نکته اول که در جهان خارج، مفاهیمی وجود دارن که به واسطه تصور ذهنی خاص خودشون درک نمیشن. مثلا مفهوم "انرژی" هیچ تصویر به خصوص و یکتایی به ذهن نمیاره، برخلاف سیب. از طرفی، انرژی درونی نیست. اینو میشه به خیلی مفاهیم دیگه هم تسری داد(گرچه میشه مثل آنتی رئالیست ها و ابزارگرایان علمی، بگیم که اینجور مفاهیم در واقع واقعی نیستنن و صرفا مدل های مائن برای تبیین تجربیات. باز هم فرقی نمیکنه چون همچنان "انرژی" مفهومیه که به خارج اشاره داره و مثل احساس گرسنگی و شادی نیست).
هنوز نوبت به بحث مفاهیم نرسیده است. لطفا صبر کنید تا برسیم.
امّا اجمالا همین قدر کفایت میکنه که بدونیم، واقعیتها، یا خودشون نزد عالم حاضر هستند، یا صورت ذهنی اونها و حالت سومی وجود نداره.
امّا اینکه صورت ذهنی چیه و چه انواعی داره، بمونه برای بعد. انرژی هم یک مفهومه و صورت ذهنیه. امّا سنخ خاصّی از مفهومه.(البته بسته به تعریف ما از انرژی ممکنه تغییر بکنه.)
به بیان بهتر، برای اینکه مشکلی پیش نیاد، عالم، یا مستقیما به خود واقعیت دسترسی دارد یا با واسطه. حالا شما برای واسطه، هر اسمی دوست داری بذار. مفهوم، صورت یا هرچیز دیگر!
با این حال اگر فکر میکنی، معرفتی داریم که از این دو دسته خارجه، بفرمایید.
---------------------------------------------------------------
اما انتقاد مهمتر: معرفت اصولا یعنی پله ای که به واسطه اون، ذهن به جهان خارج دسترسی پیدا کنه.
ما در تعریف درست و غلط نداریم. ولی اگر یک تعریف رو پذیرفتیم، باید تا انتها، لوازم اون تعریف رو بپذیریم.
شما نمی تونی بگی تعریف من غلطه.
نهایت چیزی که شما دارید میگید، اینه که چون علم حضوری ثمره نداره، اصلا شایسته نیست که اسمش رو علم بذاریم! همین.
بنده هم در جواب میگم که هنوز زوده که راجع به ثمرهی علم حضوری صحبت کنیم.
علم حضوری خیلی ثمره داره، امّا شما دارید عجله می کنید.
اجمالا همین رو بگم که تمام فلسفهی صدرایی روی همین علم حضوری سوار شده.
---------------------------------------------------------------
ولی مشکل در علم حضوریه. یکی از ویژگی های بیان شده برای اون، خطاناپذیریشه. اما واقعا اینطور نیست. احساس گرسنگی، نشان از یک چیز عینی و خارجیه، یعنی پر بودن یا نبودن معده. واضحه که با اختلال در دستگاه عصبی و امروزه هم به کمک قرص ها، میشه احساس گرسنگی رو به مغز القا کرد، در حالی که معده فرد کاملا پره. چون در اینجا، "دریافت" با "واقعیت" تطابق نداره، میبینیم که گرسنگی هم به عنوان یکی از انواع علم حضوری، میتونه خطاپذیر باشه.
اما معمولا در جواب به این انتقاد میگن که این مهم نیست که معده پره یا نه، مهم وجود خود احساس گرسنگیه. من الان(حالا به هر دلیلی. مهم نیست) احساس گرسنگی میکنم و همین مهمه. ولی این جواب، قانع کننده نیست. معرفت، چیزیه که باید براش صدق و کذب تعریف بشه. این تعریف هم با توجه به جهان خارجه. اما با این جواب، علم حضوری نه اینکه همواره صادق باشه، بلکه اساسا صدق و کذب براش معنا نداره! بلکه فقط بیان احساسه، نه چیزی که بشه بهش گفت معرفت و صدق و کذب بردار باشه. یک احساس سوبژکتیو محض و منتزع شده، نمیتونه خطا باشه، چون اصلا از چیزی خبر نمیده که درستی و غلط بودن براش معنی بده!
در رابطه با خطای علم حضوری هم باید بگم که این خطا در خود علم حضوری رخ نمیده.
این خطا در تفسیر علم حضوری رخ میده.
برای مثال، برگردیم به همان احساس گرسنگی.
وقتی شما احساس گرسنگی میکنی، در خود این احساس شک نمیکنی امّا ممکنه در تفسیر علّت این احساس اشتباه کنی. مثلا ممکنه واقعا معدهی شما پرباشه، امّا اختلال عصبی یا هرمونی باعث این احساس شده باشه.
ما با خطای در این تفسیر کاری نداریم.
اون چیزی که الآن مهمّه اینه که خود این احساس گرسنگی خطابردار نیست.
شما همین رو قبول داری که خود این احساس واقعیه و اصلا خطایی در اون احتمال نداره؟!
--------------------------------------------------------------------
دریافت های ذهنی، زمانی کارا و معنادارن که از یک چیز عینی و خارجی خبر بدن. حالا چه درون بدن چه بیرون. هیچ مرز نفوذ ناپذیری در اینباره وجود نداره. دریافت های درونی و ذهنی، سایه واقعیاتن، نه مستقل از اونها. احساس گرسنگی بخاطر خبر دادن به پر یا خالی بودن معده وجود داره و معنی نده. اگه در اینکار دچار خطا بشه، یعنی مشکل داره و خطاناپذیر نیست. بنابراین چیزی که به عنوان علم حضوری معرفی میشه، یا مثل سایر اشکال معرفت، خطاپذیره، یا اصلا معرفت نیست(چون خطا و صدق و عینیت و واقعیت براش بی معنی و مستقل شده. در اینحالت، به یک توهم و همانگویی تقلیل پیدا میکنه).
شما از خودت یک تعریف ارائه میدی و طبق تعریف خودت علم حضوری رو نقد میکنی.
یک بار دیگه میگم.
ما در تعاریف، درست و غلط نداریم. فقط با توجّه به ثمرهی تعریف، اونو انتخاب میکنیم و به لوازمش پایبند می مونیم.
اگر شما میخوای تعریف دیگری از معرفت ارائه بدی، کاری ندارم. بسم الله. بفرمایید. تعریفتون رو ارائه بدید و تا آخر ازش دفاع کنید. یعنی از تعریف معرفت شروع کنید و راههای اونو بیان کنید و بگید که ملاک صدق و کذب قضایا چیه و چطوری میشه بهش اعتماد کرد. اگر شما میخواید شروع کنید، بگید من دست نگه دارم، تا شما تا انتها بری و نظریه شما رو بررسی کنیم.
شما یا از خودت تعریف ارائه بده و بحث رو ببر جلو یا اگر من تعریف رو ارائه میدم، در قالب تعریف من نقد کن.
امّا اگر طبق تعریف من میخواید بیاید جلو، اجمالا میگم که ملاک صدق و کذب بسیاری از علوم حصولی، علم حضوریه و علم حضوری ثمرهی فراوانی داره.
--------------------------------------------------------
و من هیچ دلیلی نمیبینم تعریفی که هیچ اهمیتی به صدق و کذب، یعنی حیاتی ترین بحث در دانش بشری، نده، تعریف مناسبی برای دانش و بناگذاشتن معرفت شناسی و علوم بشری باشه. چنین تعریفی، ویژگی خیلی خاص و مفیدی نداره و یجورایی زائده. چیزی که هیچ خبری درباره واقعیت عینی نده، که هدف ما هم در واقع همونه، معرفت نیست بلکه صرفا یک پندار ذهنیه.
دندون رو جیگر بذارید، تا اهمّیت علم حضوری در صدق و کذب قضایا رو بفمید.
اتفاقا مهمترین اهمّیت علم حضوری، در بحث صدق و کذبه.
فقط صبر کنید.
--------------------------------------------------------
نکته سوم هم اینکه هم معرفت به جهان خارج(حصولی)و هم درون(حضوری) به واسطه اعصاب و حواس زیاد، اما تقریبا یکسانی، به مغز منتقل میشن. بنابراین نمیشه فرق خیلی خاصی بینشون دید.
چهارم، چه اشکال نامتعین بیرون بدن(مثل انرژی و دما و...) و چه درون بدن(مثل گرسنگی و شادی و احساسات)، درسته که یک تصویر مطلق مثل کامپیوتر ندارن، ولی بازهم ما اونهارو به واسطه تصاویری درک میکنیم. وقتی میگم انرژی جنبشی، شما جسمی در حال حرکت(مثلا پرت کردن یه سنگ)، فرمولش و...به ذهنتون میاد، وقتی میگم انرژی گرمایی تصویر آتش، دما تصویر دماسنج، گرسنگی تصویر یه غذا، شادی تصویر لبخند و....حتی این مفاهیم هم به واسطه یک تصویر ذهنی مرتبط اما غیر مستقیم، درک میشن.
قبلی ها که حل شد، به نقد سوم و چهارم هم می پردازیم.