2009-01-09
هیجان(!)
گاهی هیجان من برای انجام یک حماقت بزرگ مهار نشدنیه….گاهی تلاش میکنم این هیجان رو به همه تزریق کنم اما تنها شدت حماقت نهفته در هدف بهشون القا میشه….گاهی از عدم درک مردم این جمله ها ناشی میشه:
“چه مسخره!”
“چه قدر تو احمقی!”
“هیچ فرقی با یه نوجوون معمولی نمیکنی!”
“تو اونی نیستی که باید!”
“این کار از هر احمق احساساتی بر میاد!”
پ.ن:گاهی هیجان زیاد یک شخص خارجی نشون میده درونش چه خبره!
پ.پ.ن:آینده گس است و نگاه من تلخ!
19 نظر
خب!!! هيچ وقت نبايد فكر كنيد كه چون سمپادي هستيد با يه نوجوون معمولي فرق داريد… ولي بايد هميشه به اين فكر كنيم كه همه ي آدم ها با هم متفاوتند…
من از اینکه گاهی بهم میگن تو خیلی متفاوتی و تفکرت فرق داره و منطقت فرق داره و …. متنفرم ولی از اینکه توی ذهن همون آدم ها یهو از اینی که هستم تنزل کنم به یه آدم معمولی(که احتمالا خیلی مقام پایینی داره براشون) خیلی بیشتر متنفرم….هدف من از نوشته این نبود که تفاوت منو با بقیه درک نمیکنن!!!
من جمله ی اول رو خیلی خوب می فهمم. حس بقیه ش رو نمی گیرم اما.
پگاه:
خوب وقتی هیجان داری و دوست داری این حس رو به دیگران هم بدی و دیگران نمیفهمن که تو داری هیجانت رو بهشون نشون میدی فقط اون حماقت بزرگ رو میبینن و بهت به چشم یه احمق بزرگ نگاه میکنن(البته بلانسبت) بعد اون جمله های پایینی رو ممکنه بهت بگن یا پیش خودشون فکر کنن که بیشتر اعصابت رو خورد میکنه!
اصولا چون آدما با هم فرق دارن هیجاناتشون هم با هم فرق داره.
شاید خیلی وقتها هم خیلی ها با چیزی هیجان زده شدن که خواستن این هیجان رو به تو هم القا کنن و تو فکر کردی که چه احمقانه!
توقع زیادیه که بخوای همراهت هیجان زده بشن.مخصوصا تو با این همه هیجانات و احساسات خاص!
آره خوب حرفام شامل حال خودم هم میشد….من توقع ندارم کسی همراهم هیجان زده شه….در اصل اعصابم خورده که وقتی میدونم نتیجه ی ابراز احساساتم چیه باز هم دوست دارم بقیه رو توی هیجاناتم شریک کنم!
گاهی اونقدر دوستامونو تو جو یک اتفاق می زاریم که خودمونم می ریم تو جو :دی
ولي اتفاق مزخرفيه نفهميدن كسايي كه زماني بهشون اميد بود براي درك هيجان و گفتن اين حرفا…
خيلي ملموس!!
خيلي زجر آوره وقتي يه چنين حسي داري و هيچكسم دركت نميكنه،اونش به كنار،اين حرفايي كه ميگن آدم رو تا مرز جنون ميكشونه!
*ولي چقدر كيف ميده وقتي يكي دركت ميكنه و يا بهتره بگم وقتي احساس مي كني مي توني يكي ديگرم تو اين هيجانه شريك كني!حتي اگه صرفا يه توهم باشه!:دي
ملیکا و ساینا:
اگه من دارم این حس رو تجربه میکنم که بذارید بهتون بگم بدترین حس چیه؟!
این که احساساتت ر به یکی القا کردی و فکر میکنی که داره درکت میکنه ولی در ظاهر خودش رو هیجان زده نشون میده ولی در باطن همون افکار دیگران رو داره و این یعنی حتی بهت فرصت جا انداختن مطلب رو هم نمیده!
بهترین شخص از نظرم اونیه که جو نگرفتتش اما سعی میکنه که جو بگیرتش!
نیما:
گاهی با تمام وجود سعی میکنی حباب اطرافت رو بترکونی تا بتونی با دیگران تو جو یکسان باشی اما نمیشه;)
هم دردیم بدجور .شاید هیچ کسم هیچ وقت نفهمه چی میگیم و چی میخایم
“هم دردیم بدجور .شاید هیچ کسم هیچ وقت نفهمه چی میگیم و چی میخایم” تایید و تاکید!
راستی اون جمله ها واسه منم آشناست!
that sounds great!
موافقم،حس جالبيه:دي
يعني با اجبار بهش حس القا بشه؟؟
اين بده…بهتر كه خودجوش باشه…نه اينكه عقلش دستور بده…
سعیده:
حس جالبیه؟!عجب!!!
ملیکا:
یعنی اصلا حسی بهش القا نشده و صرفا داره تظاهر میکنه!!!این زمانی مشخص میشه که وقتی به مشکلی در زمینه ی مذکور بر میخوری و نیاز به کمک داری جا میزنه و حتی گاهی از پشیمونی جزئی تو استفاده میکنه و حرف دلش رو میزنه!
فرزانه و سعید و همه ی اونایی که همدرد من هستن:
من برای شما هم غمگینم….کاش میشد حد اقل خودمون حرف های خودمون رو بفهمیم و هیجانات اطرافیانمون رو حماقت فرض نکنیم ولی اینم نشده تا حالا:(
فکر کنم خودت میدونی ولی میگم!! شدید برام ملموسه حرفات :دی
خوبه.
معمولا با خودت میگی خب نمیفهمن من چی میگم.
اما گاهی جدا دلت نمیگیره؟؟
چرا دیگه دلم میگیره همیشه از اینکه چرا هیجانم رو با کسی تقسیم کردم که سهم خودش رو مثل یه آشغال انداخت دور و فقط باعث شد سهم من کم شه!
نمی دونم آدم دینی هستین یا نه، ولی آدم می فهمه چرا حضرت علی با چاه حرف می زد . . .
):