نوشته های امین

  • شروع کننده موضوع
  • #1

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
اوهووم ( صاف کردن گلو )، با نام و یاد خدا ایم موضوعو ایجاد می کنیم ( اینک کلنگش )
ما یعنی منِ محترم قصد دارم از این به بعد نوشته هامو بعد از این در این قسمت با شما دوستان محترم تر در میون بذارمو از نظرات و راهنمایی های شما استفاده بنمایم.

امیدوارم که خوشتنو بیاد، ممنون و به قول این نامه های رسمی، قبلن از همکاری شما تشکر صمیمانه را به عمل می آوریم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ...

به نام سراینده ی آواز عشق
آوازی که مینوازد دل هر عاشق را
اما نمیدانم، شاید گوش هایش را گرفته بود آن گاه که میخواندند در گوش بشر آواز عشق را
عشق را در پس این شعر نشانم دادند
پرده برداشته شد، در کلاس درسش، معنی دلبر و جانان، به یادم دادند
زنگ تفریح شدو، صوت زیبای نهانی به دلم آه انداخت
صوت زیبایی بود،
آری، همان آواز عشق بود، اما او را دیدم که گوش هایش را گرفته بود
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ...

فروغ آسمان ها را، به چشم خویش میدیدم
که در تنهایی شب ها، هنوزم نور می بخشید
که در تاریکی دل ها، میان اوج دوری ها هنوزم نور، می بخشید

فروغ آسمان ها را، به چشم خویش میدیدم
که در امواج دریاها، به چشم تنگ ماهی ها، به سیلاب غم دنیا، هنوزم نور می بخشید

ندیدم وای آن لحظه، که بر دل تنگیم تابید، مرا آرامشی بخشید

غروبش را به چشم خویشتن دیدم، که بر قلب غریب من،
نهاد آن حسرت روزی، که بر دل تنگیم تابید، مرا آرامشی بخشید

هنوزم چشم می دوزم، که بازم بینمش آنجا، میان اشک ها، غم ها
فروغ آسمان ها را، که بر قلب تک وتنها، بسی امید می بخشید
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ...


تو کجایی سهراب، که بشینی لب حوض؟
کار امروزه ی ما، شده عشقی در خواب
رسم طرحی نو بر، صورت موجی آب
پر پرواز شده، رقص بیهوده ی تاب
زندگیمان بند است، گاه تنها به طناب
گاه تنها به طنابی که سر دیگر آن، گشته بی تاب به دنبال سراب
حال دنیاست خراب
کوست محشر؟ کوست دنیای عذاب؟
کوست آن عطر نفس گیر گلاب؟
مانده ام عقده به دل، که ببینم به فلک، نقش نور و مهتاب
جان من سهراب جان! اگر امروز به دوران بودی، آیا باز، می نشستی لب حوض؟
باز هم می گفتی، روشنی، من، گل، آب
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ...

خیلی ممنون
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ...

این چه رسمی است که دنیا دارد،
دل شکستن آزاد ... اشک در چشم کسی دواندن آزاد ... پای روی غرورها نهادن و آنها را له کردن آزاد ... امید فردای کسی را سوزاندن آزاد
اما اگر گفتی عاشقی، مجرمی ... فردایش در بندی ... فردایش ننگ بی حیایی بر پیشانیت می زنند و می گویند : این مرد است اعدامی !
یکدفعه که به خودت می آیی می بینی در دادگاه غربتی ( استعاره از حالتی ، می خواهی از خوذت دفاع کنی، اما ...
دو چشمت آماده اند تا بر گونه هایت اشک داغ بریزند ...
دست هایت آماده اند تا صورتت را زندانی کنند ...
زانوهایت آماده اند تا موهایت را به آشوب بکشند ...

نگاهت که به قاضی می افتد می بینی همان قلب خودت است
معلوم است که با اوست و طرف او را میگیرد
حکم صادر می شود : باید در زندان فراموشی زندانیش کنید ... تا مرگ
به خودت که می آیی می بینی گوشه ای از زندان فراموشی افتاده ای و لب هایت هر روز فریاد می زنند ... پس کی نوبت مرگ فرا میرسد ...
اما ... اما سال ها در زندان می پوسی و می خواهی فراموش کنی کسی را که اشک هایت روزی او با گرمی دستانش پاک میکرد ..
 

simin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
119
امتیاز
176
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
دزفول
دانشگاه
شهید چمران
رشته دانشگاه
genetics
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ...

آخ______________ی همش مال خودتونه؟خیلی قشنگ بودن :)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ...

ممنون، بله دیگه، تاپیک دست نوشته هامه
 

فـ ـاطـ ـ يما!

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,736
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مش‍‌هد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
هنر اصفهان
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ...

اوه خيلي قشنگِ!
مخصوصا اون سهراب ِ !
يه حسي رو تو نوشتِ هات همراهي مي كني...!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #11

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ...

بازم ممنون، لطف دارین، بعد حالا اینکه همه نوشته هام یک حس رو دنبال می کنن، خوبه یا یکنواختشون کرده؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ...

سخت است میان فریادها، سکوت کنی
میان عقده ها، خنده ... میان دلخوشی ،گریه

عجب دنیای بی فکریست
همیشه بشکند قلبی، همش غوغا و بی رحمی!!

خستم!!
خسته از این هق و هق و ناله
از این طوفان بی پایان، از این رؤیای اندر مه

به پایان می رسد کی این، تماشاخانه ی کابوس؟
ببخشید!! فیلم دیگر نیست؟! همش " باران غم بار زمانه " ؟!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ...

در سفرم ... سفری از ازل تا به ابد ... مقصدم نامعلوم ... جاده را هم نمی دانم ... هر از چند گاهی آتشی بر سر راه می افتد ... یا که باران، سکوت از تن این جاده سنگین، همش میگیرد ... تک و تنها در میان غوغای این جاده خلوت ... من اینجا چه میکنم ... آمده ام برای آتش دیدن؟! ... خیسی باران لمس کردن ؟! ... کاش یک لحظه هم از این سفر دور دراز، لحظه ای شیرین بود ... ناشکری هم نمی کنم، نه اینکه لحظه ی شیرین نداشته باشد، اما خوب چون گندمزاری که یا با آتش میسسوزد یا همچون کویر زیبایی که طعمه ی تگرگ های باران می شود ... این است جاده زندگی ... حواسم باشد آنجا که نوشته "قلب کسی بر سر راه است، آهسته برانید"، احتیاط کنم، جریمه اش سنگین است اگر حواسم را ندهم ... حواسم باشد آنجا که نوشته "خطر عبور عاشقان"، مسیرم را عوض کنم، چون عاشقان که جلوی پایشان را نمی بینند پس بهتر است از نزدیکشان هم عبور نکنم ... زندگی، جاده خوشبختی نیست، جاده گریه و تنهایی نیست، زندگی فرصت گذشتن از جاده هاست ... فقط فراموش نکنید اگر کسی خواست به سفر بیاید، " حتماً پشت سرش آب بریزید "
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

به دل نگرفتم سكوتت را در پاسخ عاشقانه هايي كه نثارت كردم.
به دل نگرفتم پوز خندي را كه تمام دوست داشتن هايم را به سخره گرفت.
به دل نگرفتم پاره كردن نامه اي را كه با همان خودكار يادگاريت نوشته بودم.
به دل نگرفتم و باز هم به ---
اما صبر كن، پس ردپاي كدام ثانيه هاست كه روي قلبم جا مانده؟!
صبر كن عينكم را بزنم، چون آنقدر ريزند كه گويي چشم به هم زدني هم طول نكشيده اند اين ثانيه ها!
همان لحظه ايست كه گفتي فراموش كن، اين يكي را ديگر به دل گرفتم
 

dissib

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
192
امتیاز
1,330
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

آفرین قشنگن واقعا و البته غمگین!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

به نقل از dissib :
آفرین قشنگن واقعا و البته غمگین!
ممنون، نظر لطفتونه
...
کاش میشد قصه ی دلدادگی هم طنز بود،
خنده بود و بی وفایی هرز بود.

کاش جای گریه روی گونه ها، خنده های بی شکیبت نقش بود،
داستان با تو بودن می نوشتم، دوری و تنهایی و افسردگی هم زیر پاها فرش بود.

کاش جنس قلب ما الماس بود،
کاش این افسانه لیلی و مجنون راس ( دلم نمیومد به خاط یه ت مصرعو وردارم ) بود.

کاش معجونی برای ترک این تردید بود،
اینکه عمری شب، به جرم رنگ موی مشکیش، تنها بماند، حاصلش، زندانیه خورشید بود.
...
من دیگه واقعن دارم به این حقیقت ایمان میارم که هر وقت تو این تاپیک یه چیزی مینویسم، تا یکی دو روز از ما بهترونم که بیکارن طرفش نمیان دیگه چه برسه بچه های خودمون . . .
 

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

خيلي عالين ... يني يكم بيشتر روشون كار كني خيلي خيلي عالي ميشن!
البته همشونو نخوندم... 3 - 4 تاشو !


به نقل از Amin.Hero :
داستان با تو بودن می نوشتم، مشق بود.

اينو يا من بد خوندم يا نفهميدم :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #18

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

به نقل از F@temeh :
خيلي عالين ... يني يكم بيشتر روشون كار كني خيلي خيلي عالي ميشن!
البته همشونو نخوندم... 3 - 4 تاشو !


اينو يا من بد خوندم يا نفهميدم :D
خیلی ممنون از نظر و راهنماییتون، ویرایش شد
 
  • شروع کننده موضوع
  • #19

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

قلمم هم دیگر ساز مخالف می نوازند، برگه ها را بهانه می کند برای ننشوتنش
اما من که می دانم، نیازی به بهانه نیست، باز این صندلی من است که باید زیر آوار سقف له شود، من اضافه ام
شاید اینطور دیگر قلم دور از چشم من هم که شده دوباره سراغ کاغذ برود
قلم جان! می دانم اذیتت کرده ام، هربار پای نوشتن هایم انقدر دلت می شکست که باید با مدادتراش خبیس به جانت می افتادم و از عمرت می کاستم و تو هر بار بیشتر سکوت می کردی و کوتاه می آمدی
ببخش اگر سرمای زمستان، در آن اتاق سردم، خونت را خشک می کرد و دستانم گرمایشان را نمی یافتند که باز تقدیم تو کنند؛ اما باز هم خوشا معرفت تو، آنقدر پایم ایستادی و به سرمای دستانم راضی شدی که انگار دیگر به سرد بودنشان بیشتر عادت کرده ای، اما این سرمای دستان من بودند که هیچ وقت با این سردی خو نگرفتند و فقط در تابستان های گرم این اتاق، که خون هر کسی را به جوش می آورد، چون آب یخی بود بر رگ هایت بودند و این تنها کار مفیدشان بود!
خیلی وقت است با هم خلوت نکرده ایم! می دانم تو هم دوست داشتی او نباشد، هیچ کس دوست نداشت، هیچ کس من را با او نمی خواست، حتی خودش، سازم شده بود سازی که میان هماهنگی ارکست مخالفان، ساز مخالف می زد! عیب ندارد، این هم گذشت، همین با تو بودن را عشق است، البته "... عشق بود"، حواسم پرت شد، تو هم می خواهی بروی، برو!
الآن می فهمم منظورت از آن همه خط خوردگی ها چه بود، تو بهتر من می دانستی همین نوشته ها روزی مرا بدبخت میکنند اما من باز نوشتم تا شد رضایت نامه ام برای سفر به این بدبختی
...
ادامه دارد ...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #20

Amin.Hero

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
130
امتیاز
619
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

زیبایی شطرنج، به کیش و ماتش نیست، به آن چند حرکت بیکس وارانه ی شاه هم نیست که آنقدر تلاش میکند تا در برابر حریف زانو نزند! به آن دو سربازیست که در مقابل هم که قرار میگیرند، تکان بخور نیستند، خیره به هم، شاید عاشق شده اند، شاید باز نگاه اول کار خودش را کرده است، میمانند تا یکی در مقابل دیگری جان دهد، یا اینکه منتظرند تا یکی بخواهد به عشقش نزدیک شوند، سریع او را از صحنه میرانند. سکوت کلامشان. عشق سیاه و سفید. رنگ تعلق ندارند که انقدر به هم می آیند.
 
بالا