- ارسالها
- 601
- امتیاز
- 8,216
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان امام رضا (ع)
- شهر
- لاهیجان
- سال فارغ التحصیلی
- 96
- رشته دانشگاه
- دامپزشکی
معدل من اکی بود. از اول دبیرستان با ۱۹.۹۸ شروع شد تا اینکه دیپلمم ۱۹.۱۳ شدم ((: (ما سوم دبیرستان بود امتحان دیپلممون البته، یعنی یازدهم الآن). پیش دانشگاهیم اصلا یادم نیست انقدر بی‌اهمیت بود برام.
پزهم بخوام بدم معدل ترم اول دانشگاهم ۱۹.۲۷ شد
از دیپلمم بیشتر 
ولی پست دادم یه چیز دیگه بگم اصلا))
همون سوم دبیرستان تاریخ هم داشتیم منتها تاریخ جزو دروس نهایی نبود و معلم خودمون امتحان میگرفت. بعد معلممون سوالارو بهمون داده بود، من حتی سر اینم گشادیم اومده بود که سوالارو بخونم میزم ته کلاس بود، برا خودم مشخص کرده بودم جوابارو تو کتابم گفتم از زیر میز نگاه میکنم مینویسم.
از اونجایی که در خوش‌شانسی حرف اولو میزنم همیشه تا معلم اومد تو کلاس گفت چرا انقدر کلاستون شلوغه انگار، فولانی و فولانی و آرامش بیاین جلو )) هیچی دیگه منو نشوند دقیقا بغل خودش. واقعا صحنه خنده داری بود اینهمه قبل امتحان باد به غبغب انداخته بودم جلوی همکلاسیام که شما بیچاره ها خوندین من بدون خوندن بیست میشم فولان بعد حالا اینطوری ))))
از اول تا آخر سوالارو نوشتم بی‌کفایتی پادشاهان و این چرتو پرتا. بعد از اینکه کل امتحانامون تموم شد و موقع دادن کارنامه شده بود، معلمم زنگ زد خونمون گفت آرامش من گفتم ارفاق میکنم بهتون ولی تو سه چهار میشی چطوری اینو بیست کنم برات؟) (نکته اینجاس با همون بی‌کفایتی پادشاهان سه چهار نمره گرفته بودم)
هیچی دیگه قرار شد برم یه روزدیگه امتحان بدم ولی اینجا واقعا شانس اوردم و معلمم گفت ولش کن نمیخواد امتحان بدی دیگه، برام بیست رد کرد تو کارنامه ((:
کاشکی تاپیک تو خاطرات بود مثلا
پزهم بخوام بدم معدل ترم اول دانشگاهم ۱۹.۲۷ شد
از دیپلمم بیشتر ولی پست دادم یه چیز دیگه بگم اصلا
))همون سوم دبیرستان تاریخ هم داشتیم منتها تاریخ جزو دروس نهایی نبود و معلم خودمون امتحان میگرفت. بعد معلممون سوالارو بهمون داده بود، من حتی سر اینم گشادیم اومده بود که سوالارو بخونم
میزم ته کلاس بود، برا خودم مشخص کرده بودم جوابارو تو کتابم گفتم از زیر میز نگاه میکنم مینویسم.از اونجایی که در خوش‌شانسی حرف اولو میزنم همیشه
تا معلم اومد تو کلاس گفت چرا انقدر کلاستون شلوغه انگار، فولانی و فولانی و آرامش بیاین جلو )) هیچی دیگه منو نشوند دقیقا بغل خودش. واقعا صحنه خنده داری بود اینهمه قبل امتحان باد به غبغب انداخته بودم جلوی همکلاسیام که شما بیچاره ها خوندین من بدون خوندن بیست میشم فولان بعد حالا اینطوری ))))از اول تا آخر سوالارو نوشتم بی‌کفایتی پادشاهان و این چرتو پرتا. بعد از اینکه کل امتحانامون تموم شد و موقع دادن کارنامه شده بود، معلمم زنگ زد خونمون گفت آرامش من گفتم ارفاق میکنم بهتون ولی تو سه چهار میشی چطوری اینو بیست کنم برات؟
) (نکته اینجاس با همون بی‌کفایتی پادشاهان سه چهار نمره گرفته بودم)هیچی دیگه قرار شد برم یه روزدیگه امتحان بدم ولی اینجا واقعا شانس اوردم و معلمم گفت ولش کن نمیخواد امتحان بدی دیگه، برام بیست رد کرد تو کارنامه ((:
کاشکی تاپیک تو خاطرات بود مثلا
_db8e.png)
