتایج محسوس و درستی داشته. صدق و کذبشون با توجه به ساختار و تحلیل عقلیه نه مثل علوم تجربی

دقت بفرمایید که من هیچکدام از پیشفرض های شما رو قبول ندارم.
پس با پیش فرض صحبت نکنید.
با توجّه به این حرف، به سوال من پاسخ بدید:
برای این قواعد میشه نوعی صدق کذب در نظر گرفت. مثلا میشه پرسید اجتماع نقیضین، محال است یا نیست؟
یعنی میشه برای اجتماع نقیضین، حالتی خلاف حالت مفروض شما در نظر گرفت.
شما روی چه حسابی میگید که محال نیست؟
 
بالا