• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

آیا نیاز داریم که هدفی داشته باشیم ؟

  • شروع کننده موضوع
  • #1

Iman Page

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
289
امتیاز
4,057
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1
آیا لازم هست که به سوالاتی از قبیل «از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟» و «چرا زنده بمونیم؟» فکر کنیم و به دنبال جوابی براش باشیم؟
نظرتون راجب جمله زیر چیه؟
.Ignorance is bliss​
 

*100RA*

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,651
امتیاز
14,020
نام مرکز سمپاد
1
شهر
تبریز / میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1404
اینکه انسان دنبال منشا و مبدا خودش بگرده کار خوب و سختیه
من خودم همیشه برام سوال بوده و هست که از کجا اومدیم و کجاییم و کجا قراره بریم ولی دنبال چیزی هستم که سند و مدرک داشته باشه و بر اساس دین و اعتقاد های بیخودی و ... نباشه
 

ili

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
544
امتیاز
9,005
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
حوزه علمیه قم
رشته دانشگاه
شیطان پرستیِ آنتوان لاوی(ص)
من حس می کنم خیلی زیادی در مورد این چیزا فکر می شه بدون اکشن خاصی
لایک درسته که استدلال کوگنیتو به فکر کردن اشاره کرده ولی همه چیز واقعا اینقدر لازم نیست که پیچیده باشه
حالا دونستن لازم داشتن هدف یا نه واجبه؟؟؟
خودت بهم بگو
امتحان کن
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
1- این سوالات، از کنجکاوی ذاتی انسان میان، و این کنجکاوی هم به اندازه بقیه احساسات انسان، واقعیه. یه گرایش خیلی رایجی هست که همه چیز رو فقط با "لذت" یا "کارآمدی" میسنجه و اینارو اصل میدونه، اگه چیزی باهاشون منطبق بود، ارزشمنده، و اگه نبود، نیست؛ درحالی که انگیزه های انسان فقط اینها نیستن و کلی احساسات دیگه وجود داره که به همون اندازه واقعین و میتونن به عنوان معیار استفاده بشن، از جمله همین کنجکاوی و میل ذاتی به شناخت. لازم نیست که سوالی مثل "از کجا اومدم؟" حتما باعث "فایده‌ عملی" برام بشه که ارزششو برام حفظ کنه، بلکه نفس پاسخ دادن به این کنجکاوی هم، خودش یه انگیزه واقعیه و برای آدم، ارزشمنده. بگذریم که حتی با همون معیار صرف فایده عملی هم، خیلی اوقات چیزها در مرحله اول فایده خاصی ندارن، اما مدتی بعد کاربردهای عملی‌شون کشف میشه. از این نمونه ها حتی تو علم هم زیاده؛ درسته که ما امروزه با کوانتوم و نسبیت، تکنولوژی های مهم زیادی ساختیم، اما نه فیزیکدانان کوانتوم به دلیل "ساخت ترانزیستور" دنبال این علم راه افتادن، و نه اینشتین هدفش از ارائه نسبیت عام، "ساخت GPS" بود. بلکه انگیزه اولیه، همون کنجکاوی و میل به شناخت طبیعت بود و احتمالا اون موقعم خیلیا معتقد بودن که این حرفا نون و آب نمیشه، در حالی که چند دهه بعد، کاربرد عملی هم پیدا کردن و درواقع با یه تیر، دو نشون زدن(هم کنجکاوی، هم فایده عملی).
2- حتی اگه یه سوال، بخودی خود سوال بی اهمیتی باشه، بازهم ارزش تحقیق و جواب دادن داره؛ چون موارد زیادی وجود داره که گاهی، یک روش در پاسخ به یک مسئله دیگه، گسترش داده میشه(فارغ از اینکه اون سوال، برامون جالب باشه یا نه)، اما اون روش، میتونه برای پاسخ به تعداد دیگه ای از سوالات(که ممکنه برامون مهم تر باشن) هم کاربرد داره، و یا اینکه اون روش و نتایجش، با بخشی از دانش پیشین‌مون در تضاده و لازمه تا باورهامونو یه تغییر اساسی بدیم. بنابراین، حتی اگه "سوال بی ارزش" وجود داشته باشه، بازهم تلاش برای پاسخ بهشون، میتونه به پاسخ به "سوالات باارزش" کمک کنه. بدیهتا تضمینی نیست و ممکنه حتی روشش هم کاربرد دیگه ای نداشته باشه، اما این یه هندونه‌ی سربسته‌ست و از قبل نمیدونیم که کدوم حالت پیش میاد؛ با اینحال، اگه کاربردی نداشته باشه و کشفش کنیم، دچار ضرری نشدیم، و اگه داشته باشه و کشفش نکنیم، از یه ابزار مهم و مناسب محروم میشیم. بنابراین، "کشف نکردن" در یک حالت، نه مثبته و نه منفی، اما در حالتی دیگه، منفیه؛ درحالی که "کشف کردن"، بازهم در حالت اول نه مثبته و نه منفی، اما در حالت دوم مثبته. هر عقل سلیمی حالا میتونه بفهمه که کدوم گزینه رو باید انتخاب کرد.
3- ما غالبا "بی تفاوتی" رو به عنوان پاسخ ندادن به یک سوال درک میکنیم، و گاهی اوقات هم همینطوره، اما نه همیشه. مثلا بی تفاوتی به سوال "چرا زنده بمونیم؟"، بی طرفی نیست، بلکه ادامه زندگیه؛ با این تفاوت که فکر نکردیم که آیا واقعا این کارمون دلیل موجهی هم داره یا نه. بنابراین، بی‌تفاوتی خیلی اوقات درواقع به لحاظ عملی، انتخابِ یکی از جواب ها به یک سواله، اما بدون بحث و استدلال درباره مزایای این جواب؛ و فکر نمیکنم کسی شکی در این داشته باشه که حمایت از یک چیز با دلیل و استدلال، بهتر از حمایت بی دلیل ازشه(حتی اگه اون چیز، درست باشه). در این مثال خاص، مثلا اگه حتی بگیم "دلیل عینی‌ای برای برتری زندگی به مرگ نیست، اما من به دلایل شخصی(مثلا لذت از زندگی، ترس از مرگ، ناراحت نشدن اطرافیان و...)، زندگی کردن رو انتخاب میکنم"، بازهم همون بخش اول که "دلیل عینی‌ای برای برتری زندگی به مرگ نیست"، چیزیه که فقط در نتیجه بحث و استدلال و گلاویز شدن با این سوال و رد کردن نظرات مخالف، میشه واقعا فهمیدش؛ بنابراین، در حقیقت واقعا "بی طرفی" و "بی تفاوتی" نیست(برخلاف اون چیزی که ظاهرش نشون میده).
به عنوان یه خلاصه و جمع بندی، بطور کلی علاوه بر مشکوک بودن استفاده از "مفید بودن/نبودن" برای قضاوت ارزش سوالات، حتی اگه این معیار رو هم انتخاب کنیم(که تو نکته اول گفتم که دلیلی برای این کار نداریم، اما به هرحال این حالتو فرض میگیرم)، بازهم خودِ "مفید بودن/نبودن" و حتی "قابل پاسخگویی بودن/نبودن" یک سوال، از پیش معلوم نیست، بلکه خودش نتیجه تامل در اون سوال و گلاویز شدن با پاسخ های مختلف بهشه. حتی اگه کاملا مطمئن بشیم(که درواقع نمیتونیم چنین اطمینانی داشته باشیم) که یک سوال، نه مفیده و نه پاسخ‌پذیر، از این موضوع یه علم لدنی نداریم، بلکه همین نتیجه درگیر شدن با اون سوال و "بی تفاوت نبودن"ئه؛ اینکه بگیم فلان سوال فایده و جوابی نداره، پس درگیرش نشیم، دقیقا عین کسیه که داره روی یه پل راه میره و همزمان بخش های پشت سرشو تخریب میکنه، چون همین پاسخ هم درنتیجه‌ی درگیر شدن با اون سوال بدست اومده!

و اما درباره سوال عنوان این تاپیک بطور کلی؛ بطور مطلق، ضروری نیست که هدفی داشته باشیم، کاملا آزادیم که مرگ رو انتخاب کنیم! اما اگه اصرار داریم که به هر دلیلی، زندگی انتخابمون باشه، به یک هدف براش نیاز داریم؛ البته تعریفم از "هدف" خیلی گسترده ست و منظورم صرفا "هدفی که در پایان زندگی بدست میاد" نیست، بلکه همون "لذت از لحظات و گذر زندگی" رو هم هدف و انگیزه محسوب کردم(گرچه که از این انگیزه حالم بهم میخوره!). حالا این هدف، یا یجور "هدف از خلق ما"ست که درواقع یه خالق رو فرض میگیره که برای هرکس در بدو ایجاد شدنش، مسیری مشخص کرده، و یا یک هدف شخصی و چیزیه که خوشحالمون میکنه و انگیزه میده تا زندگی رو طی چند دهه ادامه بدیم. برای من به عنوان یه آتئیست، گزینه اول قابل قبول نیست، پس میمونه یا خودکشی، یا انگیزه شخصی از زندگی که هرکسی خودش برای خودش میسازه. با اینحال، برخلاف اکثریت، اصراری ندارم که گزینه دوم حتما وجود داشته باشه و با خودکشی مطلقا مشکل اخلاقی و یا هرنوع مشکل دیگه ای ندارم، بلکه کاملا اختیاری و عقلانی میدونمش.
 

valter

کاربر فعال
ارسال‌ها
42
امتیاز
87
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
سبزوار
سال فارغ التحصیلی
1404
بالا