زندان انفرادی

یا رب سببی ســــــاز که یارم به سلامت
بـاز آیـد و بــرهـــــــــــانــدم از بـنـد ملامت
فریاد که از شــــــــش جهتم راه ببســـتند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

پ.گ:
آزمون آزمایشی‌یِ هماهنگ کشوری:
1) دانش‌آموز پیش‌دانش‌گاهی تقلب می‌کند تا رتبه‌ی بهتری کسب کند. رتبه‌ای که خود او می‌داند هیچ ارزشی ندارد. اما پدر و مادر او که نمی‌دانند. پدر و مادری که فرصت زندگی کردن را از فرزند خود گرفته اند و با این کار فرزندشان این فرصت را به دست می‌آورند تا فرزند دروغ‌گوی متقلب خود را چماغ کنند و به فرق سر اطرافیان و خویشاوندان بکوبند.
2) دبیر فیزیک همه‌ی رابطه‌ها و فرمول‌های مربوط به بخشی که قرار است در آزمون از آن سؤال طرح شود را بزرگ می‌نویسد و به دیوار می‌کوبد. می‌گوید «این کار را کردم تا فرمول‌ها در ذهن شما نقش بندد»، اما خود او می‌داند این کار را کرده است تا دانش‌آموزان‌َش در فیزیک آزمون رتبه‌ی بهتری کسب کنند و موجب سربلندی‌یِ او شوند.
3) مدیر مدرسه به جلسه‌ی آزمون می‌آید و می‌گوید نیم ساعت بیش‌تر از وقت مقرر بنشینید و به سؤالات پاسخ دهید تا بتوانم نتایج آزمون را مقایسه کنم. همه می‌دانند که دروغ می‌گوید، یک دروغ بزرگ. او این کار را می‌کند تا مدرسه‌اش در آزمون رتبه‌ی بهتری کسب کند. اما هیچ کس اعتراضی نمی‌کند، چرا که این دروغ‌گویی‌یِ مدیر ظاهرن به سود خود او است.

پ.ا:
همه به فکر خودشان هستند. در زندان خودخواهی اسیر اَند. ولی حقیقتن این طور نیست. گمان می‌کنند که خودخواه اند. گمان می‌کنند که از انسانیت بویی نبرده اند. چون فردی که از انسانیت بویی نبرده، کارهایی می‌کند که به سود او است ولو به زیان بقیه. اما کارهایی که این افراد می‌کنند نه تنها به زیان بقیه است، بلکه به زیان خودشان هم هست. انگار همه فراموش کرده اند که کنکوری در راه است که در آن نمی‌توان برای پاسخ‌گویی با کناری مشورت کرد، نمی‌توان از روی کلید سؤالات که در راه‌رو روی صندلی گذاشته‌اند پاسخ‌های صحیح را یافت، نمی‌توان از روی مقوای روی دیوار رابطه‌های فیزیک را به یاد آورد، نمی‌توان نیم ساعت بیش‌تر نشست و به سؤالات پاسخ داد…

زندانی
16 نظر

اضافه کردن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *