به نظر من اصلا مسئله ترس نیست.
اصلا اصلا.
میدونی، اتفاقا به نظر من دخترا خیلی راحت دوست میشن.
مهم اون اعتمادست که دیر شایدم زود ولی اشتباه به وجود میاد.
دخترایی که دوست نمیشن، به خاطر ترس نیست. به خاطر دیوارهایی هست که خودشون ساختن واسه خودشون. قوانینی که واسه خودش هر کس داره و نمیشه زیر پا گذاشت.
شما عجب گیری دادی به این موضوع ها ! توی وبلاگت هم دیدم ، بابا شما که سنی ازت گذشته چرا این همه فکرتو مشغول این موضوع کردی :دی
خوب این دوستی ها هزار و یک جور عاقبت داره. اولا که در بسیاری از موارد شناخت زیادی بین دختر و پسر و خانواده اش نیست. دوما هر دختری و هر پسری قابل اعتماد نیست. سوما توی سن ما احساسات برعقل غلبه بیشتری داره. چهارما هر دختر و پسر حسابی ، ممکنه تبدیل بشه به ناحسابی ، پنجما توی سن ما احساسات زود گذر فراوان است ششما احتمال این که نفس مارو بکشه توی منطقه ممنوعه بالاست و هفتما برخی موانع اعتقادی برای اینکار وجود داره و هشتما نگران هستند که مشغولیت فکری زائد پیدا کنیم و …
1)شاید یکی از دلایلش این باشه که نمیشه فهمید دقیقا کی شایستگیشو داره!!!
2)این فرضو قبول داری که بچه همیشه واسه پدر و مادرش بچه ست؟!فرض کن دختر 7 ساله ات بیاد بهت بگه عاشق شدم….چه حسی بهت دست میده؟!پس پدر و مادرامونو درک کنیم!
3)به قول فائزه موضوع ترس نیست….من خودم دختریم که تا اینجای کار هیچ وقت دلم نخواسته با پسری دوست بشم….صرفا برای این که خوشم نمیاد….همون دختر و پسرای به قول تو هرزه یه کاری کردن که الان به دختری مثل من که با کسی دوست نمیشم بگن دختر خوب به یکی دیگه مثل من که دوست میشه میگن دختر بد….مستقل از خوب یا بد بودن این دو نفر!
4)خیلی وقتا آدما گنجایش یه سری اجازه ها رو ندارن….خیلی وقتا وواقعا دختره وقتی آزادی دوستی با یه پسر شایسته رو داشته باشه به خودش اجازه هر کاری رو میده….درسته که استقرا زدن کار درستی نیست اما اینقدرا هم غیر قابل باور نیست!!!
5)فرهنگ ما با فرهنگ غرب هنوز خیلی فاصله داره….درستی و نا درستیشو نمیگم اما درصد خانواده هایی از این قبیل که تو میگی تو ایران بیشتر از مثلا فرانسه ست….و کمتر از ایران سال 1375
ببین..
تصور بکن که تو دوره ابتدایی فقط ریاضی درس می دادند،(یکم هم ادبیات که ملت بتونن برهان خلف بنویسن :دی) سال پنجم درس می رسید به حد و مشتق(حداقل به تابع که می رسید!)! اون وقت به نظرت تو اون سن مفاهیم ریاضی انقدر فرصت داشتن تو ذهن طرف جا بیفتن که طرف درک درستی از ریاضی داشته باشه؟
بالاخره سن تاثیر داره، حالا تاثیر مطلق نه، تاثیر نسبی که داره..
حقیقت هم اینکه حتی اگه اون پسر یا دختر خوب باشن، تضمینی نیست که ظرفیتشو داشته باشن.. خوب بودن و ظرفیت داشتن متفاوته..
به نظر من اصلا مسئله ترس نیست.
اصلا اصلا.
میدونی، اتفاقا به نظر من دخترا خیلی راحت دوست میشن.
مهم اون اعتمادست که دیر شایدم زود ولی اشتباه به وجود میاد.
دخترایی که دوست نمیشن، به خاطر ترس نیست. به خاطر دیوارهایی هست که خودشون ساختن واسه خودشون. قوانینی که واسه خودش هر کس داره و نمیشه زیر پا گذاشت.
شما عجب گیری دادی به این موضوع ها ! توی وبلاگت هم دیدم ، بابا شما که سنی ازت گذشته چرا این همه فکرتو مشغول این موضوع کردی :دی
خوب این دوستی ها هزار و یک جور عاقبت داره. اولا که در بسیاری از موارد شناخت زیادی بین دختر و پسر و خانواده اش نیست. دوما هر دختری و هر پسری قابل اعتماد نیست. سوما توی سن ما احساسات برعقل غلبه بیشتری داره. چهارما هر دختر و پسر حسابی ، ممکنه تبدیل بشه به ناحسابی ، پنجما توی سن ما احساسات زود گذر فراوان است ششما احتمال این که نفس مارو بکشه توی منطقه ممنوعه بالاست و هفتما برخی موانع اعتقادی برای اینکار وجود داره و هشتما نگران هستند که مشغولیت فکری زائد پیدا کنیم و …
تا دلت بخواد حرف و بحث هست.
1)شاید یکی از دلایلش این باشه که نمیشه فهمید دقیقا کی شایستگیشو داره!!!
2)این فرضو قبول داری که بچه همیشه واسه پدر و مادرش بچه ست؟!فرض کن دختر 7 ساله ات بیاد بهت بگه عاشق شدم….چه حسی بهت دست میده؟!پس پدر و مادرامونو درک کنیم!
3)به قول فائزه موضوع ترس نیست….من خودم دختریم که تا اینجای کار هیچ وقت دلم نخواسته با پسری دوست بشم….صرفا برای این که خوشم نمیاد….همون دختر و پسرای به قول تو هرزه یه کاری کردن که الان به دختری مثل من که با کسی دوست نمیشم بگن دختر خوب به یکی دیگه مثل من که دوست میشه میگن دختر بد….مستقل از خوب یا بد بودن این دو نفر!
4)خیلی وقتا آدما گنجایش یه سری اجازه ها رو ندارن….خیلی وقتا وواقعا دختره وقتی آزادی دوستی با یه پسر شایسته رو داشته باشه به خودش اجازه هر کاری رو میده….درسته که استقرا زدن کار درستی نیست اما اینقدرا هم غیر قابل باور نیست!!!
5)فرهنگ ما با فرهنگ غرب هنوز خیلی فاصله داره….درستی و نا درستیشو نمیگم اما درصد خانواده هایی از این قبیل که تو میگی تو ایران بیشتر از مثلا فرانسه ست….و کمتر از ایران سال 1375
ببین..
تصور بکن که تو دوره ابتدایی فقط ریاضی درس می دادند،(یکم هم ادبیات که ملت بتونن برهان خلف بنویسن :دی) سال پنجم درس می رسید به حد و مشتق(حداقل به تابع که می رسید!)! اون وقت به نظرت تو اون سن مفاهیم ریاضی انقدر فرصت داشتن تو ذهن طرف جا بیفتن که طرف درک درستی از ریاضی داشته باشه؟
بالاخره سن تاثیر داره، حالا تاثیر مطلق نه، تاثیر نسبی که داره..
حقیقت هم اینکه حتی اگه اون پسر یا دختر خوب باشن، تضمینی نیست که ظرفیتشو داشته باشن.. خوب بودن و ظرفیت داشتن متفاوته..
اوهوم
با مرامنامه موافقم! :دي
باشه بابا تحفه ها.سایت تون ارزونی خودتون.ما رفتیم.خوش باشین با نوشته های بی حساسیت و بی بخار و آبکی تون.