• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

بزرگترین ترس شما

الان ازین میترسم که یه روزی برگردم به عقب و از کارام پشیمون باشم...
 
گذشته سیاه ام
 
از دست دادن اطرافیانم کسایی که براشون ارزش و احترام و عشق خاصی قائلم
 
از چشم عزیزان افتادن...
 
از روزی میترسم که ادمای مهم زندگیم بفهمن چقد برام مهمن و ادمای بی اهمیت بفهمن چقد بی ارزشن...
قطعا اونروز شروع تنهایی مطلق منه
 
از دست دادن کسایی که جونمم واسشون میدم ودلیل نفس کشیدنم هستند (خانوادم)
 
اینکه اونایی که برام مهمن دیگه بهم اعتماد نداشته باشن...
 
این دیالوگ فیلم پیتر خرگوشه بود ولی منم باهاش خیلی موافقم و یکی از ترس های منم هست
اینکه تنها بمیرم یا شاید هم وقتی تنهام بمیرم
و یکی دیگه از ترس هامم اینکه فراموش بشم بش
 
قبلا ازینکه کوچکترین مشکلی برای عزیزترینام پیش بیا میترسیدم ولی الان میدونم دنیا مریضی داره، مرگ داره، ناتوانی داره ، گریزی هم ازش نیست ، ازین میترسم که در مواجهه با اتفاقای بد نتونم خودمو به زندگی برگردونم و اینکه تو همین فرصت محدود عمرم نتونم از درصد خوبی از تواناییام بهره ببرم، از سکون میترسم، از تسلیم شدن
 
اینکه مجبور شم کاری کنم ک ازش متنفرم
 
بچه که بودم از توپ بسکتبال سایز 7 میترسیدم و الانا از توپ بسکتبال سایز 5:-ssX_X
 
از شما چه پنهون راستش از این میترسم که یه شب با یه بنده خدایی خوابیده باشم بعد همون شب کلی چرت و پرت و حرف ناجور تو خواب بگم@-) مخصوصا اگه کسی باشه که زیاد باهاش راحت نیستم:-"
 
آینده ایران . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
 
فوبیا به هزارپا. یادمه دوسال پیش سر همین هزارپا کارم ب اورژانس کشید!
ریشه اش هم کلاس اول دبستان ک بودم، یه بار رو مقنعه ام که پوشیده بودم یه هزار پا بود! از بعد از اون ماجرا جدی شد.
 
Back
بالا