پروژه برداشتن یا پروژه گرفتن؟
می دونم که بحث قبل هنوز داغه. اما به نظرم خوبه که اون بحث هم کم کم جمع شه… بحثی که به جایی نمی رسه، و گفتنی ها هم توش گفته شده.
مجله ی سمپادیا را می خواندم، چشمم دوباره افتاده با مطلب ماجده.
اولین باری که خواندمش، یک جواب برایش نوشتم. اما هیچ وقت جواب را نه به خودش و نه هیچ کدام از بچه های سمپادیا نشان ندادم.
مطلب ماجده، من را یاد کارگاه علوم هشتاد و شیش پریم انداخت. یاد جمله ی “فلان استاد به من پروژه داد” و وقتی که بعد از کارگاه گذاشتیم برای اینکه مشکل “پروژه برداشتن” و “پروژه گرفتن” را حل کنیم. چند وقت پیش یکی از دومی ها داشت می گفت “استاد راهنمای ما این پروژه رو به 3 یا 4 گروه داده”.
کلی تاسف خوردم، که دومی های امسال هم بجای پروژه برداشتن و رفتن سراغ سوال ها و دغدغه ها، می روند دنبال پروژه گرفتن برای کارگاه علوم.
خوب یادم هست بهترین پروژه های کارگاه آنهایی بودند که از فکر خود بچه ها در آمده بودند، و نه از کاغذهای استاد های پژوهش.
کلی متاسف شدم برای خلاقیت از دست رفته و فکر های بسته و انسانهای راحت طلبی که اسم شان استعداد درخشان است.
از غرغر کردن بگذریم. به همه توصیه می کنم کتاب چگونه مانند لئوناردو داوینچی فکر کنیم؟ (هفت قدم تا نبوغ)* اثر مایکل جی گلب را بخوانید.
*How to think like Leonard da Vinci: Seven steps to every day genius
Michael Gleb
این “چگونه مانند داوینچی فکر کنیم” رو خانم علیشاهی هم گفتن اتفاقا اما من پیداش نکردم، ظاهرا دیگه چاپ نمی شه. مدرسه هم نداشتش، فکر کنم باید برام بیاریش خودت!
****
“کلی تاسف خوردم، که دومی های امسال هم بجای پروژه برداشتن و رفتن سراغ سوال ها و دغدغه ها، می روند دنبال پروژه گرفتن برای کارگاه علوم.”
من نمی دونم اینی که گفتی واقعا منظورت ماییم؟ ببین اکثر پروژه هایی که الان ما داریم همه ایده هاش از خودمونه!( لا اقل واسه منو دوستام که اینطوره!)اونایی هم که پروژه “گرفته” بودن کنسلش کردن رفتن سر یه کار مفیدتر. کلی هم ایده هست که ماها و خیلی های دیگه داریم ولی وقتشو نداریم که روش کار کنیم که اونارم قراره اعلامیه کنیم توی نشریه آفتاب که آدمایی که بیکارن بیان روشون کار کنن.
واقعا نمی تونم راجع آخر همه ی اینکارا نظر بدم؛ جسارتشم ندارم که اوضای کارگامونو از الان پیش بینی کنم اما فکر نمی کنم چیز بدی از آب دربیاد.تا همین الانشم زحمت زیادی کشیده شده پاش!
نمی دونم چی بگم.. یعنی می دونی، نمی خوام مثل پست قبل برای حرف زدن انرژی بذارم، بعد فقط 2 بند اول حرفم رو دیگران بخونن (دلخورم ها! !)
در کل ! یکی از خصلت های تیزهوشی “میگن” آسوده طلبیه.. اما نه اون قدر دیگه که ما هستیم!
بعد اینکه، خدا رو شکر تو مدرسه ما این پروژه گرفتن نیست.. یعنی می دونی، کسی نیست که ازش بگیرن موضوع رو.. هرچند تو خیلی از موقعیت ها، موضوعات کلیشه ای می شن..
ميدوني كلا جو عوض شده. مثلا برادرهاي خود من كه حدود 10 سال پيش توي سمپاد بودن خودشون ميگن كه سمپاد واقعا چقدر عوض شده ديگه نه بچهها همون بچهها هستن نه معلما همون معلما. همون بچههايي كه خيلي شيطون بودن و به قول داداشم هرروز تعهد ميدادن اما در عوض واقعا درسخون و خلاق بودن واقعا از هوششون استفاده ميكردن يا معلمايي كه واقعا زحمت ميكشيدن و خيلي ناگفتنيهاي ديگه كه واقعا نميشه گفت اما وقتي آدم ميشنوه افسوس ميخوره…
اینکه خیلی چیزا عوض شده رو کسی تکذیب نمی کنه اما یه سری چیزا هستن که عوض شدن یا نشدنشون مستقیما به خودمون برمی گرده.
.
.
مثل همین فرهنگ کارای پژوهشی!
بله درسته. خوب شما كه ميدونيد چرا تلاش نميكنيد براي بهتر شدن؟
متاسفانه همهمون ميدونيم اما كيه كه عمل كنه!
کیه که عمل می کنه، فایده داشته باشه ؟!
راحت طلبی در خود من هم هست. ولی نه در این موضوع ها!!
ولی این نسل جدید مرکزمون به شدت باید روشون کار بشه و ما هم شروع کردیم.
(نسل فارغ التحصیل امسال؛ دوستام و من!)
من یه موقع یه پستی داشتم راجب سمپاد اینجا که دیگه ندارمش … اگه بود به اون ارجات میدادم …
پگاه بده پروژه گرفتن!!
ولي با ياسمين موافقم…ما خيلي خيليشون مال خودمونه…
ولي فرهنگ كار پژوهشي فقط خيلي كمرنگ شده.
و گرنه هنوز آدمهايي با فعاليت بالا هستن!!
اگه حساب بشه مثلا داوينچيه پارسال..
يا خيلي مثالا!!
الان درس و كنكورو براي ماها كه اولين دوره بدون كنكوريم،امتحاناي نهايي كه تا حالا نداديم مهم شدن.
اين بده…!!
و گرنه اگه وقتشو بدي…خيليا هنوز هستن كه پر انرژي و پشتكارن!!
راحتطلب هم یه چیزی اونورتر.
من الفاظ دیگهای استفاده میکنم.
Yäsamin jän, Zäd Ddam porozhe gerFtan ro. be &äzAe pIeye xodMun. garche pIeye shomä, saxt kushtar va bä poshtekRtar az mäst.
Amirpouyä az kojä pAdäsh shod? 😀
SaEd, nämarDe! be man che xob?
äqIe bazrkR, fareqotahClIe mä ham mikushand!
Mäjede, man ru matlabe to harf dRam hanuz bät! man migam eshkäl az mäst, aval!
Melikä, yädam bNdäz, mofasal harf dRam bät!
Arab, man moväfeqam!!!
چه سخت بود خوندن نظر پگاه :دی
فارغ التحصیل های خیلی جاها الحمد لله می کوشند. و چه خوب می شود گر به نتیجه نایل شوند :دی
عرب جان خوب می کنی که الفاظ مستفادت رو اینجا استفاد(ه) نمی کنی :دی
منم با پگاه که با تو موافقه موافقم :دی
وای آره پگاه جون هرکی دوست داری ترک کن این مدلی فینگیلیش نوشتنو پدر چشمامون در اومد!
khali am khoobe!!
maghzo baz mikone!!
bashe pegah…tarCdam!!
بابا، من به کی بگم گوشی من فارسی نداره؟! عربی دارم! می خواین گ چ پ ژ رو، ک ج ب ز می نویسم براتون! می خواین؟!
آره ممنون میشیم!!! :دال
يادم رفت بكم ياسمين
ما هر جي داريم از خانم علي شاهي داريم!
(خوبه؟)